یک نفر- همه - هرکس- هیچ کس

داستان جالبی در مورد 4 نفر : همه- یک نفر- هرکس  و هیچ کس ، برایتان تعریف می کنم .

4 نفر زندگی می کردند که نام آنها به ترتیب : همه- یک نفر- هر کس وهیچ کس بود.

کار مهمی باید انجام می شد و همه اطمینان داشت که یک نفر آن را انجام خواهد داد .

 هر کس می توانست انجامش دهد ،اما هیچ کس انجامش نداد .

 یک نفر از این موضوع عصبانی شد. چون انجام آن را وظیفه همه می دانست.

همه فکر می کرد که هر کس می تواند انجامش دهد .

اما هیچ کس نفهمید که همه انجامش نمی دهد.

قضیه به این شکل خاتمه پیدا کرد که همه ،یک نفر را سرزنش کرد که چرا کاری را که

 هر کس می توانست انجامش دهد ،هیچ کس انجام نداد!

پس شما وقتی از کسی می خواهید کاری را انجام دهد ، اطمینان حاصل کنید که کاری را که از او 

انتظار دارید ، به خوبی فهمیده است. تمام جزییات را با وضوح ودقت برایش شرح دهید.

تصور نکنید که او با استفاده از عقل سلیم خود ، همه را مو به مو جفت وجور خواهد کرد. 

پس می توان اینگونه خلاصه و جمع بندی نمود که در یک سازمان به چند دلیل امکان دارد که کارهای آن سازمان انجام نگرفته و به قول معروف روی زمین بماند که این عوامل (البته بنظر نگارنده) عبارتند از:1- عدم وجود برنامه ریزی درست، تخصصی و کارشناسانه.2- عدم مطابقت نقش با کار یا وظیفه.3- عدم داشتن تخصص و شایستگی افراد .4- عدم وجود نظارت و کنترل بر اجرای درست و بهنگام برنامه ها.5- نبود انگیزه کاری در افراد.6- عدم وجود امنیت و آرامش روانی در سازمان یا در زندگی خانوادگی افراد.7- عدم آگاهی افراد به وظیفه و نقش خود در سازمان.8- مواردی که نامشخص بوده و بنده از آنها بی اطلاع می باشم.که در قضیه مورد بحث به احتمال زیاد یکی از این عوامل باعث شده که کاری که بایستی انجام می شده انجام نگردد و برزمین بماند. اما علاوه بر آنکه کار انجام نگرفته هیچ کدام از افراد نیز خود را مسئول آن نمی ذانند و هریک دیگری را مسئول این کار می داند و همدیگر را سرزنش می نمایند که این عمل آنها را با توجه به نظریه اسناد می توان اینگونه تشریح کرد که این افراد دارای منبع بیرونی کنترل بوده، چرا که عدم موفقیت های خود را به عوامل بیرونی نسبت داده (به دیگران) و نه به عوامل درونی. در صورتی که هرکدام از این افراد میزان مسئولیت خود را در این امر نپذیرند و به طور کامل دیگران را در این عدم موفقیت مسئول بدانند نتنها کار مانده شده انجام نخواهد شد بلکه شاید زمینه ای ایجاد شود و در زمان ها و مکان های دیگر این برخورد ها بدبینی هایی را ایجاد نموده و به صورت پیش زمینه های فکری موجب سوء تفاهمات گردیده و از میزان همکاری ها و مشارکت های بعدی این افراد با همدیگر بکاهد. و باعث عدم موفقیت های بعدی در سازمان مربوط گردد.نیز به گونه ای دیگر اگر بخواهیم به این امر بنگریم شاید بتوان گفت که اگر همه کس را، مدیر عالی یا مدیر اصلی یک سازمان در نظر بگیریم . این مدیر یک کس را یعنی یک سرپرست یا یک مدیر میانی را بخاطر کاری که همه کس(همه افراد سازمان) می توانستند انجام دهند اما هیچ کدام از آنها انجام نداده بودند سرزنش می کنند که این شیوه شیوه درستی نبوده و یک نوع مدیریت استبدادی و اقتداری می باشد که بهترین راه شاید استفاده از مدیریت مشارکتی باشد بدین صورت که مدیر اصلی سازمان با شرکت دادن تمام کارکنان و افراد سازمان در تعیین و تدوین اهداف و کارهای لازم جهت رسیدن به هدف های سازمان (به صورت مستقیم و غیر مستقیم) خود به گونه ای غیر مستقیم آنها را یعنی هر کس را در این امر شرکت داده و باعث ایجاد یک تعهد و الزام در همه کس می گردید. و نیز همه کس با ایجاد یک نظام کنترل و نظارت می توانست زمینه ای ایجاد کند که کارهای هرکس قدم به قدم مورد بررسی قرار می گرفت و نواقص در مراحل مختلف رفع می گردید تا در نهایت به تعطیل کردن کار و انجام ندادن آن منتج نمی گردیدو در این صورت یعنی مشارکت هرکس در تهیه برنامه ها و هدف های اصلی دیگر فقط یک کس مسئول پاسخ گویی در زمان انجام یا عدم انجام کار نبود و هرکس خود را در برابر تحقق و تلاش برای تحقق هدف ها ملزم می دانست و نیز در صورت وجود یک نظام کامل کنترل و نظارت نیز باز هم این مسئله شانه خالی کردن و مسئولیت کار را به دوش دیگران انداختن، و دیگران را مسئول کار دانستن پیش نمی آمد. و به عبارت بهتر دیگر "هیچ کس" وجود نمی داشت و یا وجود داشت اما به این صورت که "هیچ کس"دیگری را مسئول نمی دانست و هر کس کار خود را به درستی انجام داده بود و در نهایت همه کس کارها را می پسندید و یک کس را مورد مواخذه و بازخواست قرار نمی داد.

نقش خنده  و طنز درزندگی بشر

                                                   

در بیش‌تر اجتماعات انسانی به‌ویژه ایرانیان، خنده، کنشی مقبول و پسندیده است و ضرب‌المثل‌هایی چون «بخند تا دنیا به رویت بخندد» را می‌توان ژرفای توجه هم‌میهنان باریک‌اندیش، به این موهبت الهی دانست. خنده در اصل، زبان مشترک همه‌ی انسان‌هاست که نیازی به هیچ نوع تعریف و تفسیری ندارد و تنها از حالت چهره و نوع خنده، همه‌ی حالت‌های درونی، قابل درک می‌باشد.

طبق آخرین توصیه‌های پزشکی، چنان‌چه بتوانیم هر روز چند دقیقه از ته دل بخندیم، بسیاری از بیماری‌ها را از خود رانده‌ایم. اسلام نیز خندیدن را امری مباح می‌انگارد تا جایی که پیامبر گران‌قدر اسلام(ص) که خود ایشان از خوش‌روترین و خنده‌روترین افراد عصر خویش بوده‌اند، می‌فرمایند: «خیر و خوبی را نزد خوش‌رویان بجویید »
خنده، فشار روحی را می‌زداید و سبب ترشح هورمون‌هایی می‌گردد که با نشاط و شادمانی مرتبط هستند. خندیدن، دستگاه دفاعی بدن را تقویت کرده و بدن را در مقابل سرطان و بیماری‌های قلبی حفظ می‌کند، موجب کاهش هورمون‌های عصبی «کورتیزول» و «اپی‌نفرین» شده و سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند.
روان‌شناسان عقیده دارند که خنده از ابتدای خلقت انسان، از نقش ارتباطی و اجتماعی برخوردار بوده است. آن هنگام که نوزاد می‌خندد، مادر سراپا مهر می‌ورزد و محبت خالصانه‌اش را به او نثار می‌کند. این در حالی است که چنین خنده‌ای، برای خود نوزاد معنا ندارد. وقتی کودک بزرگ‌تر می‌شود، کم‌کم رضایتش را از طریق خنده نشان‌می‌دهد و این خنده، هم‌چون پاداشی ارزنده برای مادر تلقی شده و سبب می‌گردد به مراقبت خستگی‌ناپذیر خود از کودک ادامه دهد.
بیش‌تر افراد، زندگی را بسیار جدی می‌گیرند اما آنانی که می‌خندند، سالم‌ترند زیرا خندیدن، کمک می‌کند انسان، از فشار روانی برهد. هرچند خنده در ابتدا سبب افزایش ضربان قلب می‌گردد اما به‌زودی به‌میزان چشمگیری، قلب آرام می‌گیرد و درنتیجه، فشارخون کاهش می‌یابد.

دکتر «فرید فدایی» روان‌پزشک، عقیده دارد: «خنده به هر دلیلی که باشد، چه به‌عنوان واکنش در برابر طنز که نوعی سازوکار دفاعی روانی متعالی است و چه به‌منزله‌ی بازتاب در مقابل شوخی و لطیفه که نوعی مکانیسم دفاعی عادی می‌باشد، باعث کاهش مشکلات روانی و جسمی می‌شود.»

امروزه از نمایش فیلم‌های طنزآمیز مانند آثار «چارلی چاپلین» و نشست‌هایی که در آن‌ها، ادبیات طنزآمیز مورد بحث قرارمی‌گیرد، برای کمک به بیمارانی که مشکلات بسیاری از نظر روحی یا جسمی دارند، استفاده می‌شود. البته باید توجه داشت که هرگونه خندیدنی، تأثیر درمانی ندارد. به‌طور مثال اگر کسی را از طریق قلقلک‌دادن بخندانیم، تأثیری در کاهش تنش‌های او نخواهد داشت. پژوهشگران بر این باورند که بهترین گزینه برای استفاده از طنز و خنده‌ی ناشی از آن، آثار ارزنده‌ی هنرمندان بزرگ است؛ آثار طنزی هم‌چون آثار « دهخدا»، حکایات «گلستان سعدی» وبهارستان « جامی» و...

برخی تأثیرات خنده در زندگی
-
در بهبود روابط انسان‌ها مؤثر است، عمر را طولانی می‌کند و سن افراد را کمتر نشان می‌دهد.
- موجب خروج گاز دی‌اکسید‌کربن از بدن شده و ایجاد جذابیت می‌کند.
- قدرت یادگیری را افزایش می‌دهد.
- نوعی تخلیه‌ی روانی است و تنش‌ها و احساسات سرکوب‌شده را رها می‌سازد.
- خندیدن، دویدن بدون تحرک است. خندیدن موجب می‌شود تا به دندان‌های‌مان بیش‌تر توجه کنیم و در نظافت آن‌ها بیش‌تر --- بکوشیم با خندیدن، تعداد دوستان‌مان بیش‌تر می‌گردد.
- خندیدن، چین و چروک صورت را از بین برده و بهترین کرم برای پوست صورت می‌باشد.
- نشانه‌ی اعتماد‌به‌نفس، سلامت روان و احساس امنیت است.
- خستگی را برطرف می‌سازد و چهره را زیباتر می‌کند. چهره‌ی خندان، پیوسته در ذهن می‌ماند.
- خنده در برابر خشم، مانند آب روی آتش است.


چه کنیم تا خوش‌رو و خنده‌رو شویم؟
خوش‌خلقی و خنده‌رویی در زندگی روزمره را می‌توان با تمرین روش‌های زیر به‌دست آورد:
- احساس‌های منفی را به مثبت تبدیل کنیم.
- قدر چیزی را که داریم، بدانیم.
- با روحیه‌ی دیگران کنار بیاییم.
- خود را با ساختار سازمانی یا نظام محیط کار، هماهنگ سازیم.
- در سازگاری روحیه‌ی خود با محیط کار، ابتکار عمل به‌خرج دهیم.
- از مباحثه، به‌شدت دوری کنیم.
- توجه طرف مقابل را جلب نماییم.
- در شرایط نامعقول، به دیگران کمک کنیم.
- حالت تدافعی‌مان را کاهش دهیم.
- شادکامی را هدیه‌ی الهی بدانیم.

دوستان وهمکاران عزیز ما به عنوان دبیرادبیات فارسی با دنیایی شیرین وجذاب سروکارداریم وآن دنیای لطیفه وطنز است دنیایی که می توانیم همراه بادانش آموزانمان درآن سیروسفرکنیم وازاثرات  ارزنده ومثبت آن بهره ببریم .

      به این امیدکه روزگاربه روی شمابخندد وچهره های شماهمیشه ودرهمه حال خندان باشد.     

یک انشای مفید و جالب

موضوع انشا ،کامل کردن این جمله  ،با تحقیق ومصاحبه وجمع آوری تجربه های خود ودیگران:

در زندگی فهمیده ام که..............................................................

فواید این انشا ،پرورش روحیه  تحقیق وجمع آوری تجربه های بزرگ ترها برای استفاده در آینده،

 وعادت کردن به این کار  وتمرین  انجام مصاحبه وبرطرف شدن خجالت وافزایش اعتماد به نفس و..............

قبل از آن ،نمونه هایی را برای بچه ها بخوانید تا خوب آشنا بشوند.

1-   فهمیده ام که آدم ها گاهی اوقات انسان را به شگفتی وا می دارند. برخی

وقت ها درست همان کسی به تو کمک کند تا سرپا بایستی که انتظار داشتی تو را به زمین بزند .  

 می

2-   فهمیده ام که آدم عصبانی هیچ کاری را درست انجام نمی دهد.

 

3-   فهمیده ام که هیچ جنس با کیفیتی را ارزان نمی فروشند.

 

4-   فهمیده ام که نباید به گذشته نظر کنی مگر به نیت عبرت گرفتن.

 

5-   فهمیده ام که باید به گونه ای زندگی کنم که اگر کسی سخن نادرستی در مورد من مطرح کرد

 هیچ کس حرف او را باور نکند.

 

6-   فهمیده ام که بیشتر چیزها که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند.

 

7-   فهمیده ام که بعضی اوقات کاری که انجامش یک لحظه

 وقت می گرفته ،یک عمر آدم را به درد سر می اندازد.

 

8-   فهمیده ام که ما در هر برخوردی هر چند کوتاه ، از خود تاثیری برجای می گذاریم.

 

9-   فهمیده ام که وقتی گرسنه ام نباید برای خرید به سوپر مارکت بروم.

         10-    فهمیده ام که مهم نیست که چه اتفاقی برایت می افتد . مهم این است که

در موردش چگونه برخورد می کنی وچه عکس العملی داری.

 

11-   فهمیده ام که موفقیت بیشتر حاصل تلاش است تا استعداد.

 

12-  فهمیده ام که هیچ تفریحی لذت بخش تر از داشتن شغلی که از انجامش لذت می بری نیست.

 

13-  فهمیده ام که بدترین رنج ها ، مشاهده ی رنج دیگران است.

 

14-  فهمیده ام که دنبال درد سر نرفتن ، آسانتر است از خلاص شدن از آن.

 

15- فهمیده ام اگر به معجزه ایمان واعتقاد داشته باشی ،نتیجه اش را خواهی دید.

 

16- فهمیده ام که بچه دار شدن مشکلات زناشویی هیچ کس را حل نمی کند.

 

17- فهمیده ام که تا وقتی کاری کامل نشده نباید بابت آن پولی پرداخت.

 

18-  فهمیده ام که هیچ کس نمی تواند راز دار باشد.

 

19- فهمیده ام که موفقیت کاری اگر به قیمت شکست در زندگی خانوادگی باشد ،ارزشی ندارد.

 

20- فهمیده ام که هیچ وقت نباید قراردادی را تا کاملا پر نشده امضا کرد.

 

21-   فهمیده ام که هر وقت می خواهی پول قرض بگیری باید پولدار به نظر برسی.

 

22-  فهمیده ام که اگر صبر کنی تا باز نشسته شوی وبعد زندگی را شروع کنی ، زیادی صبر کرده ای.

 

23-     فهمیده ام که انتخاب همسر مهم ترین تصمیم زندگی هر انسانی است.

 

24-    فهمیده ام که وقتی دهانم بسته باشد کمتر اشتباه می کنم.

 

25-  فهمیده ام که مشکلات بزرگ معمولا با مسایل کوچک شروع می شوند.

 

26-  فهمیده ام که در طول سفر بیشتر به آدم خوش می گذرد تا در مقصد.

 

27-  فهمیده ام که اکثر مردم در برابر تغیر مقاومت می کنند واین در حالی است که تنها راه پیشرفت ، تغییر است.

 

28- فهمیده ام که بچه دار شدن تمام اولویت های انسان را تغییر می دهد.

 

29-   فهمیده ام که بزرگترین نیاز هر انسان این است که احساس کند قدرش را می دانند.

 

30-  فهمیده ام که هر کس چیزی دارد که به تو یاد بدهد.

 

31- فهمیده ام که اگر بخواهی قدر چیزی را بدانی باید چند وقت خودت را از آن محروم کنی.

 

32- فهمیده ام که آدم ها درست وقتی که در آستانه ی موفقیت هستند ،دست از تلاش می کشند.

 

33-   فهمیده ام که خلاقانه ترین ایده ها معمولا به ذهن افراد تازه کار می رسد نه کارشناسان.

 

34-   فهمیده ام که بدن توان اعجاز آوری برای درمان خودش دارد.

 

35-  فهمیده ام که اگر واقعا مایل به انجام کاری باشی ،برای انجام آن وقت هم خواهی داشت.

 

36 - فهمیده ام که می شود یک نفر خیلی درس خوانده باشد ،ولی خیلی عاقل نباشد.

 

37  فهمیده ام که حتی مجرب ترین وخبره ترین پزشکان هم ممکن است تشخیص نادرستی بدهند.

 

38-  فهمیده ام که نباید در مورد موفقیت هایت با افرادی که از تو کامیابی های کمتری دارند صحبت کنی.

 

39-فهمیده ام که نباید دستور پخت غذاهای جدید را روی مهمانها امتحان کنم.

 

40-  فهمیده ام که هدف نقد کردن ،کمک به دیگران است نه تحقیر آدم ها.

 

آموزش شعر

نباید از نقش پنهان ،ولی با اهمیت آموزش ،در کار شاعری غافل بود منتها آموزشی جذاب و مبتنی برمعیارهای هنری ،نه خشک وبی روح.

معلم باید نمونه هایی خوب ،از شعر یا نثر ،در کلاس بخواند وبه تدریس خشک کتاب، قانع نباشد. شیوه نمونه خوانی ،علاوه برآن که الگویی برای کار قرار می گیرد،مزیت بسیار مهمی دارد وآن این که نوعی مطالعه گروهی ودسته جمعی به شمار می آید. یعنی با صرف 10-15 دقیقه وقت برای خواندن یک متن ،به طور متوسط حدود سی نفر آن را می خوانند. استمرار این شیوه ، بدون تردید به تقویت بنیه عمومی کلاس انشا ،خواهد انجامید. لطفا خودتان را توجیه نکنید که این بچه ها، هم کتاب خودشان را یاد بگیرند کار کرده اند .

ما به قول امام خمینی (ره) باید وظیفه مدار باشیم نه نتیجه مدار.

یکی از کارهایی که من در هر جلسه انجام می دهم ،خواندن شعرها با آهنگ است . شاید جلسهاول تعجب کنند اما بعد عادی می شود .سپس ،از بچه ها می خواهم تا هر گروه ،با آهنگ سازی های متفاوت ،شاد یا غمگین ، اشعار کتاب را بخوانند .هم بیشتر علاقه مند می شوند وهم برای بچه های خجالتی ،خوب است که هوش موسیقایی و اعتماد به نفسشان افزایش می یابد.

استفاده از یک ریتم خاص در هنگام خواندن شعرها ، تغییر تن صدا و ریتم دار کردن ، مخاطب را راحت تر به خود جذب می کند.

مثلا به کار گیری ریتم های کوبنده در شعرها ،طوری که وقتی شعری را می خوانی ،مخاطب احساس کند می خواهد با واژه واژه شعر طبل بزند وپای بکوبد .

مثال: " بنازم به تفنگت،به جانبازی وجنگت    بود پشت وپناهت ،علی ساقی کوثر"

1-    1-  انتخاب موضوع ، مثلا "بهار"

2-    2-  ابتدا به گفتن شعر های بی آهنگ  وبی وزن بپردازید وبعد به تدریج به شعرها وزن وآهنگ بدهید.

3-    3- در یکی از جلسات، واژه های متفاوتی به بچه ها بدهید تا از بین آنها کلماتی را که هم قافیه می شوند انتخاب کرده وکنار هم بنویسند. یا این که چند واژه، به بچه ها بدهید تا برای آنها ،کلمات هم قافیه بنویسند. مثلا " کار – دور- پیر" می توانید شعری از کتاب فارسی یا کتاب غیر درسی به آنها بدهید تا به جای کلمه هایی که شما مشخص کرده اید وزیر آنها خط کشیده اند ، کلمه های دیگری با همان وزن قرار دهند . البته شعر را بی معنی نکنند اما اگر طنز هم شد اشکالی ندارد ونوعی خلاقیت است.

4-     4-به دانش آموزان بگوییم کلمه های زیبا و خوش آهنگ را یافته و مثلا صد مورد در دفترشان ثبت کنند. سر و کار داشتن با آنها ناخود آگاه الهام بخش شعر است ومن اینها را تجربه کرده ام. مثلا برخی از این واژه های زیبا:

نگین-نقره گون- رهگذر-وعده گاه- سپید-شعله- اندیشه- روشنا-رویا- روزنه- آینه- خاکستر-غربت- تقدیر- غبار- طعم- پیچک و..............

دانش آموزان می توانند با تمرکز روی واژه ها وپس وپیش کردن و اضافه کردن واژه های دیگری (ساده یا ادبی) متن ها ،دکلمه ها واشعار خوبی بنویسند.

حتی می توانید بگویید مثلا واژه های بالا را با هم ترکیب کنند . مثال:  غبار غربت- روشنای اندیشه و....وبعد هم جمله سازی وجابه جایی وحذف و اضافه وشعر سازی.

5-     5-مطالب نثر ،برای برگردانی به شعر، جمع آوری شود. می توانید جملات قصار را به شعر برگردانید. یا مفهوم ولب مطلب از یک داستان یا عبارت را ،تبدیل به شعر کنید.می توانید احادیث ، ضرب المثل ها ویاد داشتهای روزانه را به شعر تبدیل کنید.

 مثلا شاعر می خواهد در شعرش بگوید که " اگر هم سفری پیدا شود سفر خوب است. " با جابه جا کردن جمله های دوم واول وجابه جا کردن فعل آن به مقصود می رسد وبه این صورت در می آید که : "سفر خوش است اگر هم سفر شود پیدا "می توانید این جمله ها را در سمت راست تخته بنویسید واز آن ها بخواهید با جا به جا کردن و حذف واضافه ی برخی کلمه ها آن را آهنگین وموزون کنند.

6-     6- الف )تا جدایی ها نباشد دوست کی قدر دوست را می داند؟

  ب)ای برادر این جواب است ،جنگ ودعوا نیست.

  پ)غم مرگ برادر را ، برادر مرده می داند.

  ت)ریش و قیچی در دست شماست.

  ث)یاری که انسان را نتواند تحمل کند ،یار نیست.

  ج)از ما بگذر شتر دیدی ،ندیدی.

  چ)برای عاقلان یک اشاره هم کافی است.

  ح)در پی آزار واذیت نباش وهر کار می خواهی بکن.

  خ)ای کاش مادرم مرا نمی زاد.

  د)ما با تو هیچ سخنی نداریم .از ما به خیر واز تو به سلامت.

  ذ)پای برهنه رفتن از کفش تنگ پوشیدن بهتر است.

   ر)کشتی شکسته است  وباد مخالف هم می آید وساحل هم دور است.

حالا بگویید بچه ها در گروه مشورت کرده وبعد از بیست دقیقه ای ،برای هر قسمت ،یک مصراع شعر بخوانند.

حالا شما بهترین مصراع ها را در سمت چپ تخته روبروی مطالب نثر وبا گچ رنگی بنویسید .مثلا :

الف)جدایی تا نیفتد دوست قدر دوست کی داند؟

ب)جواب است ای برادر این نه جنگ است.

پ)خود متن بالا وزن دارد وشعر است .

ت)ریش وقیچی هر دو در دست شماست.

ث)یاری که تحمل نکند یار نباشد.

ج)زما بگذر شتر دیدی ندیدی. یا شتر دیدی ندیدی بگذر از ما.

چ)عاقلان را یک اشارت بس بود.  یا عاقلان را اشارتی کافیست.

ح)مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن.

خ)مرا ای کاشکی مادر نمی زاد.

د)ما با تو نداریم سخن، خیر و سلامت.

ذ)تهی پای رفتن به از کفش تنگ.

ر)کشتی شکسته ،باد مخالف،کناره دور.

در اشعار ساخته شده می بینید که برخی کلمه ها ،مخفف شده یا چیزی به آنها اضافه شده یا کلمه ها جا به جا شده یا فعل وکلمه های دیگر حذف شده .

در مرحله دوم کار به بچه ها بگویید برای هر تک مصرع های ساخته شده مصرع دومی بنویسند مثلا :

کشتی شکسته،باد مخالف کناره دور    لبها تشنه،دریا وسیع وآب شور

می توانیم شعر در هم ریخته ای بدهیم تا دانش آموزان با جابه جا کردن جملات به اصل شعر پی ببرند.

یعنی یک ساختار مفهومی معنی دار بشود.

7-     قافیه سازی و درصورت نیاز، ردیف مناسب برای شعر در نظر بگیرند.

 به جای برخی کلمه ها، می توانید مترادف بیاورید. اگر نیاز به ردیف پیدا کرد بنویسید. برخی کلمه ها را ،باید

مخفف کنید. برخی از واژه ها را در جمله جابه جا کنید و کلمه "را" را حذف کنید.  یا عبارات را از چپ به راست

 بیاورید. مثال: 

"آسوده شد زسنگ درختی که بار نیست. "یعنی درختی که بارش را ریخت ،از سنگ خوردن راحت شد. 

 برخی از جمله ها نیاز به جابه جایی نداردوبدون تغییر وحذف واضافه خود جمله نوشته می شود چون وزن دارد . 

مثال ها:الف)پروانه پر سوخته محتاج کفن نیست.     ب)دندان کرم خورده علاجش کشیدن است. 

             پ)دیگران رفتند  ما هم می رویم.           ت)خواهان کسی باش که خواهان تو باشد. 

             ث)درد را پیش دردمند بگوی                  ج) ذره ذره ، پشم قالی می شود. 

             چ)دزد ،هرگز در کمین کلبه درویش نیست. 

             ح)دست بالای دست بسیار است.          خ)خون ناحق ،دست از دامان قاتل برنداشت.

             د) با کشتی شکسته، به دریاچه می روی ؟

             ذ)دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است. 

اگر توانستید مصراع دوم را هم برایش بسازید. 

در شعر ها، گاهی از اول فعل مضارع التزامی ، "ب"  را برمی دارند تا وزنش درست شود. مثال ها:

الف) اگر غافل چری ،غافل خوری تیر               ب) سخن راست را زکودک پرس. 

پ)چه گویم که ناگفتنم بهتر است.                 ت) به هر کجا که روی ،آسمان همین رنگ است. 

گاهی هم "می" را حذف می کنیم. مثال ها: 

الف)از آنچه هست مقدر ،نه کم شود نه زیاد .        ب)زمن گر نترسی بترس از خدای. 

پ)صحبت صالح تورا صالح کند.                            ت)جایی که نمک خوری ،نمکدان مشکن. 

ث)توقدر آب چه دانی که برکنار فراتی ؟                  ج)بی مگس هرگز نماند عنکبوت. 

چ)تو پنداری که بدگو رفت وجان برد؟         حسابش با کرام الکاتبین است. 

ح)تا دانه نیفکنی ،نروید. 

  گاهی برای جور کردن وزن یکی دو کلمه اضافه کنید.  گاهی برخی از کلمه ها را باید حذف کنید. 

 گاهی از" را" به جای" برای " استفاده کنید.

مثال: الف)خانه درویش را شمعی به از مهتاب نیست. یعنی برای خانه درویش شمعی بهتر از مهتاب وجود ندارد. 

        ب)آن را که هست خواب گران ،شب دراز نیست.  یعنی برای کسی که خواب سنگین است ،شب طولانی

         نمی گذرد. 

استفاده از کلمه چون به معنای وقتی در شعرها:

الف)چون به دریا رسی ،ز جوی مگوی. 

گاهی کلمه "بود" به معنای باشد به کار می رود. 

گاهی باید فعل ها را اول بیاوریم. 

گاهی باید جمله های پایه  و پیرو را جا به جا کنیم. مثلا :

 ( نخندد زمین تا نگرید هوا )      یا       به در می گویم ای دیوار بشنو   

گاهی کلمه "خود "  برای بهتر شدن وزن ، به جای ضمیر متصل دوم شخص مفرد به کار می رود. مثال: 

الف) اگر ریگی به کفش خود نداری ............. کفش خود = کفشت

چنانچه از آرایه ها هم استفاده شود شعر زیباتر خواهد شد. مثلا به جای دل بگوییم،سرزمین دل. 

    ابتدا فقط کلمه برای شعرتان جمع آوری کنید.برای تمرین وکسب مهارت بیشتر در نوشتن قافیه های مناسب

،از دانش آموزان می خواهیم کلمه های هم وزن را در یک دفتر گردآوری کرده وهنگام نیاز از آن استفاده کنند.

می توانید شعرتان را با گویش ولهجه خاصی بخوانید. (شاندیزی،نیشابوری،قوچانی،تربتی و...)

 واژه های زیبا را در دفترتان جمع آوری کنید. سروکار داشتن باآنها ناخوداگاه ،الهام بخش شعر است. می توانید

از واج آرایی استفاده کرده واین واژه ها رابراساس حروف الفبا، از ابتدا جداسازی کنید. حالا بین این واژه های زیبا

ارتباط برقرار کنید.

مثلا : آهنگ وزندگی را کنار هم بگذارید که می شودآهنگ زندگی- یا گنبد نقره گون-زندان زندگی- یادگار گمشده-

سکوت سرد – صدف سکوت- سخن سرد- پیچک پیوند- پیکر پژمرده ی پروانه  که از حرف "پ" استفاده شده

است.یا با حرف "ش" : بارش (تابش) اندیشه و................

دانش آموزان اگر به سرودن شعر علاقه مند هستند و می خواهند در این جهت پیشرفت کنند ، لازم است به این

نکات توجه کنند :

1-     حفظ اشعار شاعران برجسته ی زبان فارسی از جمله شاهنامه ی فردوسی ، مثنوی معنوی،

غزلیات، قصاید وبوستان سعدی،اشعار سهراب سپهری ونیما و مطالعه خصوصا مجلات رشد نوجوان

مشاعره کردن در کلاس حتی از روی کتاب ونوشته خوب است.وحس ادبی آنها را بهتر می کند.

            2- داشتن یا ایجاد ذوق واستعداد لازم جهت سرودن شعر وتقویت قوه ی تخیل

 3-حفظ واژه های مترادف جهت تقویت وگسترش گنجینه ی واژگان خود . طبعا شاعر باید اندیشه ،عاطفه وخیال

را به وسیله ای به ذهن شنونده انتقال دهد .این وسیله زبان شعر است .یعنی مجموعه ای از واژگان وروابط بین

آنها .شاعری که توانایی استخدام واژگان مناسب وبه کار گیری درست آن ها در جمله را نداشته باشد،در انتقال

ذهنیاتش ناموفق است. واژگان شعر ابزار کار او هستند وبنابراین او هر چه واژگان فعال بیشتری را به کار گیرد

،دستش برای بیان معانی بازتر خواهدبود. نوع کاربرد این کلمه ها ،میزان توانایی شاعر را نشان می دهد .از یک

شاعر خوب انتظار می رود که دست به خلاقیت هایی هم در زبان شعر بزند که سطح کارش را از حد قابل قبول

هم بالاتر ببرد. مثلا ترکیب سازی کند. یا احیای واژگان زیبای قدیمی ،تکرار واژه یا جمله،حذف واژه ها به قرینه

لفظی یا معنایی ،استفاده از برخی صنایع بدیعی وآرایه های ادبی مثل ایهام و...

4- انتخاب یک موضوع خاص برای شعر خود مانند مقام مادر- ارزش علم- ماه رمضان- امام زمان- مدرسه-

دوست- توصیف منظره و........

5- انتخاب یک قالب خاص شعری برای سروده ی خود مانند غزل،قصیده، دوبیتی،رباعی،

چهارپاره،مثنوی،قطعه،شعرنوو...

6-در نظر گرفتن یک وزن (آهنگ) مشخص برای شعر خود به استثنای قالب شعرنو.  مثلا وزن شعر نحوی

وکشتیبان با وزن شعر تا سراپرده ی گل ویا اشعار بابا طاهر و... فرق دارد. بعضی وزن ها شادند بعضی محزون

وبعضی حماسی وطبیعتا هرکدام برای منظوری مناسب هستند.

ریتم و وزن باید به موضوع بخورد مثل شعر "باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است" از محتشم کاشانی ،آهنگ

آن محزونانه وغمگین است.

در قافیه وردیف وموسیقی داخلی ومعنوی هم چنین تناسب هایی قابل توجه وبررسی هستند مثلا تکرار حروفی

چون "خ" و"ق" به خشونت شعر کمک می کند و برعکس تکرار حروفی مثل "ش" و"ر" فضا را شاد وپر ترنم

می کند.

7-خیال یا تصویر سازی تصرف شاعر است در واقعیات پیرامون وبه کمک این عنصر است که کلام از منطق عادی

وطبیعی خودش خارج شده وبه سمت شعر می رود . در دیدگاه ما ،خیال هر نوع بیان غیر واقعی است که مبنای

زیبایی شناسانه داشته باشد وبه وسیله ی قراینی بتوان آن را پذیرفت .خیال صورت های مختلفی دارد که ما با

بیشتر آنها آشناییم. تشبیه،استعاره،مجاز،کنایه،اغراق،تشخیص،حس آمیزی،بیان پارادوکس و....

8-گاهی دانش آموزان برای ساختن مضمون های نو وطرح نکته های ظریف و باریک ودور از ذهن ،به اندیشه فرو

می روند. تا جایی که گاهی شاعری مصراعی می گوید وبرای گفتن آن مصراع دیگر ،روزها وحتی ماه ها هم صبر


می کند.

شاعری از لاهور می گوید :" پانزده سال شد و مطلع دیگر نرسید      بیت ابروی تو را قافیه تنگ است اینجا"

پس شما باید حوصله به خرج دهید و فکر نکنید که در یک روز باید شعری را گفته وتمام کنید. شعر صبر وحوصله

وحالات واحساسات خاصی را می طلبد.

گاهی شعرها به نوعی برخاسته از حالات کشف وشهود شاعرانه است و معمولا آنها را فی البداهه یا در ساعات

خاصی مثلا آخر شب ،صبح زود و یا در خواب یا هیجانات زیاد و.... می گویند.

تکلیف1- می توانید به آنها بگویید شعرهای هم وزن شاعران مختلف را مصرع مصرع در کنار هم بیاورند وطنز گونه

بنویسند. طوری که مثلا مصرع اول از سعدی ومصرع دوم از نظامی یا فردوسی باشد وارتباط معنایی نیز داشته

باشد.

تکلیف2-برای یکی از حکایات یا روان خوانی های کتابشان شعری بسازند اگر اشکالاتی هم داشت مهم نیست

به هر حال با راهنمایی ها وتشویق شما راه می افتندیا این که مفاهیم و یافته های علمی در هر درسی مثل

علوم ،زبان حرفه ،تاریخ و...را به شعر در آورند.

تکلیف 3-هر سوالی را که به ذهنتان می رسد یا همیشه برایتان سوال بوده است به شعر در آورید. تمام مصراع

های شعر فقط سوال باشد. فایده ی آن این است که سوالات ذهنی جمع آوری می شود ودر ضمن قدرت تفکر

وکنجکاوی بچه ها افزایش می یابد. مثلا  این سوالات: چرا آسمان آبی است؟ چرا ماهی ها دسته جمعی حرکت

می کنند؟ چرا ستارگان چشمک می زنند؟ چرا پرندگان به شکل عدد هفت حرکت می کنند؟ وبسیاری سوالات

دیگر که ابتدا نوشته وجمع آوری می شود وسپس به شعر تبدیل شده وموزون می گردد.

تکلیف 4- از روی عناوین مجلات و روزنامه ،مطالب طنز گونه شعری بنویسند.

آرایه ی تضمین

ابیاتی برگزیده از شاعران مشهور را بدهید تا دانش آموزان آنها را تضمی کنند و در شعر هایشان به کار ببرند و عملی از این آرایه استفاده کنند. 

تضمین آن است که کسی سخنی از قرآن مجید، حدیث یا شعر شاعر دیگری را در نظم یا نثر خود بیاورد. مانند این سخن از سعدی که می­گوید: «گفتم گل بستان را چنان­که دانی بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفته­اند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید»؛ و در جای دیگر می­گوید: «درویش بی­معرفت نیارامد تا فقرش به کفر انجامد، کاد الفقر أن یکون کفراً».

به­ بیانی دیگر، صنعت تضمین آن است که در پاره­ای از کلام، مصراعی، بیتی یا چند بیت از شاعر دیگری را به وام می­گیرند و معمولا برای آن­که گمان سرقت ادبی به حساب نیاید، نام کسی را که از او مطلبی به قرض گرفته­اند ذکر می­کنند.

 به­ طور مثال کمال­الدین اسماعیل بدین­ گونه بیتی از ابوشکور بلخی را در شعر خود تضمین کرده است:

ز گفته­ی قدما ،بیتی از رهی بشنو

                                           که هست تضمین، بر آستین شعر، تراز:

«ادب مگیر و فصاحت مگیر و شعر مگیر

                                              نه من غریبم و شاه جهان غریب نواز؟»

 

مثالی دیگر از سعدی:

      گفت عالم به گوش جان بشنو    

                                                      ور نماند به گفتنش کردار

      باطل است آن­که مدعی گوید    

                                              «خفته را خفته کی کند بیدار»؟

      مرد باید که گیرد اندر گوش          

                                                    ور نبشته است پند بر دیوار 

 

در مثال بالا از سعدی، در بیت دوم آرایه­  تضمین به­کار برده است زیرا مصراع دوم، بیتی است از حکیم سنائی که در قصیده معروف خود می­گوید:

    طلب ای عاشقان خوش­ رفتار    

                                                    طرب ای نیکوان شیرین کار...

    عالمت خفته است و تو خفته    

                                                   خفته را خفته کی کند بیدار؟

 

 

حافظ هم بیتی را که مطلع غزلی از سعدی است، در غزلی از خود تضمین کرده و گفته است:

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم        

                                                      ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

«من از آن روز که در بند توام آزادم

                                          پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم»

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی   

                                                من از آن روز که در بند توام آزادم  

 

 

او هم­چنین بیتی از کمال­الدین اسماعیل را در غزلی تضمین کرده و گفته است:

    ور باورت نمی­کند از بنده این حدیث

                                                          از گفته­ی کمال دلیلی بیاورم  

    گر بر کنم دل از تو و بردارم از تو مهر

                                                   آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم

 

 

فرخی سیستانی هم بیتی از رودکی را در شعر خود تضمین کرده و گفته است:

یک بیت شعر یاد کنم من، که رودکی

                                                    گرچه تو را نگفت سزاوار آن تویی

جز برتری ندانی گویی که آتشی

                                                       جز راستی نجویی مانا ترازویی

 

 

تضمین­ کننده می­تواند آن­چه­ را که به­عنوان تضمین می­آورد اندکی تغییر دهد. سعدی در تضمین زیر چنین کرده است:

        زن بد در سرای مرد نکو      

                                               هم در این عالم است دوزخ او

        زینهار از قرین بد زنهار       

                                                            و قنا ربٌنا عذاب النٌار  

 

 

حافظ نیز در این­گونه تضمین چنین کرده است:

چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت

                                            شیوه­ی جنات تجری تحتها الأنهار داشت

 

آیةالله غروی اصفهانی در مدح امیرالمؤمنین(ع) می­گوید:

گوهری را از صدف آورده طبعم در کنار

                                                  یا که از خاک نجف تابنده دری آبدار

صورت زیبای او یا طلعت الله نور

                                               معنی والای او یا سر لم تمسسه نار  

برد تا حد عدم تا قاب قوسین وجود

                                             رفرف طبع مرا یک غمزه زان دلدل سوار

شاهباز اوج أو أدنی به هنگام عروج

                                                   یکه تاز عرصه­ی ایجاد گاه گیر و دار

گوش جان بگشا و بشنو از امین کردگار

                                                  لافتی إلاٌ علی لا سیف إلا ذو الفقار

 

فرق تضمین و اقتباس، در این است که در تضمین مصراع و یا بیتی از شاعری را در شعر خویش جای می­دهند به­­صورتی که واضح و آشکار باشد و بوی سرقت از آن نیاید ولی در صنعت اقتباس، شاعر و نویسنده در ضمن کلام و شعر خویش حدیث، آیه، مثل و یا گفته مشهوری را بیاورد و به­گونه­ای نشان دهد که مأخذ گفتارش کجاست.

تضمین در نهج­البلاغه و احادیث دیگر فراوان است. امیرالمؤمنین(ع) می­فرماید: «هیهات (وای بر من) که هوای نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا­دارد که طعام­های لذیذ برگزینم، در حالی­که در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم­هایی که از گرسنگی به پشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت: «این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی و در اطراف تو شکم­هایی گرسنه و به پشت چسبیده باشند.»

 

مثالی دیگر از صنعت تضمین در شعر انوری:

 در این مقابله یک بیت ازرقی بشنو

                                                       نه از طریق تنحل به وجه استدلال:

«زمرٌد و کیه سبز هر دو هم رنگ­اند

                                               ولیکن آن به نگین­دان برند و این به جوال»

 

 

و در جای دیگر چند بیت از شعر خویش را تضمین کرده است :

از گفته­های خویش سه بیت از قصیده­یی

                                                      کانجا نه معتبر بود، اینجا نه مستعار

آورده­ام به صورت تضمین در این مدیح

                                                      نز بهر آن­که بر سخنم نیست اقتدار

لیکن چو سنٌتیست قدیمی روا بود

                                                              احیای سنٌت شعرای بزرگوار:

«ای فکرت تو مشکل امروز دیده دی

                                                       وی همٌت تو حاصل امسال داده پار

قادر به حکم بر همه ­کس آسمان صفت

                                                      فایض به جود بر همه­ کس آفتاب وار

در ابر اگر ز دست تو یک خاصیٌت نهند

                                                  دست تهی برون ندمد هرگز از چنار»

                                              نمونه هایی دیگر از ابیات دارای تضمین   

سعدیا  چون  تو کجا  نادره  گفتاری  هست ؟            یا چو شیرین سخنت  نخل شکر باری  هست؟

یا چو«بستان»و «گلستان»  توگلزاری هست            هیچم  ار  نیست   تمنّای  توام  باری   هست

«مشنوای دوست که غیرازتومرا یاری هست             یا شب و روز به  جز فکر  توام   کاری  هست»

                                                              «ملک الشعرای بهار- تضمین از شعرسعدی»

 

بفرمود   آن    سیّد   بحر    و    بر                      حدیثی  به   حجّت   به   نوع   بشر

«که من شهر علمم علیّم در است                    درست این سخن گفت پیغمبر است»

                                                     «علیرضا محمودی زاده ـ تضمین بیتی از فردوسی»     

 

عشق  مطلق  ، کمال  مطلق  او                            « وحده   لا   اله    الّا  هو »

                                                             «علیرضا محمودی زاده ـ تضمین از قرآن»

 

چه  زنم چو نای هر دم  ز نوای  شوق او  دم               که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را

«همه شب دراین امیدم که نسیم صبحگاهی             به    پیام    آشنایی   بنوازد   آشنا   را »

                                                                  «شهریار ـ تضمین بیتی از حافظ » 

                                                                                                 

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم                 کز نسیمش «بوی جوی مولیان آید همی»

                                                        «حافظ ـ تضمین از شعر بوی جوی مولیان »

 

ای که از کلک  هنر نقش  دل انگیز  خدایی

حیف باشد مه  من کاین همه  از مهر جدایی

گفته بودم  جگرم خون  نکنی ، باز  کجایی؟

«من ندانستم از اوّل که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن  از آن  به  که ببندی  و نپایی»

                                                                  «شهریار ـ تضمین غزلی ا ز سعدی»

54 مورد  کاریکلماتور  جالب

کاریکلماتور نویسی: یعنی کاریکاتوری که با کلمات به ثبت می رسد.

1-بادکنک یک سوزن به خودش زد ولی فرصت نکرد یک جوالدوز به دیگران بزند.

2-خاطراتم بین ورق های آلبوم زندانی اند.

3-تصمیم گرفت رژیم بگیرد رژیم اورا گرفت.

4-بیچاره ابری که ناخواسته بارور شود.   

5--پرنده مي داند كه گربه براي چيدن ميوه از درخت بالا نمي رود.

6- سوراخ موش،روزنه ي اميد گربه مي باشد.

7- آخرين برف،كفن زمستان است.

8- حاصل جمع دستها مي تواند كره ي خاكي را از روي زمين بردارد.

9- حاصل جمع پاها ،مطمئن ترين وسيله براي رسيدن به مقصد است.

10- به عقيده گربه،خوشمزه ترين ميوه درخت،پرنده است.

11-اگر برف مي دانست كره ي خاكي اينقدر كثيف است ،هنگام فرود آمدن

لباس سفيد نمي پوشيد.

12-به گل های قالی آب دادم. آبیاری قطره ای وشبانه.

13-وقتي پاهايم اختلاف عقيده پيدا مي كنند ،بر سر دوراهي قرار مي گيرم.

14-عمر پاييز، صرف پر پر كردن گلها مي شود.

15-پرواز،فرصت نمي دهد كه گربه از درخت،پرنده بچيند.

16-گربه پرتوقع انتظار دارد ،موش به خودش سس گوجه فرنگي بزند.

17-قفس خالي را به اندازه همه پرندگان دوست دارم.

18-درد را از هر سو نوشتند درد شد .

19- از بیم طلوع خورشید، موهای شب یکپارچه سفید شد .

20- با مرگ مغزی افکارش یتیم شد .

21- باد خیال، حواسم را ربود.

22- بعضی از آدم ها قبل از اتمام تاریخ مصرفشان فاسد می شوند.

23- صدای عشق را پشت نگاهش غافلگیر کرد.

24- روی ماهت را گرفته بودی ،نماز آیات خواندم.

25- پایانه ،جان می دهد برای آغاز سفر.

26- برف ،درخت را سر به زیر کرد.

27- ابرهای پاره پاره نشان دهنده آن است که در آسمان هم فقر وجود دارد.

28- سرش که سوت کشید قطار ایستاد.

29- آسمان زیباست اما نباید بیش از حد سر به هوا بود .

30- به قدری شکمو بود که حرف هایش را هم می خورد .

31- زندگی یعنی سوخت و ساخت و پاخت و نباید باخت .

32- حرف های خام به مغزم صدمه می زند .

33- از تنفر متنفرم .

34- تنها پشت گرمی اش آفتاب داغ بود .

35- با پای لنگ و دلی غمگین هیچ وقت به شادی نمی رسیم .

36- در مواقع بیکاری مشغول قتل عام ایام هستم .

37- هیچ کس گرسنه نیست همه روزی چند وعده گول می خورند . 

38- برای رسیدن به هدف باید رسیده شد.

39- از گرمي صدايش، گوشي تلفن داغ شد.

40- فردا اولين روز از بقيه عمر ماست.

41- براي روشن کردن منظورش همه چيز را به آتش کشيد.

42- رشته سخن را به دست گرفت و کلاهي نو براي مردم بافت.

43-  فقط آدم پرحرف سکوت ذخيره مي کند.

44- امروز همان راه حل هاي ديروز است.

45- وقتی از چشمم افتاد دست و پایش زخمی شد .

46- خنده ، اسلحه ای بزرگ در جنگ زندگی است .

47- بهترین و راحت ترین جا برای زندگی ، زندگی در رویاست .

48- بچه های فقیر، فقط در زنگ انشاء به کنار دریا می روند.

49- هر داغی، سردمی شود اما هیچ پخته ای خام نخواهد شد.

50- بعضی از کشور ها وسایل ارتباط جمعی دارند و بعضی وسایل اغفال جمعی.

51- فریاد کشیدنی است ، اما کمتر وزن می شود .

52- بعضی ها به عرض زندگی فکر می کنند و بعضی ها به طول آن .

53- سر شناس تر از آرایشگرها کسی را نمی شناسم .

54- همیشه درست می گویم اما نمی دانم چرا حق با دیگران است .

یک جلسه ی انشا با قیصر امین پور

روزی پس از خواندن اشعاری زیبا ، به دانش آموزانم گفتم :بدون اینکه شرح حال وتاریخ ادبیات قیصر امین پور را لازم باشد حفظ کنید، می خواهم به یکی از کتاب هایش مراجعه کرده وزیباترین واحساسی ترین ابیات را از نظر خودتان ،انتخاب کرده وچند بیتی بنویسید . والبته لازمه اش این است که کل اشعار را بخوانید ،تا بتوانید انتخاب کنید. وبعد از انتخاب، دلیل آن را هم بگویید. اگر همین جوری وبدون مطالعه بنویسید از طرز توضیح دادنتان معلوم می شود وقت نگذاشته اید. پس بنابر این ،لحن توضیحات شفاهی شما ،برایم مهم است . دقت کنید.اگر به شعر علاقه ای ندارید،به دنبال واج آرایی ها بگردید وترکیباتی که این آرایه را دارد ،یک صفحه یافته وبنویسید.

واما نتیجه کار دانش آموزان در جلسه بعدی:

1-یکی از آنها بلند شد وگفت : "من این ترکیبات زیبا را که واج آرایی زیبا دارد نوشته ام."

 وحرو فش را هم رنگی کرده ام.  هم از نظر ظاهری زیبا وهم پر معنا ست.

  وباز خودش آرایه های دیگری مثل تشبیه وتشخیص و... نهفته دارد.

گریبان گل-ماصوفیان ساده ی سرگردان - سایه اش سرد وسیاه- ساحل سلام- نسیم نازک اسفند- نان و پنیر ونور –خط نوشتن با نوک ناخن- تن ناتوان - بی محابا مهربان- راه رفتن زیر باران –قفل صندوق قدیم – روی تخت بی خیالی – خلوت خلسه وار- خط خطا-زهی خیال خام–- قله خیال –خیال محال-در سراشیب فراموشی- شهرشب- عطش شوره زارها- شعله شقایق ها - مجال غزل- چراغ چشم- سیاهچال سراسر سوال- آبستن صدحادثه - حادثه سرخ- صد سال سیاه-فرصت دیدار- تیرباران بلا- تاب وتب تردید- التهاب بیابان وسراب

 آقای امین پور در انتخاب واژه ها  و واج آرایی ها ،چه خوش سلیقه کار کرده اند.

در دود و عود اسفند  

 همراه واژه های رها در هوا  

 رقص نگاه ما ،چه تماشایی است.

.........................................................................

من به چشم های بی قرار تو       قول می دهم  

 ریشه های ما به آب          شاخه های ما به آفتاب می رسد

 ما دوباره سبز می شویم.

.........................................................

         تو قاف قرار من و من عین عبورم.

.............................................................

  بوی بوسه 

   بوی بوته های شب بو

  بابونه و بنفشه و مریم

   محبوبه های شب

بو- بوته- شب بو- بابونه- محبوبه که کلمه "بو" در آنها تکرار شده.

.............................................

دل داده ام بر باد برهر چه باداباد               مجنون تر از لیلی ،شیرین تر از فرهاد

..................................................................................................

زدل برلبم تا دعایی برآید                 اجابت ز  هر یاربم  می تراود

...............................................................................................

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما            کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم

.........................................................................................................

دست من و دامن آن آستان                 چشم من و گوشه این آستین

............................................................................................

 خون لبخندگل ،به گردن باد      خون بهای بهارها ،باتو  


2-   نفر دومی بلند شد وبا احساس و صدای لطیف ،این شعر را خواند:

صدای تو مرا دوباره برد       به کوچه های تنگ پابرهنگی

به عصمت گناه کودکانگی     به عطرخیس کاهگل  

به پشت بام های صبح زود       در هوای بی قراری بهار

به خواب های خوب دور      به غربت غریب کوچه های خاکی صبور 

به کرک های خط سبزه     برلب کبود رود

به بوی لحظه های هر چه بود یا نبود ......

به عصرهای جمعه ای      که با دوچرخه های لاغر بلند

تمام اضطراب شنبه های جبر را ،رکاب می زنیم

وگفت :خانوم، قیصر ،چه زیبا خاطراتش را در قالب شعر وبا احساس تمام بیان کرده.

وترکیب " دوچرخه های لاغر بلند" که آرایه ی جان بخشی دارد چه زیباست !

هم چنین مصرع" کرک های خط سبزه برلب کبود رود" واقعا ابتکاری است.

اگر ما طبیعت اطرافمان را واقعا جان دار ببینیم نوشته ها واحساسمان هم ،با دیگران متفاوت می شود.

3- نفر سوم گفت :این شعر قیصر ،مثل بعضی پیامک ها که درآخر حالت را می گیرد زیبا بود.

                  گفت احوالت چطور است ؟        

         گفتمش : عالی است    

                           مثل حال گل                           

                     حال گل ،در چنگ چنگیز مغول

4- نفر چهارم ،شعر کوتاهی انتخاب کرده بود:

          خدا روستا را            بشر شهر را      

                 ولی شاعران ،آرمان شهر را آفریدند

                 که در خواب هم ،خواب آن را ندیدند.

 

نفر5-   اما دری که باز نباشد

              دیگر نه در ، که دیوار ....

              اما پرنده بسته اگر باشد

                       دیگر پرنده نیست ،که مردار.....

معلوم می شود که این دخترم به آزادی خیلی بها می دهد. 

می توان از روی همین انتخاب اشعار، افراد را روان شناسی کرد.

نفرششم که به نقاشی خیلی علاقه دارد  واز روی شعر فهمیدم سمعی هم هست

 یعنی به صداها اهمیت داده و دقت شنوایی خوبی دارد،این شعر را خواند:

                      با همهمه ی مبهم باغی در باد      

            با طرح مه آلود کلاغی در باد

              از دور صدای پای پاییز آمد     

                   چون پچ پچ خاموش چراغی در باد 

نفر هفتم گفت :من هم بچه که بودم جوجه های مرده وخشکیده را رو به قبله توی باغچه خاک می کردم

 وبرایشان فاتحه می خواندم وگریه می کردم. این شعر قیصر خاطراتم را زنده کرده ومرا به همان

 حال وهوا برد.

امتداد نقش های روی قالی را                با نگاهی بی هدف دنبال کردن

جوجه ی زرد وضعیفی را که خشکیده      توی خاک باغچه   

          با خواندن یک حمد وسوره چال کردن

 

نفر هشتمی :

                    شب در رسید و قصه ی ما هم به سر رسید

                       کو خانه ای برای رسیدن ، کلاغ کو؟؟؟

  نفرنهم گفت :خانم شما گفته بودید برخی افراد حس ششم قوی دارند

 وهمه چیز را پیش بینی می کنند این شاعر خوب هم گویا مرگ زود هنگامش را به چشم می دیده .

 در این شعرش گفته:

                  عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها

                خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

             روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث

               در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری

نفر دهم که اندک ذوقی در سرودن شعر دارد این ابیات را زمزمه کرد.

                       بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر

                        مرا زخویش بگیر ومرا زخویش ببر

                       به شب نشینی شبنم، به جشنواره ی اشک

                        به میهمانی پرشور چشم وگونه ی تر

                           به نبض آبی تبدار در شبی بی تاب

                         به چشم روشن و بیدار خسته از بستر

                           دلم زدست زمین وزمان به تنگ آمد

                             مراببر به زمین و زمانه ای دیگر

 

نفر یازدهمی این دو بیت را با آه کشیدن خواند وگفت : این شاعر چقدر متواضع وفروتن بوده خانوم .

از تهی سرشار واز خالی پرم       چون حبابی هر چه دارم هیچ هیچ

  برگ هایی پاره از تقویم پار          کهنه و بی اعتبارم هیچ هیچ .........

    ودر جای دیگری گفته :

     کالیم که سر سبز دل از شاخه بریدیم 

      تا حادثه ی سرخ رسیدن نرسیدیم

      یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم

....  خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم.

نفر دوازدهمی که پدر از دست داده این شعر را انتخاب کرده بود وبا قطره اشکی از گوشه چشمش این

ابیات را که قیصر برای دخترش "آیه" سروده خواند و گفت: قیصر پدر خیلی مهربانی بوده است خانوم.

                           بوی بهشت می شنوم از صدای تو       

                       نازکتر از گل است گل گونه های تو

                       ای در طنین نبض تو ، آهنگ قلب من 

                        ای بوی هر چه گل ، نفس آشنای تو

                                  ای صورت تو آیه و آیینه ی خدا            

                       حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو

                        صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر   

                         آورده ام که فرش کنم زیر پای تو

                           رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام   

                         تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو

                                  چیزی عزیز تر زتمام دلم نبود         

                         ای پاره ی دلم ، که بریزم به پای تو

                              امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من     

                             فردا عصای خستگی ام شانه های تو

                                در خاک هم ، دلم به هوای تو می تپد     

                             چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو

                             هم بازیان خواب تو ، خیل فرشتگان  

                              آواز آسمانی شان ، لای لای تو

                              بگذار با تو عالم خود را عوض کنم 

                              یک لحظه تو به جای من و من به جای تو

                              این حال و عالمی که تو داری ،برای من 

                              دار و ندار و جان و دل من برای تو

نفر سیزدهم گفت : خانوم نگاه قیصر به مرگ جور دیگری بوده .مثل این که خداوند واقعا گلچین است

وافرادی را که به کمال می رسند وآسمانی می شوند پیش خودش می برد. در این بیت گفته:

          رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند    آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند

در این جلسه سه چهار نفری هم که به دلایلی سراغ کتاب های این شاعر نرفته بودند راغب شدند که

پی گیری کرده ودر جلسات بعدی مطلبی ارائه دهند و پرسیدند نام بقیه کتابهای این شاعر راهم معرفی

کنید تا بدانیم وبخوانیم. برای روز بزرگداشت این شاعرهم به طور خودجوش ،مراسمی برگزار کردندودر

پایان فاتحه ای برای شادی روحش خواندند.

خوب حالا به نظر شما یک شاعر را این طوری بشناسند وکلاس ،دانش آموز محوری اداره شود بهتر است

یا چیزهایی را حفظ کنند وتحویل دهند وروز های بعد به فراموشی بسپارند.

سجع ومسجع نویسی

 در لغت ، به معنی آواز کبوتر است ودر اصطلاح، یعنی نویسنده کلماتی را به کار برد ، که

در وزن وحروف پایانی  مشابه باشند.یا آوردن کلماتی شبیه قافیه که آهنگ وحروف آخرشان

 شبیه به هم است.

مثال کوتاه ومشهور سجع، نام کتاب استاد مطهری است: " داستان راستان" .

مثالهای دیگر:

1- الهی یکی نان دارد و دندان ندارد ویکی جان دارد و جانان ندارد.

 شکرت که من هم این دارم و هم آن دارم.

2- الهی ! عاجز وسرگردانم . نه آنچه دارم دانم ونه آنچه دانم دارم.

اگر مستم اگر دیوانه ام ، از مقیمان این آستانه ام. آشنایی با خود ده که از کاینات بیگانه ام .

الهی آن کس تاج عزت برسر دارد ، که حلقه ی ارادت را برگوش دارد وطوق عبودیت را برگردن.

3- مرغ غزلخوان با صوت دل انگیز گوید برخیز . وقت نماز است و راز ونیاز است.

گوش می سپارم به تکبیر این تعبیر دل پذیر.

4- صحبت با تو شیرین است و دردها را تسکین.

5- توانگری به هنر است نه به مال . به قناعت است نه به بضاعت.

6- عروس بی جهاز مثل روزه ی بی نماز ، دعای بی نیاز، قورمه ی بی پیاز.

7- حج کردن تماشای جهان است. نان ده که نان دادن کار مردان است.

تکلیف: با این واژه ها نثر مسجع بنویسید.

قافله سالار- در انتظار- دیار- چشمان اشکبار- پروردگار- روزگار- کوله بار- محرم اسرار

- یار وفادار- خسته وبیمار- طالب دیدار.

ابتدا چند کلمه هم قافیه را به آنها می دهم وسپس از ایشان می خواهم که این کلمه ها را در یک متن به کار

ببرند . وکلمات هم وزن را در اخر جمله ها بیاورند وآهنگین کنند واین متن یکی از بچه ها :

ای فلسطین  ،بی بال وپری ودرخون غوطه وری  . بی خانمانی وچون فصل خزانی .  آماجگه تیری  ودرغل

وزنجیر دشمنان اسیری .میهنت همچون دیار کربلاست وپرچمت مشعل عاشورا  وطفلانت شکوفه های

خونین کربلا . تو ماتم سرایی وحماسه سرخ کربلایی.خاطراتت سرشار از جوروجفاست لعنت بردشمن

ستمگروبرقوم دغا .دلهایمان غمگساراست وبلکه سوگوار. داغداریم ودیده هامان گهربار . فلسطین عرصه

کارزار شد وصهیونیست شمر خونخوار .دردهاتان نامحدوداست وتن هاتان خون آلود .دمادم گهواره ها

گلگون است وشهر فواره خون.

فلسطین !ای قربانگاه کودکان دردتان استخوان سوز است وگلوسوز .

دیده هاتان  تر است وکلبه هاتان خون وخاکستر .صداها سوگناله است  ونواها هق هق گریه .ای دریغ   

 ودرد که نتوانم کاری کنم وباشما یاری کنم .صبر وقرار رفته از دلم ،چگونه سوگنامه پردازی کنم ؟؟؟

 و اما ، نثر مسجع معلم که دانش آموزان نوشته اند.

 معلم ....تو سحاب رحمتی و خدمتگزار ملت .

بیعتت طریق سلامت است و هجرتت، رنگ ظلمت .

حرکتت برکت است و محنتت در نهایت.

درس تو حلاوت است و رفع کسالت .

قضاوتت بر عدالت است و سخنت صداقت .

تو کوکب هدایتی و کارت رسالت.

کلامت با سلام است و مقامت با احترام .

از سلاله ی میکائیلی و از سلسله ی جبرائیل .

قافله سالاری و شمع شب تاری .

از جهل بیزار و از عقل سرشاری .

مرغ غزلخوانی و معنی درمانی .

سفیر حکمتی و سریر معرفت.

تعبیر مهری و تفسیر محبت.

دریای نوری و نفخه ی اهل قبوری .

صاحب عزمی پرشور و دارای چشمی صبور .

همیشه در سجاده و آسمان در نوردیده .

رنج و بلا کشیده و مجاهد تفتیده .

نغمه ات داوود است و دانشت نامحدود.

دلت  پر فروغ  و سرت پر نبوغ.

سخنت آب زمزم است و رویت گل مریم .

بهترین بنی  آدمی و یگانه در عالم .

ساقی فکرتی و اقاقی طبیعت.

قاموس کرامتی و اقیانوس ابهت .

پاسخ هر آنچه معمایی و آفتاب روشن فردا .

آیت خدایی و ماه تماشایی .

طلوع رویایی و شروع  شکوفایی .

من بی خبرم و پرسشگر. تو اختری و دانشور

تو نیلوفری معطر، کنی عطرت مکرر.

روح منوری و نور بصر.

دانش من ناچیز است و یاد تو خاطره انگیز .

روح من عطش خیز است و ذهن تو  لبریز.

بی تو تنگدلم و با تو خوشدل.

بی تو غافلم و با تو در محفل .

بی تاب تر از موجی و در قله ی اوجی .

برای مردم تاجی و در راه، سراجی .

مشتاق وصالم و بی پر و بال .

باشک وسوالم و در احتمال .

با تو با کمالم و در اقبال .

ببین دیده ی بارانی ام و شرح  پریشانی ام.

بیا توای طلوع روحانی بده مژدگانی ام.

جسارتت موجب خسارت است و اجابتت، مزید ولایت .

شکایتت موجب شقاوت است و به شکر اندرت مزید سعادت .

شفاعتت موجب عنایت است و حمایتت مزید رضایت.

روزت خجسته باد و پیروزی ات پیوسته .

چهره ات پر گلاب باد و دعایت مستجاب باد و

دشمنت خراب باد و روزت مبارک باد و

چشم شور از تو دور باد.

نامه مسجع:

مخلصان را امشب بزمی نهاده واسباب عیشی ترتیب داده.

                                      دلم پیاله- مطربم ناله - اشکم شراب - جگرم کباب -

                         اگر شما را هوس چنین بزمی وبه یاد تماشای بیدلان عزمی است،

                         بی تکلفانه به کلبه ام گذری وبه چشم یاری به شهیدان کویت نظری. 

مراعات نظیر – تناسب- شبکه ی معنایی

در اصطلاح شعری ،آن است که شاعر یا نویسنده ،در نظم ونثر ،  مجموعه ای از کلمات را که به نوعی با هم تناسب وارتباط دارند یا نظیر ومناسب هم  هستند، بیاورند وچیزهایی را که با هم متناسب باشند جمع کنند .

شبکه ی معنایی، یکی از زیبایی های ادبی است و آن ،آوردن کلماتی از یک مجموعه است که از جهت هایی مانند مکان – نوع- موضوع- جنس- همراهی  و.... با یکدیگر ارتباط داشته باشند.

مثال  : برای کلمات رنگی ، شبکه ی معنایی نوشته شده است.

الف) نامه : نامه رسان- تمبر- صندوق پست- بسته  پستی –  نشانی- اداره ی پست – تلگراف و...

ب) سفر : مرز- گذرنامه- مسافر-      پ) رفتگر : جارو- برگ ها- خیابان- لباس نارنجی

ت)معلم: مدرسه- کلاس- دانش آموز- قلم- دفتر- کیف- تخته سیاه

ث)فوتبال :دروازه بان- توپ- فوتبالیست-زمین بازی و...

تکلیف : برای کلمه های بهار- زمستان و حجاب ، شبکه  معنایی بنویسید.

مثال های شعری دیگر:

1-     بهار آمد گل ونسرین نیاورد           نسیمی بوی فروردین نیاورد

پرستوآمد و از گل خبر نیست       چرا گل با پرستو هم سفر نیست

در اینجا واژه های بهار – گل- نسرین- نسیم- فروردین وپرستو در یک گروه قرار می گیرند.

 ..............................................................................................................

2-      از علم معلم و کمالات دبیر                   از ناظم و نظم او  وتدبیر مدیر

واز زحمت فراش که بوده است کثیر        داریم بسی عرض سپاس و تقدیر 

 .................................................................................................................

3-     -ردیف شعرهایم   تیر باشد             قلم در دست من شمشیر باشد 

 میان آتش و خاکستر ودود             دلم از زندگانی        سیر باشد

 ......................................................................................................................

4-     مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو        یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو

میان مزرعه- داس- کشته  ودرو  از یک سو و کلمات فلک وماه از سوی دیگر تناسب وجود دارد.

 .......................................................................................................................

5-     صد هزاران دام و دانه است ای خدا        ما چو مرغان حریص بینوا 

کنایه - حس آمیزی

کنایه ،به معنی پوشیده سخن گفتن وترک صراحت است . مثلا وقتی کسی در بحث با دیگری می گوید: من چندین پیراهن بیشتر از تو پاره کرده ام، به کنایه می گوید که : من بیشتر از تو عمر کرده ام  وتجربه بیشتری دارم. چون لازمه پاره کردن پیراهن های بیشتر ، داشتن سن وسال بیشتر است. هم چنین وقتی می گویند : او را به دنبال نخود سیاه فرستادم ، یعنی او را به دنبال چیزی نایاب فرستاده اند وبسیار خواهد گشت ونخواهد یافت.

کنایه هم در گفتار ومثل های مردم رواج دارد وهم در شعر ونثر به فراوانی به کار می رود. ونمونه هایی از این کنایات که در ادبیات فارسی ودر زبان مردم متداول است، به قرار زیر می باشد:

گندم نمای جو فروش: حیله گر وفریب کار

با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود: با سخن گفتن مشکلی حل نمی شود وعمل لازم است.

تا تنور گرم است باید نان را پخت : کار را باید به موقعش انجام داد.

چشم وگوش بسته : بی اطلاع.

پایت را به اندازه گلیمت دراز کن : حد خودت را بشناس.

کمر بستن: آماده شدن.

تا خرخره خوردن ،روی کسی را زمین انداختن ، شکم را صابون زدن  هم کنایه است.

 اغلب مثل های معروف نوعی کنایه هستند.

1-تکلیف دانش آموز : چند نمونه کنایه که در اینجا ذکر نشده پیدا کرده وبنویسید. 

2-با استفاده ازبرخی کنایات زیر،متن یا شعری بنویسید.

آب به دهنم خشک شد- رویش را زمین نزدم- شستم خبردارشد- قالب تنم بود- شش دانگ حواسم

پیش اوبود- شکمم را صابون زدم- بی دست وپا وپخمه- کاسه وکوزه مان یکی شده بود- کش رفتم- مثل

مرغ سربریده- چانه اش گرم شد- پشت دستم را داغ کردم- نو نوار شدم- تا خرخره خوردم- خم به ابرو

نیاورد- دماغ سوخته- شاخ در آوردم- سردماغ شدم- چند مرد حلاجی???

حس آمیزی

در اصطلاح ،از رهگذر آمیختن دو حس با یکدیگر ،ایجاد می شود . 

مثلا ، دیدن رنگ یا اندازه یاشکل ظاهری هر چیزی ،کار حقیقی حس

 بینایی است .اما "دیدن عطر" یا" شنیدن رنگ" ،" آواز روشن "و

" جیغ بنفش " کاربردی است مجازی ،از حواس بینایی وشنوایی،

 برای ادراک پدیده هایی"که در حوزه های آن حواس واقع نیستند .

 مثال :

 1- کسی نیست   بیا زندگی را بدزدیم   میان دو دیدار تقسیم کنیم

2- خبر تلخ    3- بوی بهبود     4- نگاه سرد        5 بهانه های رنگین

6- ترانه های (قصه های )شیرین                    7- بوی قیامت     

8 جواب تلخ  (بغض تلخ)  9- بوی نمناک علف    10-گفتار رنگین 

 11-سلام خشک  12-مرگ تلخ  13- بوی بهار     14- قیافه با نمک            

 15- از صدای سخن عشق ،ندیدم خوشتر.

آرایه ی تکرار


در گفت وگو ها ،معمولا برای تاکید ، کلمه ای را تکرار می کنیم.

 تکرار در شعر ،بر موسیقی درونی، می افزاید وتاثیر سخن را ،بیشتر می کند. در بیت های زیر دقت کنید.

1-اشتیاقی که به دیدار تو دارد ،دل من                      دل من داند ودل داندو من دانم و دل

2-دل به دلداران سپردن ،کار هر دلدار نیست               من به تو جان می سپارم ،جان که قابل دار نیست

3-زچشمت چشم آن دارم که از چشمت نیندازد          به چشمانت قسم که چشمانم به چشمان تو می نازد.

4-مرا یک دم دل از خوبان جدا نیست                       ولی صد حیف که خوبان را وفا نیست

5-به خوبان دل سپردن ،کار سهل است                   زخوبان دل بریدن کار من نیست

6-گفته بودی که چرا محو تماشای منی                    آن چنان مات که حتی مژه برهم نزنی

7-مژه برهم نزنم تا که زدستم نرود                          ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی

8-یکی پس از دیگری می رود از پیش ما                   می رود از پیش ما یکی پس از دیگری

9-رفتن بی باز گشت سراسر سرگذشت                 سراسر سرگذشت ، مرگ و فریب و شکست

10-ای کشته که را کشتی که چنین کشته شدی زار؟!

11-به خاطر خاطره هایت ، خاطرت در خاطرم ، خاطره انگیز ترین خاطره هاست.

12-انسان های کوچک با بلوغ به تکلیف می رسند وانسان های بزرگ ، با انجام تکلیف به بلوغ می رسند. 

واج آرایی

آرایه واج آرایی :

تکرار حروف "س" و"ک"    خاطراتم ترک ترک شده بود         سیب عشق تو ،پر ز  لک شده بود

                                  زرد می گشت ،برگ احساسم       حس سبزم پر از کپک شده بود

 

تکرار حرف "پ"        پیر پیمانه کش ما،که روانش خوش باد      گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

 

تکرار حرف"ف"             در لحاف فلک افتاده شکاف               پنبه می بارد از این کهنه لحاف

 

تکرار حروف "ک" و"گ"                در این درگه، که گه گه، که که و که که  ، شود ناگه

                                             مشو  غافل  از  امروزت ، که  از  فردا   نئی     آگه


تکرار حرف "س" و "گ"               سنگ در دست و مار برسنگ          نکند مرد هوشیار  ، درنگ

                                      راستی کن ،که راستان رستند          در جهان ،راستان قوی دستند

 

تکرار حرف "س" در نثر ادبی:   روزی در هوای سرد وسنگین زمستانی در دوردست های بی کسی ،بغضی بی

صدا به سراغمان می آید.روزی که به بن بست رسیده ایم.روزی که التماس می کنیم. روزی خاکستری ، پرستوی

قلبمان در قفس سیاه سرنوشت و با دلواپسی می میرد.   از دانش آموز پایه دوم- ایزی

ساقی آسمان مسافر خسته را سیراب کرد.

در بن بست سرنوشت و در سراب قصه ام ،پاسخی سرد ،هم صدای دلم شد.

تلمیح

آرایه ی تلمیح :

به استفاده از آیات و احادیث ، حکایات،داستان ها ،قصه ها ومثل ها و وقایع تاریخی ،در ضمن شعر یا

نوشته می گویند.ودر لغت به معنی به گوشهچشم اشاره کردن است.

1-   یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور      کلبه احزان شود، روزی گلستان غم مخور

شاعر به داستان حضرت یوسف(ع) وحضرت یعقوب(ع) اشاره دارد.

2-   قرص خورشید، در سیاهی رفت          یونس اندر دهان ماهی رفت

شاعر به داستان حضرت یونس(ع) اشاره دارد.

3-   چنین گفت پیغمبر راستگوی         زگهواره تا گور ،دانش بجوی

         اشاره به حدیث "اطلبوالعلم من المهد الی اللحد" دارد

تضاد (طباق)

تضاد : هرگاه شاعر یا نویسنده ،دو کلمه ی متضاد را به گونه ای هنری به کار برد،به آن آرایه تضاد(طباق)

می گویند.

 مانند آب وآتش- شب وروز- خنده وگریه و...

شاه وگدا به دیده دریادلان یکیست   پوشیده است ،پست وبلند زمین درآب

در نومیدی ،بسی امیداست        پایان شب سیه ،سپید است

چه جای شکر وشکایت زنقش بیش وکم است.

هم انسان های خوب می میرند ،هم انسان های بد.

نوجوانی ،دوره ای پرفراز وفرود ،بین وابستگی و استقلال است.

ما ز آغاز و ز انجام جهان ،بی خبریم       اول و آخر این کهنه کتاب ،افتاده است

روزها فکر من این است ،همه شب ها سخنم     که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

حالا شما دانش آموز عزیز چند نمونه دیگر پیدا کرده وبنویسید

التفات

آرایه  التفات ،یا خطاب شاعرانه آن است که گوینده در اثنای کلام ، از غایب به مخاطب یا متکلم توجه کند ویا بالعکس.

1-مه است این یا ملک یا آدمیزاد      تویی یا آفتاب عالم افروز             سعدی

که در این جا شاعر از غایب به مخاطب متوجه شده است.

2-گر  دنیا و    آخرت    بیارند           کاین هر دو بگیر و دوست  بگذار

ما یوسف خود نمی فروشیم           تو  سیم  سپید   خود  ، نگهدار       سعدی

تعبیر مناسب

تعبیر مناسب : گاهی شاعران ونویسندگان ، برای زیبایی نوشته ی خود وتاثیر آن در خواننده به جای نام

اشخاص ،حیوانات ،اشیا ومکان ها و... از ترکیب ها وعباراتی استفاده می کنند که این ترکیب ها با توجه

به ویژگی های خاص اسم ها انتخاب می شوندومعمولا در میان مردم شناخته شده ورایج می باشند.

تذکر: دکتر سیروس شمیسا به جای اصطلاح تعبیر از "کنایه" استفاده کرده است.

مثال شخص امیرالمومنین به جای حضرت علی(ع) – ساطان جنگل به جای شیر – عروس آسمان به

جای ماه- سرزمین آبشارها به جای لرستان-

تکلیف: برای هریک از کلمه های زیر تعابیر مناسب بنویسید.

خورشید- پادشاه- مشهد-حضرت زهرا(س) 

ایهام

ایهام : در لغت به معنی به گمان افکندن دیگران است ولی در اصطلاح ادبا ،آن است که لفظی

را که دارای دو معنی نزدیک ودور باشد،چنان به کار برند که ذهن شنونده از معنی نزدیک به

معنی دور آن برسد . تفاوت ایهام با کنایه در این است که در کنایه معمولا معنی دور مراد است

،اما در ایهام ،به ترتیب هر دو معنی نزدیک ودور. به این نوع کاربرد دو یا چند گانه کلمات در

شعر ونثر "ایهام" می گویند.

کاربرد درست وهنرمندانه ایهام ،موجب زیبایی سخن وتاثیر بیشتر کلام می شود.

1-     به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید    زناب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها   

کلمه  "بوی" دو معنی دارد: 1-عطر2-هوس وآرزو    ومقصود شاعر معنی دوم است.

2-     به مهلتی که سپهرت دهد زراه مرو     تورا که گفت که این زال ترک دستان کرد 

در این بیت هم کلمه ی "زال" ایهام دارد وهم کلمه ی "دستان"

کلمه زال دومعنی دارد: 1-نام پدر رستم 2- پیر وپیرزن    ومقصود شاعر معنی دوم است. 

ودستان هم دو معنی دارد:1- لقب زال رستم 2-مکر ونیرنگ   که مقصود شاعر معنی دوم

است.

3-زگریه مردم چشمم ،نشسته در خون است       ببین که در طلبت حال مردمان چون است

"مردمان" دو معنی دارد یکی آدمیزادگان ودیگری مردمک های چشم.

تکلیف: در این بیت ایهام را پیدا کنید.

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید     هیهات که رنج تو زقانون شفا رفت             

مبالغه

آرایه  ( اغراق-مبالغه- غلو ): آن است که در توصیف ،مدح یا ذم یک شخص یا یک صحنه زیاده روی

کنیم. زیاده روی در میان حالت وصفتی است به گونه ای که بسیار بزرگتر یا بسیار کوچکتر از آن چه که

هست نشان داده شود وپذیرفتن آن از نظر عقل وعادت، محال یا بسیار بعید باشد

1-زسم ستوران درآن پهن دشت            زمین شد شش و آسمان گشت هشت

مقصود شاعر این است که از شدت سم کوفتن اسبان وکثرت سوارکاران یک طبقه از هفت طبقه

زمین،به صورت گرد به آسمان رفت ودرنتیجه زمین شش طبقه شد و آسمان هشت طبقه شد.

2- شودکوه آهن چو دریای آب     اگر بشنود نام افراسیاب

3- آه سعدی اثر کند درسنگ      نکند در تو سنگدل تاثیر 

4- به مرگ سیاوش سیه پوشد آب         کند زار نفرین بر افراسیاب

5- هر وقت باران می بارد با خود می گویم ، لابد دل آسمان برایت تنگ شده است. تو ای زیباترین تابلوی

آفرینش! شانه هایت تکیه گاه همیشگی من است. چشمانت چراغ شب هایم. بهترین موسیقی زندگیم

تپش قلب توست.

 شما هم یک مبالغه  شعر یا نثر بنویسید.

تدریس آرایه انسان نمایی (تشخیص)

نوشتن گفت و گوهای خیالی بین پدیده های طبیعت و اشیا.

1-  باد به جان درختان افتاده بود وبرگهای زرد را یکی پس از دیگری

 از شاخه های خشک جدا وبرزمین می انداخت.

2-  تکه یخ ها ،به گریه افتادند.

3-  ابرمی گرید ومی خندد از آن گریه چمن.

4- قلمم به دفترم زبان درازی کرد.

حالا شما برای واژه های زیر،آرایه تشخیص به کار ببرید. مثال:

شاخه ها : کمر شاخه ها ،زیر بارش برف ،خم شده بود.

زمین : زمین در بهار ،نفس گرمی می کشد.

کفش: از بس به کفشم با توپ ضربه زدم ،دهانش تا بناگوش باز شد.

برای این که در کنار یادگیری این آرایه ،به اطلاعاتشان هم افزوده شود،می توانید

 نمونه ای از این موارد هم برایشان بخوانید.

کشمش :  من کشمش هستم .7خاصیت دارم. صفرا می برم. بلغم می برم. اعصاب را محکم می کنم .رفع خستگی می کنم. خوش خلقی می آورم. نفس را خوشبو می کنم واندوه وغصه را از دل بیرون می کنم.

بادمجان : من بادمجان هستم. شفای هر دردی . درد را با خود می برم. شفای پیسی و فروغ چهره ونرم کردن رگ ها و مناسب برای پیر وجوان . 

پیاز :من تب را از بین می برم. خستگی را می برم. بوی دهان را خوش می کنم. بلغم را می برم. چشم را جلا می دهم. موها را تمیز وپر رشد می کنم. لثه ها را محکم می کنم وپوست را نرم می کنم.

خربزه :من میوه ای بهشتی ام. هزار برکت وهزار رحمت دارم. خوردن من شفای هر دردی است. هم آبم وهم غذا .شست وشو دهنده مثانه ومعده ام خوش بو کننده . سردی مزاج را از بین می برم. پوست را تمیز می کنم. نوزاد را خوش چهره می کنم. سنگ را در مثانه ذوب می کنم. فقط مرا ناشتا نخورید.

سیب : من سیب هستم. تمیز کننده معده ام عمر را طولانی می کنم. مخصوصا سحرگاهان مرا بخورید. تب را ازبین می برم. هر دردی را از تن بیرون می کنم. مرا بو کن وبخور.

آرایه  تشخیص یا انسان نمایی یا جان بخشی نسبت دادن حالات ورفتار آدمی به دیگر پدیده های خلقت است.

وحالا چند جمله که دارای این آرایه باشد ،درمورد منظره ستارگان یا مزرعه ای تشنه

بنویسید.

 به نظر شما، کدام یک از ترکیبات زیر، آرایه  تشخیص یا جان بخشی دارد ؟

ابتدا مشخص کرده وسپس با آنها یک متن ادبی یا داستانک بنویسید.     

خشم شب –دست باران –چتر آفتاب –گیسوی باران –بغض دریا-قایق زمان –چشم خورشید-

بازی زندگی–درخت تشنه –قلب دریا-دزدزمان-لبخند غروب-رقص آفتاب –طعم خوش بختی –

بغض پاییز-تازیانه های غم –تولد اطلسی-شعله خورشید-دشت تشنه –آیینه خیال 

–تبسم گل –نردبان صبح –ترنم باران –پیچک احساس-خشم آتشفشان-کوله بار خاطرات –

خداحافظی بهار –پل دنیا –لباس چمن –قناری د ل-گریه ابر-فریاد باد –فرش شکوفه 

–ساحل خواب آلود –پرهای سبز دعا –پیکرگل –شمع شادی –دامان پر مهر طبیعت –

چشم پنجره –برف پیری –دست نوازشگر نسیم –سبد عاطفه –ایستگاه خاطره 

–کوچه باغ شعر –شیار اشک –و........

معمولا بچه ها تشبیه وتشخیص واستعاره را با هم اشتباه می کنند

شما می توانید با ذکر مثالهای زیاد و تو ضیحات کافی اشکالات آنها را برطرف کنید .

مثالهایی برای انواع  جناس

به وجودآوردن هماهنگی وموسیقی کلام در جملات را جناس یا تجنیس می گویند.

1-        جناس تام یا کامل: شانه وشانه-گوی وگوی-گشت وگشت-شیر،شیر وشیر –بادیه

وبادیه-خویش وخویش-ریش وریش-چین وچین-فرق وفرق-گور وگور- کوفته وکوفته-صفا وصفا-دوش

ودوش-بار وبار وبار-داد وداد- زاد وزاد -..............................

به مثال های زیر توجه کنید:

ریش را تا ناف آوردن زهد نیست                  زهدآن باشد که بر ریش کسان ،مرهم نهی

گر زچین آشوب برخیزد عجب نبود که باز        برسر زلف افتاده است چین دیگری

      ندانم از سروپایت کدام خوب تر است             چه جای فرق که زیبا زفرق تا قدمی

نشسته است برگور بهرام گور                       که دست کرم به ز بازوی زور

چون سری به آستانش زسر صفا نهادی          به صفا ومروه ای دل دگرت چه کار باشد

     بارها بار به دربار تو دارند رقیبان                      من که بارت کشم ای یار چرا بار ندارم   

چون از او گشتی همه چیز از تو گشت            چون از او گشتی همه چیز از تو گشت   

 برادر که در بند خویش است نه برادر نه خویش است

کوفته در سفره ی ما گو مباش .کوفته را نان تهی ،کوفته است


2-  جناس مرکب:

هرکدام از ابیات زیر را می توان به 4مدل(معنی) خواند.

              گفتمش باید بری نامم زیاد             گفت آری می برم نامت زیاد

 

  خواجه در ابریشم وما در گلیم           عاقبت ای دل همه یک سر گلیم


  قوم گفتندش که ای خرگوش دار        گوش سوی قصه ی خرگوش دار 


                                                                                                                         3-جناس ناقص(محرف): خلق   وخلق  - مقام  ومقام

 مکن تا توانی دل خلق ریش     وگر می کنی،می کنی بیخ خویش

                                                                               

4-جناس خط (مصحف):در رسم الخط ونوشتن یکسان

    مانند تیمار و بیمار   -حالی وخالی – بانک و تانک و........

 

5- جناس زاید :یک دو هجا بیشتر از دیگری دارد. مثل دام ومدام- رمیده وآرمیده

  شرف مردبه جود است وکرامت به سجود  

   هر که این هر دو ندارد،عدمش به زوجود

6-جناس لفظی : تلفظ یکی ونوشتن مختلف است.

 مثل خار وخوار- خاستند وخواستند- حیات وحیاط و....

مدرسه حیوانات جنگل

جمعی از حیوانات جنگل ،تصمیم گرفتند ،مدرسه ای تاسیس کنند .

دانش آموزان جنگل هم ،عبارت بودند از :پرنده-سنجاب-ماهی-سگ-خرگوش

-یک مار ماهی عقب مانده ذهنی.

رئیسی هم انتخاب شد ،تا آزمون دوره آموزشی را برگزارکند.

امتحانات عبارت بودند از:پرواز-بالارفتن ازدرخت-شناکردن وچاله کندن.

ازهمه حیوانات خواسته شده بود که در همه این موارد امتحان بدهند.

پرنده در پرواز عالی بودوتوانست نمره  کامل بگیرد.

اما ،وقتی نوبت چاله کندن رسید،نوکش شکست.بنابراین ،ردشد.

 در بالا رفتن از درخت وشنا هم نمره بدی گرفت.

 سنجاب در بالا رفتن از درخت عالی بود اما در شنا ردشد.

ماهی بهترین شناگر بود، اما چون نمی توانست از آب خارج شود 

در سایر رشته ها پایین ترین نمره را به دست آورد.

سگ درآزمون شرکت نکرد وبا مسئول مدرسه وارد بحث شد که بایستی

 زوزه کشیدن را هم در برنامه امتحانی قرار دهند.

خرگوش در چاله کندن خوب ظاهر شد ولی بالا رفتن از درخت برایش مشکل بود 

با افتادن ها وبالا رفتن های پیاپی به سرش آسیب خورد وخیلی زود چاله کندن

 را هم نتوانست به خوبی انجام دهد ونمره پایین گرفت .

در پایان، مار ماهی عقب مانده ی ذهنی ، که هر کاری را نیمه خوب انجام داده بود،

شاگرد ممتاز کلاس شد.

یک آموزش واقعی جامع ،دانش آموزان را برای زندگی آماده می کند ،

 بدون این که زمینه ی تخصص وصلاحیت آنها را نابود کند.

موضوعات متنوع انشا(200 مورد)

ما به تعداد  لغاتی  که در لغتنامه  معین  یا دهخدا  آمده است موضوع  انشاداریم که  باید  در خور  اطّلاعات ، فهم  و نیز  علاقه ی دانش آموز  باشد و به  گونه ای  باشد  که انگیزه  را برای  نوشتن تقویت  کند . موضوعات  انشا  همیشه  مکتوب  و نوشتنی  نیستند ،  بلکه گاهی  دیدنی  و احساس  کردنی می باشند . از آن جا  که دغدغه ها ، احساسات ، اندیشه ها ، سطح سواد ، نحوه ی زندگی  و ...  در دانش آموزان یکسان نیست ، بهتر است  به سمتی  پیش برویم  که دامنه ی  موضوعات  انشا  گسترش  یابد  و هرگز  فراگیران  را در حصار  یک موضوع  زندانی  نکنیم  . موضوع پیشنهادی  انشا در ابتدا  باید ساده  و ملموس  باشد  چیزی  که دانش آموز نتواند  بهانه ی عدم  اطّلاع  را بیاورد . در مرحله  های بعدی ، موضوع ها می توانند  انتزاعی  و معقول باشند .

معلّم  می تواند  تعداد  موضوعات  انشای  بیشتری  در اختیار  دانش آموز  قرار دهد  تا از بین آنها انتخاب  کرده  بنویسد . می تواند  در همان  ابتدای سال  تحصیلی  صد  موضوع انشا  را که آماده  کرده است و تکثیر کرده  ، در اختیار آن ها  قرار  دهد  تا از بین آن ها  سی مورد  را انتخاب  کنند  و در صفحه  ی فهرست  و ابتدای  دفترشان بنویسند و هر جلسه هر کدام  را که دوست  داشتند  بخوانند . به این صورت  هر کدام  از دانش آموزان  در مورد  یک موضوع  جدید انشا  خواهند  داشت  و کلاس  انشا  دارای  تنوّع و جذابیّت  خواهد بود  .

 دانش آموزان موضوعات  تخیّلی  راهم  راحت  می نویسند امّا گاهی  هم باید موضوعاتی 

 داده  شود  تا دانش آموز  موظّف شود  با تحقیق  و مطالعه   نوشتن خود را  بهبود  بخشد .به دانش آموزان بگویید  صفحه ای  از دفترشان  رابه بهترین   جملات انشای دوستان خود اختصاص  دهند در این صورت  مجبور هستند  به همه ی  انشا ها  خوب  گوش دهند  و بهترین  جمله ها را  انتخاب کرده  با ذکر  نام دوستانشان  در صفحه ی مورد نظر  بنویسند  . صفحه ای را نیز  به بهترین  ستایش ها  و به نام خداهای شعری  زیبا اختصاص بدهند  تا برای  هر متن  یک  به نام خدای جدید  داشته باشند .

1-    توصیف یک  صحنه ی تصادف ، جنگ ، زلزله ، سیل، توفان، آتش سوزی ، دزدی   2-    توصیف  تصاویر متنوّع  کتاب درسی   3-   برای توصیف زیبایی های  بهار از چه واژه هایی استفاده می کنید ؟ (فقط یک صفحه واژه )   4-   باغبان با نگرانی وارد باغ شد......     5-   یکی شدن با طبیعت   6-   برای شهرم چه خدمتی کنم ؟    7-ترافیک در شهر   8-خانه ای با بچّه های شلوغ   9-چهره ی شهر  در هنگام صبح   10-در اتوبوس   11-خنده دار ترین  صحنه ای  که تا به حال دیده اید .   12- مترسکی در مزرعه   13-  بیست جمله ی  زیبا  در مورد  کتاب همراه  با تصویر   14- کوچ عشایر   15- تصاویری از دوزخ   16  توصیف  پرواز  دسته جمعی شاپرک ها   17- توصیف یک صحنه ی فوتبال ویا گزارش  هیجانی از یک صحنه ی ورزشی در مدرسه یا تلویزیون   18-   توصیف یک کلبه  ی فقیرانه  یا یک  کاخ پادشاهی و قصر با شکوه   19 - برای یکی  از حکایت های  کتاب ، تصویری بکشید .   20- توصیف  ساحل  دریا در غروب  یک روز پائیزی   21-اگر رودکی یا فردوسی  نبودند ، اگر  ناصر خسرو  و سنایی  حضور نمی داشتند .........................................   22 - اگر دبیر ادبیّات  بودم ................   23- آرزو هایی که برای کشورم ایران و مردم عزیز آن  دارم .   24 - بهترین هدیه ی مدرسه  چیست ؟   25- از زبان جوجه ای در قفس   26- نظر شما در باره ی خودتان چیست ؟   27- نتیجه ی  مشورت با انسان های  نیک اندیش  و کاردان چیست ؟   28-  تلخ ترین و شیرین ترین  حادثه ی  زندگی تان  چیست ؟   29- بزرگ ترین  ترس شما از  چیست ؟   30-  شما  سعادت  و خوش بختی  را در چه می دانید ؟   31- چگونه  می توان  یک دانش آموز  خوب بود ؟   32-  سفر نامه ی من   33- تأثیر  ورزش  در زندگی   34- خلاصه ی بهترین  کتابی که خوانده اید .   35- به نظر شما  راز پیروزی  انقلاب اسلامی  ما در چه بود ؟   36- به نظر شما  ارزش واقعی  یک انسان در چیست ؟   37- تنبیه  پدرم باعث شد که ...   38- اگر  همه به قرآن عمل می کردند ...   39- هم نشین  خوب چه تأثیری  در رفتار انسان دارد ؟   40- یکی از متون قدیمی را به زبان خود بازنویسی کنید ( انتخاب  متن  به عهده ی دبیر )   41-  کتاب فارسی را چگونه ارزیابی می کنید ؟   42- ساده زیستی  چه تأثیری  در زندگی دارد .   43- یکی از چهره های  موفّقی را که می شناسید  توصیف کنید .   44- دیدن برنامه  های تلویزیون چه تأثیری  در زندگی دارد ؟   45- دوست دارید برای مو فّقیّت های کلاسی چگونه  تشویقتان  کنند ؟   46-  پیشرفت های امروز در علوم و صنعت چه تأثیری در زندگی انسان داشته است؟(شفاهی،کتبی یا  رسم نقّاشی )   47-درس اخلاق نیکان را به صورت یک داستان بازآفرینی کنید.   48- به نظر شما  جهت جذّابیّت  کلاس انشا  چه فعّالیّت هایی لازم است ؟   49- برای تقویت و تنوّع  درس املا چه راه کارهایی پیشنهاد می کنید ؟   50-  صادقانه بگویید ، رفتار شما  با خانواده  یا دوستانتان چگونه است ؟   51- ریشه ی یکی از ضرب المثل  هایی را که به کار می برید بنویسید .   52- بزرگ ترین بلاهای دوران ما .   53-  چگونه می توان از تاریخ عبرت گرفت ؟   54- زندگی یک روز پدر   55- چراباید قدر فرصت ها را دانست ؟   56- من و آغاز سال تحصیلی   57- خاطرات جبهه از زبان پدر   58- مشکلات  نوجوانان و جوانان   59- «مُد » آری یا نه ؟   60-  شانس   61- سرزمین من ایران   62- صرفه جویی در وقت چگونه ؟   63- نقد و بررسی  یک  فیلم   64-  مصاحبه ی خیالی با یک شاعر یا نویسنده   65- شکست و پیروزی   66- قدس قبله ی نخست   67- اجاره نشین ها   68- یک ضرب المثل  نوشته و سپس برای آن داستانی  بسازید .   69- دانایی= توانایی   70- چه برنامه  ریزی  برای آینده دارید ؟   71-  مضّرات  دخانیات  برای فرد و جامعه   72- چند  نکته و تجربه ی خانه داری   73- درخت کاری و حفاظت از محیط زیست   74- زندگی یک جانور   75-  بزرگ ترین درسی که در زندگی خود فرا گرفتم .   76- شب یلدا   77-  چهارشنبه سوری   78- رمضان   79- آیا می دانید ؟   80- مصاحبه با یک ریش سفید   81- چه شغل هایی در  گذشته رواج داشته است ؟   82-فکرمی کنید درآینده ی دور یانزدیک چه چیزهایی اختراع خواهدشد؟   83- کار دستی با دور ریختنی ها و....   84- وقتی چشم هایم به ضریح  مطهّر امام رضا(ع)می افتد ...   85- فردا دیر است !   86- می خواهم خودم باشم   87- به شیوه ی انسان نمایی  در باره ی «آب» انشایی بنویسید .   88-اگر..... و ای کاش ....   89-  سرگذشت تک درختی را که در طول زمان ، سایه گسترمسافران خسته وتشنه بوده است به شیوه ی انسان نمایی  بنویسید .   90- بیان احساسات  طبیعت  در یک آتش سوزی (تخیّلی )   91- دوست دارید  به جای کدام  شخصیّت ادبی یا تاریخی  باشید  وچرا؟     92- اگر کفش های بالدار  می داشتید، به کجا ها  سفر می کردید ؟   93- سفر به گذشته ، سفر به آینده   94- جادّه های پر پیچ و خم  زندگی  را در آیینه  ی فردا چگونه می بینید ؟   95- سفر خیالی  به اعماق  زمین  یا به اوج آسمان ها   96- زمین سخاوتمند ، انسان بی تفاوت   97- دست هایم  را دوست دارم زیرا ...   98-دلی پر درد ، امّا زبانی خاموش   99- و آن گاه که ...   100- پشت درهای بسته   101- مزرعه ای در انتظار باران   102-اگر آرزو هایم  بر آورده  شود ...   103- احساس شما نسبت به خانواده.   104- آن جا که بچّه ها  گرسنه و آواره اند !   105- تصوّر شما  از زندگی ، در آیینه ی فردا.   106- در انتظار عدالت.   107- چه موقع یخ های کینه آب می شود  ؟   108- زندگی زیباست اگر ...   109- اگر من ... بودم .   110- مصرع را در ده سطر  کامل کنید. (نرم نرمک می رسد اینک بهار ...)   111- زنگ انشا زنگ دل ها   112- وقتی بر بال خیال می نشینم.....   113- یک خاطره ی سبز.   114- از زبان یک آهو در حال فرار......   115- مسئله ای  که مرا همواره نگران  می کند  ...   116- بچّه های خیابانی.   117- صد واژه ی  زیبا در مورد مادر   118-  لحظه ای که با تمام وجود  نیاز هایم  را با معبود خویش  در میان  می گذارم   119- آن شب  که مادر بیمار بود....   120- چند پیامک ادبی بنویسید.   121- شرح  یکی از خواب ها.   122- چرا زنده ام؟   123- چند لطیفه از خودتان بسازید .   124- اگر فقط یکبار ببینمش ...   125- شعر ها و جمله هایی  که پشت کامیون ها است ، جمع آوری کرده و بنویسید .   126- یادمون بمونه که .... یادمون باشه که ....   127- سفر خیالی به بهشت.   128- نجوای  سحر گاهان.   129- گفت و گو های تنهایی من.     130- براساس ترجمه ی دعاهای مفاتیح. (کمیل ، ندبه ، توسّل، ابوحمزه ، جوشن کبیر و...) یک نیایش ادبی بنویس .     131- گفت و گوی ....... و......   132- دل نوشته ای برای امام زمانم.   133- با قایق شیشه ای در اقیانوس بیکران.   134- گل آفرینش.   135- دار قالی .   136- یک نامه ی سر گشاده به شهیدان انقلاب اسلامی.   137- نامه ای به پدر بزرگ یا مادر بزرگم .   138- نامه ای به خدا .   139- وقتی ابر ها  می گریند . - 140- حرف ها ی دلم ، زیر قطرات باران .   141- زندگی یعنی ......   142- لحظه ی سبز نیایش .   143- هرچه می خواهد دل تنگت بگو .   144- غروب  جمعه و لحظات انتظار .   145- تشنه ی چه هستی ؟   146- زندگی زیباست ای زیبا پسند .   147- جملات نغز و لطیف .   148- ارزشمند ترین لحظه ی زندگی .   149- درد دل های یک جفت کفش .   150- اگر کشش زمین نبود چه می شد ؟!   151- یک فرصت تازه ...   152- دوست دارید  در کدام شهر  زندگی کنید ؟چرا ؟   153- اززبان یک آدم برفی .   154- گفت و گو با یک گل پژمرده .   155- همسفر با یک قطره  ی آب شو  و سفر نامه ی او را بنویس.   156- یک متن ادبی  با استفاده  از این  کلمه ها و عبارات بنویسید: ( چشمک ستاره ها – رقص باد – پیچ کوچه های  آسمان – پلّه های چوبی -  نجوای  جیرجیرک ها – تپّه ماهورها – گل های شیپوری باغ – ضربان  قلب گیاهان - شکوفه های  گل نسترن  و سوسن – افق – مرغابی – دریاچه – سنگ های ریزرودخانه- طلوع خورشید – ماهی – بادکنک -  قارچ – خزه ها –گل های آفتاب گردان – بوته های تمشک )   157-سوتی های جالب .   158-من می گویم......پدر ومادرم می گویند......   159-اهل درسم روزگارم بد نیست......................................  160- همه چی آرومه من چقدر خوشحالم ..........   161- این روزا تو شهر چه خبره؟! 162- بی صدا فریاد کن .     163- نامه به نویسندگان کتاب فارسی   164- قایقی پرگل روی آبی دریا  . 165- یک روز در بازار طرقبه .  166- توپ فوتبال با ما سخن می گوید .   167 -چگونه صبور وباآرامش باشم؟ 168-سفری به درون .   169- با استفاده از پیام بازرگانی های تلویزیون ،انشایی بنویسید.   170- یک روز در روستا .   171 - قانون زندگی .   172- تقلب (طنز یا واقعی )   173- دغدغه های من .................   174- راز بزرگ .   175- لطافت های زندگی .   176- لحظات آشنایی .   177- تلفن همراه .   178- خانم ها را توصیف کنید .   179- دوستی هایی از نوع خاله خرسه .   180- وقتی که می روم با مادرم حرم      احساس می کنم من هم کبوترم . ..   181- زنده ماندن یا زندگی182-چوپان دروغگو به روایت.....183- آن سوی پنجره.....184- فاصله 185- دوروز مانده به پایان جهان......

186- این دیوانگی است که...........187- مناظره ی حیوانات188- پیرزن تنها 189- نامه های خط خطی 190- دردهای نیمه شب 191- گوشه ی اتاق 192- آخرین اشکها 193- گلهای رز 194- در امتداد جاده 195-  با توجه به درس موش وگربه ، نقش تدبیر و دور اندیشی در زندگی با استفاده از کلمات زیر:

چشم انداز- افق - بحران- نگران - آینده-پیشرفت - دوراندیشی - ریسک - شکست - موفق - جایگاه - برنامه ریزی - روشن - تلاش - دست یابی 

196--همسایه های ما...197- گفت وگوهایی بین مردم در زمان های مختلف198- فهرست کتاب های منزل ما

 199- چگونه بدون زیبایی جذاب باشیم؟200- موضوع آزاد201- پیشنهادات جالبی برای زندگی 202- سرزمین

رویاها (دنیایی که در رویاهایم می سازم )203- آرمان ها و آرزوها 204- لبخند خدا را کجا می توان دید؟

205- اگر...بودم   206 - توصیف یک خواب




داستان های خلاقیت وساعت انشا

       پاکت نامه

 از این سری داستانک های جالب برای بچه ها تعریف کنید ودر پایان بخواهید نظر 

 بدهند وبا توجه به کمیت وکیفیت نظرها، علامت یا نمره ای در نظر بگیرید. این کار 

 باعث می شود مهارت گوش دادن در آنها تقویت شود.وهم چنین خوب فکر کنند و 

 دقیق تر شوند.

 البته مهارت آموختن زندگی هم از طریق داستانها میسر می باشد.

 واما تعدادی از نظرات برای این داستان را در پایان بخوانید.

دوقرن پیش میانگین تعداد نامه هایی که یک فرد انگلیسی در سال می نوشت،به 

سه فقره می رسید. 

البته این کار علت داشت.در آن زمان نامه ها بدون پاکت ارسال می شدند واز این رو هر

کس به راحتی می توانست نامه ی هر کس دیگر را بخواند.

اما شخصی به نام ویلیام مالردی ایده ای داشت که به کمک آن می توانست خصوصی

 ومحرمانه بودن نامه ها را تضمین کند.ایده ی او همانا استفاده از پاکت بود. او در 

سفری به  فرانسه متوجه شدکه پیام افراد مهم را داخل یک پاکت کاغذی ، طوری که  

از دید افراد کنجکاو مصون بماند،به این طرف وآن طرف ارسال می دارند.

ایده ی ارسال نامه ها در داخل پاکت طوری که از دید همه در امان باشد،یک موفقیت 

آنی محسوب می شد.

ازآن پس حجم نامه هایی که اداره ی پست انگلیس به این و آن تحویل می داد،به طرز

 سرسام آوری بالا رفت. امروزه میلیاردها پاکت کوچک کاغذی مالردی ، با ایمنی کامل 

  در سراسر دنیا به سفر خود ادامه می دهند.

ایده ها مانند کک از کله ی یک شخص به کله ی شخص دیگر می پرند، اما همانند کک

گاز نمی گیرند.

1-  1- سفر رفتن مفید والهام دهنده است وباعث می شودیا همان  ایده های دیگران را یا

       با کمی تغییر در آن ایده ها به مرحله ی اجرا گذاشته و موفق شد.

2-   2- باید نیاز انسان ها را مد نظر داشته باشیم وبرای رفعشان به چاره جویی بپردازیم.

3-  3- ایده ها نباید خیلی آنچنانی باشد.مثلا پاکت برای نامه ها ایده ی آسانی بود که به 

      فکر  یک نفر رسیده بود ومورد نیاز هم بود.  

                                     نماینده شرکت کوکا کولا   

یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکا کولا ،مایوس وناامید از خاورمیانه بازگشت . 

دوستی از وی پرسید: چرا در کشورهای عربی موفق نشدی ؟

وی جواب داد : هنگامی که من به آنجا رسیدم،مطمئن بودم که می توانم موفق شوم

وفروش خوبی داشته باشم.

 اما مشکلی که داشتم ،این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام 

خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین ،سه پوستر زیر را طراحی کردم:

پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته وکوفته در بیابان بی هوش افتاده بود.

 پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد .

پوستر سوم ،مردی بسیار سرحال وشاداب را نشان می داد. 

پوستر ها را به ترتیب در همه جاهایی که در معرض دید بود ،چسباندم.

 دوستش از وی پرسید : آیا این روش ،موثر بود؟ وی جواب داد : متاسفانه

 من نمی دانستم ،عرب ها از راست به چپ می خوانند و بنابراین ،آنها ابتدا تصویر سوم ،

سپس دوم و بعد اول را دیدند ...........

نظر بچه ها :1 - همیشه مخاطب خود را بشناسیم ودر ارزیابی هایمان ،فرهنگ ،

رسوم وحتی زبان آنها را در نظر بگیریم.

2- راز موفقیت در این است که بتوانیم نظرات دیگران راکسب کنیم وبه مسائل

 هم از دید خود وهم از دید دیگران نگاه کنیم.

3-چون نوشابه ضرر دارد ، وبه نفع خودش وضرر دیگران قدم برداشته بود خدا کمکش نکرد.

4-تصویرها گویاتر وموثرتر از کلام هستند.

5-........................................................                                                     

  قوطی خالی

در یک شرکت بزرگ ژاپنی ،که تولید وسایل آرایشی را به عهده داشت، یک مورد

تحقیقاتی به یاد ماندنی ،اتفاق افتاد.

 شکایتی از سوی یکی از مشتریان ،به کمپانی رسید.

او اظهار داشته بود که به هنگام خرید یک بسته صابون ، متوجه شده بود که آن قوطی

 خالی است .

بلا فاصله ،با تاکید وپی گیری های مدیریت ارشد کارخانه ، این مشکل بررسی ودستور

 صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی ومهندسی نیز ،تدابیر لازم

 را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید. مهندسین نیز دست به کار

 شده وراه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند:

 پایش (مونیتورینگ) خط بسته بندی با اشعه ایکس . به زودی سیستم مذکور خریداری

 شده وبا تلاش شبانه روزی گروه مهندسین ، دستگاه تولید اشعه ایکس ومانیتورهای

 با رزولیشن بالا نصب شده وخط مزبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتورنیز جهت

 کنترل دائمی پشت این دستگاه ها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی

 قوطی های خالی جلوگیری نمایند.

نکته ی جالب توجه در این بود که درست هم زمان با این ماجرا،مشکلی مشابه نیز

 در یکی از کارگاه های کوچک تولیدی پیش آمده بوداما آنجا یک کارمند معمولی و

غیرمتخصص آن را به شیوه ای بسیار راحت تر وکم خرج تر حل کرد:

تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد.

نظر برخی از بچه ها:

1-  یک نفر باسواد کمتر اما هوش وخرد بالاتر استخدام شود ، بهتر است تا یک نفر با سواد

 بسیار بالا اما کم خرد.

2-  تمام مسائل زندگی به همین راحتی قابل حل هستند ما باید راهش را خلاقانه بیابیم.

3-  راه حل مسائل را از همه ی افراد بپرسیم از هر سری یک صدایی در می آید

وهر کسی عقلی دارد.

4-  ..................................

                                       داستان بستنی قیفی

وقتی اسم نوآوری می آید ،ممکن است فکر کنیم ، یک نوآوری چیزی است

 مثل پرتاب یک سفینه ی فضاپیما. ولی اغلب نوآوری ها ، ابداعات بسیار ساده ای بوده اند.


بستنی قیفی یکی از نوآوری های جالب است که داستان قشنگی دارد.

 درسال 1904 آقایی به نام ارنست هاموی در نمایشگاه سنت لوییس مشغول فروختن

 بستنی نونی بود، که متوجه شد دوست بستنی فروش کنار دستیش که بستنی

لیوانی می فروخت ، دیگر لیوان ندارد.

 او هم فوری یکی از نان ها را قیف کرد ودا دتا به این ترتیب با استفاده از نان های 

ارنست بتواند بقیه ی بستنی هایش را بفروشد. 

وبه این ترتیب بستنی قیفی اختراع شد.

نظر بچه ها :

1- من اگر بودم کلی ذوق می کردم که او لیوان ندارد تا خودم بتوانم بستنی

 نونی هایم را بفروشم. فکر کنم برای همین است که تا به حال نوآوری

 نداشته ام. (با خنده)

2- حتی یک نفر بی سواد یا کم سواد هم می تواند خلاق باشد. نوآوری ها همیشه

 یک چیز پیچیده وآنچنانی نیست .هر روز ما هم ایده هایمان را ثبت کنیم ودر اختیار 

همه قرار دهیم .

3- برخی اختراعات منجر به صرفه جویی ودر نتیجه کمک به حفظ محیط زیست می شود.

4- چون خالصانه وبی ریا به دوستش کمک کرد همین باعث نو آوری ومعروفیتش شد.

 در کارهایمان خدا را یاد کنیم.

5- گاهی ایده های نو در زمان نیاز فی البداهه به ذهنمان میرسد. البته هر کسی

 بیشتر در شغل وحرفه ی خودش می تواند ایده های خوب بدهد.

.......................................................

                                                       ملا نصرالدین

 ملا نصر الدین همیشه آرزو داشت نوکری داشته باشد که بی فرمان او دست به هیچ 

چیزی نزند. تا این که به این آرزو رسید ونوکری برایش پیداشدبا همان خصوصیتی که 

دلش می خواست.

روز اول که ملا خواست به مسجد برود به نوکرش گفت سجاده راببرد ودر مسجد

 پهن کند. نوکرش جانماز را برد وپهن کرد. بعداز نماز ملا به منزل برگشت.

 از نوکرش پرسید :" سجاده را آوردی؟" نوکر گفت: " نه شما نفرموده بودید."

ملا گفت: " عجب برو ببین آن را نبرده باشند. "

نوکر رفت وبرگشت وگفت : " خیرآقا نبرده بودند " ملا با ناراحتی گفت :

" چرا آن را نیاوردی؟ زود برو سجاده را بیاور. "


نظرات برخی بچه ها:

1-  برخی افراد خیلی نادان وسفیه وفاقد نیروی تفکر خلاق هستند.

2-  برخی فقط چشم وگوش بسته به دنبال دریافت دستورات ودستورالعمل 

 برای انجام وظایف هستند. وآنقدر فاقد نیروی تفکر وبرنامه ریزی هستند که

 با تغییر موقعیت ها از ادامه ی کار باز می مانند ونمی دانند با شرایط جدید

 چگونه روبرو گردندوچه عکس العملی از خود نشان بدهند.

....................................................................................

                                        مرد بی خرد

مردی زیر باران از دهکده ی کوچکی می گذشت. خانه ای دید که داشت

 می سوخت ومردی را که وسط شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود .

 مسافر فریاد زد .هی ، خانه ات آتش گرفته است! مرد جواب داد می دانم ،

 اما بیرون باران می بارد. مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی ،

سینه پهلو می کنی .

نظرات بچه ها:

1-خردمند کسی است که وقتی مجبور شود،بتواند موقعیتش را ترک کند.

2-در موقعیت های متفاوت باید تصمیم های متفاوت گرفت.

3-بسیاری از افراد مانند واگن های قطارند .باید به کار کشانده شوند.

 فقط عده ی معدودی مانند لوکوموتیو هستند که هم خود قادرند با اراده

 واختیار خود کار کنند وهم دیگران را وادار نمایند که کار کنند.

 

                            دختر کشاورز وپیرمرد طمع کار

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد .اوباید پول زیادی را که از یک پیرمرد

 قرض گرفته بود ،پس می داد . کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج

 با او را داشتند.

وقتی پیرمرد طمع کار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول را پس بدهد ، پیشنهاد یک

 معامله کرد وگفت:اگر با دختر کشاورز ازدواج کند ،بدهی اورا می بخشد. دخترش از

 شنیدن این حرف به وحشت افتاد وپیرمرد کلاه بردار برای این که حسن نیت خود

 را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم ،من یک سنگریزه  سفید ویک

 سنگریزه ی سیاه در کیسه ی خالی می اندازم ،دختر تو باید با چشمان بسته یکی از

 این دو را بیرون بیاورد.اگر سنگریزه  سیاه را بیرون آورد،باید همسر من شود

 وبدهی بخشیده می شودواگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من

 ازدواج کند وبدهی نیز بخشیده می شود ،اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود،باید

 پدرش به زندان برود.

این گفت وگو در جلوی خانه کشاورز انجام شد وزمین آنجا پر از سنگریزه بود.

 در همین حین پرمرد خم شد ودو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیز بینی

 داشت ،متوجه شد او دو سنگریزه  سیاه از زمین برداشت وداخل کیسه انداخت ،

 ولی چیزی نگفت!سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه

 بیرون بیاورد . 

اگر خوب موقعیت را تجزیه وتحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:

1-دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد می کرد.

 2- هر دو سنگریزه را در بیاورد ونشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است .

3-یکی از آن سنگریزه های سیاه را در بیاورد وباپیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه ای به این شرایط فکر کنید. 

هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی وتفکر جانبی است

 معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد. ...................

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید. اگر شما بودید چه کار می کردید؟ 

واین کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :

دست خود را داخل کیسه برد ویکی از آن دو سنگریزه را برداشت وبه سرعت وبا

 ناشی بازی ،بدون این که سنگریزه دیده بشود ،وانمود کرد که از دستش لغزیده

 وبه زمین افتاده ،پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود!!!

در همین لحظه دخترک گفت :آه چه قدر من دست وپا چلفتی هستم!

 اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است در بیاوریم،معلوم

 می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است؟ ............

وچون سنگریزه ای که داخل کیسه بود سیاه بود ،پس باید طبق قرار ،آن سنگریزه

 سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کندوشرطی را که

گذاشته بود به اجبار پذیرفت ودختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.

 نتیجه ای که صد درصد به نفع آنها بود.

نظر بچه ها: 1- همیشه یک یا چند راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.

 2- این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه ی خوب به مسائل نگاه نمی کنیم.

3-هفته ی شما می تواند سرشار از افکار وایده های مثبت وتصمیم های عاقلانه باشد.

4-اگر دیگران را خوب دیده وضایعشان نکنیم به نفعمان است.

فواید شرح حال نویسی

تعدادی از فواید شرح حال نویسی در اینجا آورده شده است.

 لطفا ادامه فواید را شما نوشته وبه کلاس بیاورید. 

1-تجزیه وتحلیل روانی افراد

2-ارزش درمانی  و مرهمی برای خاطر پریشان افراد

3-عبرت آموزی و آموزش های اخلاقی

4- به جا گذاشتن یادگاری برای نسل های آینده

5- تبرئه خود

6-گذران اوقات فراغت

7- حفظ میراث و مفاخر فرهنگی

8- تدوین تاریخ سیاسی و اجتماعی و تاریخ تمدن وفرهنگ

تکلیف1-شرح حالی از دانشمندان وبزرگان علمی ایران یا جهان تهیه کنید ودر کلاس به صورت گزارش

شفاهی ،ارائه دهید تا هم روحیه تحقیق وپژوهش ،در شما ایجاد وتقویت شود وهم همانند سازی

والگو برداری در جهت صحیح ،پرورش داده شود.

تکلیف2- شرح حال مفصلی ،از یکی از افرادی که در فامیلتان فوت نموده اند تهیه کرده وبنویسید.

 می توانید از روش مصاحبه که در قسمت قبلی آمده است ،استفاده کنید. 

تفاوت باز نویسی ، بازگردانی و بازآفرینی

هرکس درنوشتن ،شیوه ای دارد.ذوق وسلیقه او در انتخاب جمله های کوتاه یا بلند،

نوع کلمات ،شرح وبسط مطلب ،بیان خشک یا احساسی وکتابی یا محاوره ای ، شیوه

 او را تعیین می کند.

اکثر افراد در نوشتن ،به خصوص در اوایل نویسندگی ،از نویسنده های محبوب خود تاثیر

 می پذیرند.این افراد اگر در مرحله تقلید ،باقی نمانندوسعی کنندبه زبان خود بنویسند،

امید هست که روزی در نوشتن، شیوه ای خاص خود داشته باشند.

اگر بخواهید مطلبی را که قبلا نوشته شده است، دوباره بنویسید،لازم نیست تک تک

 کلماتش را حفظ کنید،بلکه کافی است ،مفهوم را به خاطر بسپارید .سپس ،آن را به

 زبان خودتان بنویسید.

به زبان خود نوشتن ،یعنی با کلمات خود نوشتن ،راحت وبی تکلف نوشتن.

در باز نویسی ،باید به چند نکته توجه کنید:

1-  محتوا وپیام متن اصلی ،حفظ شود.

 2-عبارت های دشوار با حفظ مفهوم خود، به زبان امروزی نوشته شود.

3 -ماخذ دقیق متن اصلی ،آورده شود.

       4- از میان آثار با ارزش ،انتخاب شود.

       5- اگر متن اصلی شعر است،بخش های زیبایی از آن ،در لابه لای متن باز نوشته آورده شود.

   6-بخش های بد آموز یا غیر ضروری را حذف کنید.درباز نویسی ، ضمن حفظ محتوا وپیام نوشته واصل امانت داری ،نوشته را به زبان امروز وقابل فهم برمی گردانید. رویدادها را باز سازی کرده ومطلب را به کمک توصیف چهره ها وصحنه ها می پرورانید. در واقع ،به نوشته شاخ وبرگ می دهید.

اگر ضمن حفظ محتوای کلی یک نوشته همراه باز نویسی یا باز گردانی، پیام آن را هم بنا به اقتضای موجود،تغییر دهید،نوشته رابازآفرینی کرده اید.مثلا قصه ی عامیانه ای را در نظر بگیریدکه پایان خوش نداردولی زیباست می توانید پایان خوشی هم برایش بسازید.  

1-  تکلیف: یکی از حکایت های کتاب فارسی را ،به زبان خود باز نویسی کنید. بعد تفاوت های نوشته خود را با نوشته اصلی توضیح دهید. (نمونه باز نویسی را در کتاب فارسی اول راهنمایی قدیم ص162ملاحظه فرمایید.)

2-  باز نویسی موضوع تازه ترین فیلمی که دیده اید.

3-  فیلمی را که درکلاس ،تا اواسط به نمایش گذاشتم،وبدون پایان بود ،ادامه داده وباز آفرینی کنید.

4-  قصه ای را که از نوار واسپیکر موبایلم در کلاس شنیدید،باز نویسی کنید.

5-  یک داستان کهن را ،ابتدا باز نویسی وسپس باز آفرینی کنید. 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

بازگردانی:

بازگردانی تبدیل یک متن(شعر یا نثر)کهن به متن امروزی است برای قابل فهم شدن آن ها،به طوری که فقط در حوزه ی زبانی در آن تغییر ایجاد شود.به عبارت دیگر دخل و تصرف بازگرداندن به سطح زبان محدود می ماند.پس نباید به تلخیص یا شرح و تحلیل و تفسیر نوشته پرداخت.

از تعبیر های زبانی متن در حدی که با ذوق و سلیقه و شیوه ی مطلوب امروز سازگار باشد نیز نباید چشم پوشید.

در بازگردانی:

1-ویژگی های سبکی گذشته را به ویژگی های نثر معیار امروزی تبدیل می کنیم.

2-کلمات جابه جا شده را مطابق نحو عادی زبان امروز مرتب می سازیم.

3-از معادل های امروزی واژه های مهجور استفاده می کنیم.

مصاحبه

دانش آموزان عزیز ،یک نفر از دبیران یا اولیا یا... را انتخاب کرده وبا توجه به نکات زیر ،با ایشان

 مصاحبه کرده وگفت وگوها را سر کلاس بخوانید. 

1-آماده کردن سوالات

2-گرفتن وقت قبلی

3-روشن کردن اهداف مصاحبه

4- گوش دادن با احترام ورعایت ادب واخلاق

5- نوشتن در برگه پیش نویس وپس از اصلاح در پاک نویس

 6- پرهیز از طرح سوالات بی اهمیت وجزئی

7- طرح مباحث مورد علاقه

8-به جا آوردن مراتب تقدیر وتشکر

 9- ذکر نام مصاحبه گر ونام مصاحبه شونده با ثبت هدف مصاحبه ،موضوع وزمان آن .

10-در نوشتن امانت دار باشید ومطالب را تغییر ندهید وفقط به اصلاح و ویرایش اکتفا کنید.

شعر وقصه ی بچه ها  برای ماضی ومضارع

این شعر یا معر ها  و داستانک را ، دیروز بچه ها، همان سر کلاس وفی البداهه در 5دقیقه

 سر هم کردند وقرار شد کامل تر کرده و ویرایش کنندتادر وبلاگ ثبت شود.

به هرحال هدف اصلی، به خاطر سپردن نشانه های ماضی ومضارع هاست.  نه شعر گویی

نام سرایندگان : محدثه ثروت-فرزانه تربران-شمیم حیدری-یگانه مصدقیان-یگانه صداقت و نبی زاده

 

 از تو بعید بود ای خاله نقلی                        با شیش تا بچه

  ام   و   ای    و   است                              ایم  و اید و  اند

واین بعید هم با 5تا خواهر                         می رسند از راه

می خوانند شعری                                   که شعرش اینه           (تغییرآهنگ)

استمراری با "می "میاد                       بعید هم با"بود" میاد

 التزامی با"باش "میاد                       مستمرهم با" داشت "میاد

حالا می مونه ماضی ساده           با هیچ نشونه اون خیلی شاده

فعل مضارع با چند تا اخبار               رسیده از راه میگه چار و چار

چار چیه حالا تعداد فعلاش              زمانش چیه همه اش حاله

یکی ساده و یکی اخباری              باز مستمر، هم  التزامی

اولی ساده هیچی نداره               دوم اخباری ، اونم "می "داره

عمو آینده میاد با خواهش               اول شناسه وبعد هم بنش

این خانواده باهم خوشحالند           در همه حالی با هم فعالند

بگم نمونه، ماضی ساده                رفتم –رفتی – رفت که مفرده

بگم نمونه از استمراری                 می رفتم –می رفت و می شنید

بگم نمونه از التزامی                      رفته باشم –رفته باشی

بگم نمونه چند تا از بعید                 رفته بودیم رفته بودید

بگم نمونه چند تا مستمر                داشت می خرید –داشت می شنید

بگم نمونه چند تا از نقلی                رفته ام رفته ای ، خورده ای

..........................................................................................................................

من مامانم. خانوم فعل هستم 6 تا دختر دارم به نام های ساده –بعید-استمراری-التزامی

مستمر-ونقلیو 4تا پسر دارم مضارع اخباری –ساده –التزامی-مستمر  

 ویک نی نی توی شکم دارم  به نام آینده      که خواهد آمد چند وقت دیگه

-------------------------------------------------------------------------------

روزگاری مادری نقلی بنام                     شش قلو زایید کرد عمری دوام

مردمانش در سخن می گفته اند             همچو نقلی هست فعل گفته اند

 شش قلو ها هی بزرگتر می شدند         سه تا مفرد وسه تا جمع می شدند

 ام و ای و است ،پسرها                         ایم واید و اند دخترها

بچه ای دیگر بیامد زان سپس                   کرد نامش را ماضی مستمر....................

کار کلاسی ادبیات پایه هفتم

1-آیا نهاد ،مفعول،مسند وفعل می تواند بیشتر از یک کلمه باشد؟مثال بزنید.

.........................................................................................................

2-زمان،شخص،شمار(مفرد وجمع بودن) وگذرایا ناگذربودن فعل های زیر را مشخص کنید.

شنیدی                     می خوانیم                      خواهند گفت

....................................................................................................................

3-متضاد بنویسید. 

وابستگی:      استوار:         خردمند:       محروم:

..........................................................................................................................

4-آرایه های ادبی (زیبایی هایی) که در شعرها به کار رفته را مشخص کنید.

(شبکه معنایی –ضرب المثل- تشبیه-تضاد-تلمیح-تشخیص یا جان بخشی-جناس- واج آرایی و...)

الف)ملامت علما هم زعلم بی عمل است                    ................

ب)پشته ای خار همی برد به پشت.                         .................

پ)سرانجام پاییز هم مانند دیگر فصل ها با طبیعت وداع می کند.    ..................

ت)جهان چون چشم و خط و خال و ابروست       که هر چیزی به جای خویش نیکوست

...........     ...............    ................    ............    ............

ث)از ظلمت خود رهاییم ده      با نور خودآشناییم ده  ..............      ..............

ج)چشمان مادر ،هم چون ستاره ی امید درخشید.      ................


5-هر یک را به طور کامل توضیح دهید.

الف)تضمین:                                          ب)تفاوت وشباهت غزل وقصیده:

پ)تفاوت سجع وجناس:                             ت)تفاوت بیت الغزل وشاه بیت:

ث)واژه ی مشتق مرکب:                            ج)مضارع اخباری:

---------------------------------------------------------------------------------------

6-جمله ای بنویسید که نهادآن غیر ساده باشد.

.....................................................................................................................................

7-ضرب المثلی بنویسید که تلمیح هم داشته باشد.

.......................................................................................................................................

8-نهاد وگزاره ی جمله ی زیر را مشخص کنید.

خانه ی  کوچک پدر بزرگم فروخته شد.

.................................................................................................................................

9-متن زیر را با تبدیل ضمیر "او" به "من" باز نویسی کنید.

او که یک روز ، مو را از ماست می کشید ، امروز دست چپ وراستش را تشخیص نمی دهدودر

انجام ساده ترین کارهایش مانده است. او اگر می خواهد آب رفته را به جوی باز گرداند ، باید 

پنبه ی غفلت را  از گوش خود درآورد وبا راهنمایی بزرگترها آستین بالا بزندوروی پای خود بایستد

 ومشکلاتش را حل کند. زیرا از قدیم گفته اند : " کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من." 

......................................................................................................................................

10-در جمله ی زیر،فعل ومفعول را تعیین کنید

محسن از پشت پرده ی اشک ، درآیینه ی چشم های مادر بزرگ غمی دید.

.............................................................................................................................................

11--نوع ماضی یا مضارع را تعیین کنید.

در میان سخنان بزرگترها ،این عبارت زیاد به کار می رود: "ای کاش وقتی جوان بودیم، کسی به


  ما می گفت،چه کار بکنیم تا درآینده وضع بهتری داشته باشیم.

.............................................................................................................................................

12-کلمه های زیر را مخفف کنید.

افتاد............کوه............کاه..........خاموش............کوتاه................ازاین...............

..............................................................................................................................................

13-شناسه ی فعل " می شکستید" ..........است.

----------------------------------------------------------------------------

  14-مسند کدام است؟ الف) همه کس از سخنت خرم ودلشاد شود.

                                   ب) با ادب باش که اندر همه جا یابی راه.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 سوالات نگارشی 

۱ـ یکی از راه های معرفی شخصیت ها ،استفاده از قالب داستان است.           ۵/

                                                             درست               نادرست

۲ - ارزش یک انشا به تفصیل و بلندی آن نیست.                                           ۵/

                                                           درست                   نادرست

۳ - جمله ی «و قرار دادیم آسمان را سقفی محفوظ » یک ترجمه ..................است.

                                             الف : تحت الفظی        ب : ساده و روان    ۵/

 ۴ - این بیت را به نثر ساده باز نویسی کنید.                                                  ۱

اقوام روزگار به اخلاق زنده اند                قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است

 ۵ - جمله ی ادبی زیر را به یک جمله ی  زبانی تبدیل کنید .                              ۱

خورشید تن بی رمق و زرد خود را آرام آرام در پشت کوه پنهان کرد.

 ۶- برای واژه « صحرا » یک شبکه ی معنایی بنویسید.(   ۶کلمه دیگر )           ۵/۱

۷ - عبارت زیر را به دقت بخوانید و در محل پرانتز ها نشانه ی نگارشی مناسب  (! - ؟ - : - ،  ) قرار دهید.                                                                                ۱

« باغبان پیر و پاک دل گفت (     ) « دیگران نشاندند (  )   ما خوردیم   (    )اکنون ما بنشانیم تا دیگران بخورند » (   )

۸ - جمله های نامرتب داده شده را به صورت « انسجام متن » مرتب کنید و بنویسید .

 ( منظره ی دل انگیزی درست می کرد ـ باغبان سر و ته سبد و کناره های سبد را

برگ مو پوشانده بود - فقط کمی نور سبز از میان برگ های نازک مو داخل می شد -

ما صد تا هلو بودیم و توی سبد نشسته بودیم ـ  که آفتاب پوست لطیفمان را خشک

نکند ـ  و در آنجا که با سرخی گونه ها یمان قاتی می شد. )                         ۲ نمره

 

۹طرح داستانی زیر را حداقل تا دوسطر ادامه دهید .                                  ۲

روی میز که یک عالمه غذاهای رنگارنگ ...........................................

من هم که از شدت گرسنگی ته دلم سوراخ می شد...........................

 بموضوع های نگارشی

به دلخواه درباره ی یکی از موارد پایین انشایی بنویسید.                                ۱۰

۱ - خلیج فارس 

۳- آرزو هایی که برای دوستانم دارم...

۴ - با گروه واژگان زیر انشایی بنویسید و برای آن نام و عنوان مناسبی انتخاب کنید.

( تند بادها و طوفان ها ـ ساحل آرامش و موفقیت ـ تمدن بزرگ و درخشان ایران -

زمزمه ی شهیدان - طنین تکبیر - فردای این سرزمین  و ... )

نمونه سوالات شفاهی     درس فارسی و دستور سوم

1-هر یک از کتاب های زیر را با فلش یا شماره ،به شاعر یا نویسنده ،خودش مربوط کنید.

مخزن الاسرار       کیمیای سعادت      پیام مشرق           حدیقة الحقیقة        هشت کتاب 

کشف الاسرار     الهی نامه             در کوچه ی آفتاب      سبک شناسی     اخلاق ناصری

از این ستاره تاآن ستاره     شازده کوچولو         سفرنامه    جام جم               تذکرة الاولیا

.....................................................................................................................................

اقبال لاهوری      ملک الشعرای بهار         قیصر امین پور        سلمان هراتی        محمد غزالی

سنایی غزنوی         سهراب سپهری         نظامی           اوحدی مراغه ای       ناصر خسرو

رشید الدین میبدی       خواجه عبد الله انصاری     شیخ عطار نیشابوری            اگزوپری


2-معنی کنید:  آبشخور          ملحق        معراج      انحطاط       عریضه        مصون ماندن    

                   استراق سمع   فراست       تهذیب      غره          مرهون      وقوف   مفتون  

.....................................................................................................................................

3- هر یک از واژه های زیر را ،توضیح دهید.

الف) تضمین:                                       ب) نقدادبی:                           پ)فابل:   

  ت)شبه جمله:                                   ث)تذکره:                                ج)بیت تخلص:

چ)شعر حماسی: ح) تفاوت باز گردانی وباز نویسی : خ)تفاوت ادبیات حماسی وادبیات پایداری:

.....................................................................................................................................

4-قالب شعری را مشخص کنید.

الف)جز من اگرت عاشق شیداست ،بگو        و ر میل دلت     به جانب ماست ،بگو

        ور هیچ مرا  در دل تو جاست ،بگو          گر هست بگو ،نیست بگو ،راست بگو    

ب)       ....................................       .......................................}}}

           ....................................     .........................................}}}

         ....................................     ...........................................}}}

        ...................................     ............................................}}}

 

 

...........................................................................................................................

5-آرایه های ادبی را در عبارات زیر مشخص کنید.

الف) چه داستان شیرینی بود!

ب)برخاک بیفتادو بغلتید چوماهی

..............................................................................................

6- با افزودن پیشوند مناسب ،به هر یک از فعل های زیر ،فعل پیشوندی بسازید.

گذشت...................داشت.................

.................................................................................................................

7-هریک از فعل های زیر را در جاهای مناسب جدول ،قرار دهید.

به دنیا آمد—بافتی—برگشت—یاد گرفت—دانستم—سردرآورد—گول زدند—درافتاد.

فعل ساده

فعل پیشوندی

فعل مرکب

فعل پیشوندی مرکب

 

 

 

 

 

8-فعل های مضارع زیر را ،ابتدا به ماضی استمراری وسپس به ماضی بعید ،تبدیل کرده ویک مورد را صرف کنید.

الف)می خوانم............      ....................

ب) می نویسم ............    .......................

...............................................................................................................................

9-جدول را کامل کنید.

ماضی استمراری قدیم

ماضی استمراری جدید وامروزی

خواندمی

..................

.............

می نوشت

برفتی

...................

...................

می خوردند

 

10-گاه فعل مضارع را برای کاری که در زمان گذشته ، صورت گرفته به کار می بریم تا بگوییم که آن کار وآن پیام ، هنوز هم زنده ، ماندگار واثر گذار است. مثالی بزنید.

....................................................................................................................................

11-جدول را کامل کنید.

مفرد

جمع مکسر

..............

وصایا

وصی

..............

رعیت

................

..............

الوان

مصیبت

..............

 

12-نوع قید را ،در جمله های زیر ،مشخص کنید.

الف) هر چه بیشتر می آموخت ،عشق وعلاقه اش بیشتر می شد.

ب)او هر روز به مسجد می رفت و نماز می خواند.

................................................................................................................................

13-یک متمم در جمله بالا تعیین کنید.

..................................................................................................................................

14- جمله زیر را ،یک بار تحت اللفظی ویک بار روان، ترجمه کنید.

الف)متی یرجع الوالد الی البیت.       روان................................................

                                                  تحت اللفظی .........................................

ب)they went  to  school last week                                              

روان.......................................

تحت اللفظی..........................

.......................................................................................................................................

     15  -معنی کنید:

 الف)     بیا تا برآریم ،دستی زدل                     که نتوان برآورد ،فردا زگل

ب)       تو خود را مرنجان ای طرار ، که اگر یک دوست خواب است ، دوست دیگر بیدار است.

پ)       آن طرف نصف جهان با تانک های آتشین در راه.

ت)      داعیه ای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم ، راضی

          نتوانستم بود.

ث)      داد  ده ،تا داد  یابی .                                ج) دعا را ،بهتر از سپاه دان.

ج)       بیست وپنج سال ،درآن کتاب مشغول شد وسخن را ،به آسمان علیین برد ودر عذوبت ،

           به ماء معین رسانیدو.........

چ)       تا توانی ،می گریز از یار بد             یار بد ،  بدتر بود از ماربد

          مار بد ،تنها تورا برجان زند         یار بد ،بر جان و بر ایمان زند

نمایشنامه نویسی در کلاس

نمایشنامه نویسی در کلاس

در گام اوّل درباره انتخاب موضوع "‌ -ایده و طرح اولیه نمایشنامه با هم گفتگو می کنیم. برای شروع چه موضوعی را باید انتخاب کنیم؟ ایده و طرح اولیه نمایشنامه چیست؟ چرا طرح اولیه اهمیت دارد؟ و...

این ها پرسش هایی است که در گام اول، نمایشنامه نویس باید درباره آن ها فکر کند و پاسخ های مناسبی برای آن داشته باشد.

 نمایشنامه، نیمی از کار نمایشی است و اگر موضوع خوب و جذابی را برای آن انتخاب کرده باشیم،‌ و طرح اولیه ما از استحکام کافی برخودار باشد، قطعاْ نمایش خوبی برای دیدن ،می توانیم فراهم کنیم. تمام هدف ما از اجرای یک برنامه نمایشی یا " نمایش عروسکی "،‌ اثر گذار بودن آن بر مخاطبان نمایش ،یا حداقل خوانندگان نمایشنامه است. بدین لحاظ ضرورت دارد تا در انتخاب موضوع و ارائه ایده و طرح اولیه دقت نظر بیشتری داشته باشیم. اغلب نمایش های آماتوری (تجربی) و حتی گاه حرفه ای، ‌که جاذبه ای برای مخاطبان ندارند،‌ از ضعف متن و نارسایی های نمایشنامه رنج می برند!

 در حالی که یک نمایشنامه قوی و جذاب را اگر یک گروه متوسط هم به صحنه ببرد، از جاذبه کافی برای بیننده برخودار است. یک متن ضعیف نمایشنامه را یک گروه قوی هم نمی تواند برای تماشاگر قابل تحمل بسازد. بدین ترتیب تا حدودی پاسخ پرسش های ما درباره اهمیت "‌انتخاب موضوع" و " طرح اولیه " نمایشنامه داده می شود. حال باید در جستجوی " موضوع "،‌ " ایده" و "طرح" برای نمایشنامه باشیم. ایده و طرح اولیه نمایشنامه را که طبعاْ در برگیرنده یک موضوع (محتوا) است، ‌از کجا باید به دست بیاوریم؟ برای کسی که اهل کتاب و مطالعه باشد، یافتن ایده و فکر اولیه از بین داستانها، ‌حکایتها، اشعار و سروده ها،‌ زندگی نامه ها، ‌مجلات و منابع مکتوب مرتبط با ادبیات کودک و نوجوان بسیار آسان است.

 علاوه بر منابع مکتوب ادبیات کودکان و نوجوانان، منابع ادبیات شفاهی مثل: " قصه هاو حکایت های عامیانه "،‌ "‌ ضرب المثل "‌،‌ " ترانه ها و چیستان ها" و هر آنچه که در گفتار شفاهی مردمان این سرزمین شنیده و دیده می شود،‌ می تواند ایده و موضوع مناسبی برای طراحی یک نمایشنامه باشد. البته باید توجه کنیم که هر قصه و حکایت یا موضوعی ممکن است "‌قابلیت های نمایشی"‌ یا دراماتیک نداشته باشد.

 شاید موضوع برای شنیدن خوب باشد،‌ امّا مناسب تبدیل شدن به نمایشنامه و دیدن نباشد. به هنگام جستجوی طرح اولیه برای نمایشنامه ها باید سراغ موضوعات و قصه هایی برویم که جذاب،‌ بکر و حتی الامکان دست اوّل باشند و قابلیت های نمایشی داشته باشند. گاهی نیز ممکن است ایده اولیه بر اساس یک موضوع یا قصه، توسط نویسنده  ی نمایشنامه تغییر پیدا کند و در جریان تبدیل شدن به نمایشنامه مورد " اقتباس "، " الهام" یا "‌باز آفرینی"‌ قرار گیرد و یا از تلفیق و ترکیب دو یا چند موضوع و حکایت،‌ یک اثر هنری جدید و خلاق آفریده شود. در هر صورت نویسنده نمایشنامه ،می تواند در جریان آفرینش های هنری یا ادبی کار خود از منابع مکتوب یا شفاهی الهام گرفته و بر اساس تخیلات و خلاقیت شخص خود،‌ به آفرینش هنری و ادبی تازه و بدیع در حوزه نمایش با حفظ امانت و قید منابع مورد استفاده بپردازد. علاوه بر منابع ادبی، ‌بعضی "‌مشاهدات"‌ و "‌وقایع و حوادث" روزمره زندگی نیز می تواند منبع ایده و انگاره برای نگارش نمایشنامه باشد.

 یک نویسنده می تواند با دقت کردن و مطالعه پیرامون حوادث و وقایع زندگی خود و اطرافیانش و محیط،‌ یا با مراجعه به "‌خاطرات" و "‌مشاهدات" دیگران وبازنگری در آنها به طراحی یک داستان برای نمایشنامه بپردازد. اتفاقاْ وقتی موضوع یا ایده برای نمایشنامه یا هر نوع اثر ادبی از منابعی اقتباس می شود که ما نسبت به آن شناخت بیشتری داریم،‌ طبعاْ از دقت نظر و موشکافی بیشتری برخوردار شده و همه  ی جوانب آن مورد توجه قرار می گیرد. در حال حاضر چون عمده‌ فعالیت نمایشی در مراکز فرهنگی هنری پیرامون " نمایش عروسکی"  چرخ می زند و نمایشنامه ها باید در خدمت فعالیت های عروسکی باشند، طبعاْ نمایشنامه های نگاشته شده نیز باید از قدم اول و انتخاب موضوع و ارائه طرح با " نمایش عروسکی " همراه و هماهنگ باشند. بدین لحاظ در اینجا این سؤال مطرح می شود که طرح نمایشنامه عروسکی چه تفاوت هایی با نمایشنامه های معمولی دارد و دارای چه ویژگی هایی است؟

به طور خلاصه می توان گفت: در نمایشنامه عروسکی امکانات و قابلیت‏های ویژه ای برای طرح حوادث غیر واقعی و غیرمعمول در صحنه وجود دارد که با نمایشنامه های دیگر متفاوت است. این ویژگی ها شامل ابزار و عناصر خاصی است که قابلیت های نمایش عروسکی را متناسب با نیاز مخاطبان توسعه می دهد. از جمله این ویژگی‏ها " تخیل و فانتزی" (غیرواقعی بودن حوادث و وقایع)، " اغراق و بزرگ نمایی"، " طنز و شوخی"، " نماد گرایی و ریزپردازی"، " خلاصه گویی و آهنگین بودن کلام" و... در جوهره طرح و متن است.

الف) پرورش موضوع در نمایشنامه

موضوع "  یا " مضمون " یک نمایشنامه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است . موضوعات پیش پا افتاده و مضامین دم دست نمی توانند جوهره اصلی یک متن نمایشی را به خود اختصاص دهند. موضوع نمایشنامه باید یکی از مسایل مهم زندگی انسانی و مشکلات اساسی سر راه رشد و کمال انسان را مد نظر قرار دهد تا از ماندگاری و تأثیر گذاری عمیق تر برخوردار باشد. بدیهی است که در حوزه هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان نیز موضوعات و مسایل مطرح در داستان ، شعر یا نمایشنامه علی رغم ساده بودن ، ملموس بودن و قابل تجربه شدن، نباید کم ارزش باشند، زیرا ادبیات به ویژه نوع نمایشی و دشوار آن باید در خدمت فرهنگ سازی، تعلیم و تربیت و پرورش فکری مخاطبان قرار گیرد.  بنابراین موضوع نمایشنامه مهم است و علاوه بر انتخاب یک موضوع با ارزش ، می بایست تدبیر هنری و ادبی لازم را برای پرورش موضوع و تقویت پایه های اصلی متن نمایشی صورت پذیرد.

" پرورش موضوع "  به عبارت ساده و روشن به معنی پر و بال دادن و رشد منطقی و معقول محتوی نهفته در اثر ادبی- نمایشی ( نمایشنامه) است، به طریقی که ارزش و اعتبار آن موضوع یا مضمون بیشتر و برتر شود. به طور مثال ممکن است ما موضوع " حسد  " یا "  طمع کاری " انسان را در نمایشنامه با هدف نکوهش و سرزنش این صفت زشت و ناپسند انسانی مد نظر قرار داشته باشیم و هدف اصلی ما از پرداختن به این موضوع در نمایشنامه انتقال این پیام به خوانندگان یا بینندگان باشد که : " حسادت بد است و انسان حسود خود را نابود می کند " یا طمع کاری انسان را به فساد و تباهی می کشد. " و.... برای انتقال صحیح و زیبای این اندیشه و پیام به مخاطبان و موضوعات با ارزش دیگری در کلام بزرگان ، احادیث و روایات منسوب به ائمه اطهار یا پیامبران و کتب مقدس آمده لازم است موضوع درست " پرورده " شود و " در جان کلام " جای گیرد و " جان مایه "  محکم و قوی پیدا کند.اگر موضوع به صورت سطحی و خام در اثر ادبی – نمایشی مطرح شود و مراقبت لازم برای پرورش آن انجام نگردد، طبعاً میزان اثر گذاری و ماندگاری آن کم شده و ارزش محتوایی اثر کاهش پیدا می کند.

بنابر این می بایست از جنبه های مختلف به موضوع نمایشنامه قبل از شروع بپردازیم و نگاه عمیق و همه جانبه به ماجرا داشته باشیم تا موضوع و مطلب اصلی متن با شکل منطقی و مستدل همراه با ظرافت و زیبایی های خاص اثر هنری و ادبی به مخاطبان منتقل شود. برخی نکات قابل توجه و جوانب مورد نظر در پرورش موضوع نمایشنامه عبارت است از:

1- با ارزش بودن موضوع ( مهم بودن - اثر گذاری و تعیین کنند گی آن (

2- فراگیر بودن موضوع ( گستردگی و دامنه دار بودن موضوع (

3-منطقی بودن موضوع ( با عقل و منطق انسان جور در آمدن)

 4- تناسب موضوع برای مخاطبان ( قابل درک و یافت شدن)

5- پشتوانه داشتن موضوع( در زندگی انسان – در کلام بزرگان و فرهنگ)

6- بکر بودن نوع نگاه به موضوع ( از زاویه خاصی به موضوع نگریستن که نو باشد) ( خلاقیت در موضوع)

7- قابلیت های نمایشی در موضوع ( امکان دیده شدن و به نمایش در آمدن موضوع(

8- جاذبه داشتن موضوع ( جلب توجه مخاطبان  نسبت به موضوع و ماجرا (

9- لذت بردن از درک یا کشف موضوع( به واسطه اثر هنری و درک آن)

10- اثر گذار بودن موضوع ( ایجاد زمینه تغییر و تحول در مخاطبان)

ب) تقویت طرح در نمایشنامه

چنانچه قبلاً نیز اشاره کردیم ، طرح نمایشنامه ، چهارچوب اصلی و اسکلت اساسی پیکره متن است و بار اصلی اثر نمایشی را به دوش می کشد . هر چه طرح نمایشنامه قوی تر، مستحکم تر و حساب شده طراحی و تدبیر شده باشد ، به همان میزان موفقیت متن در خواندن و اجرا تضمین می شود.

به بیان ساده تر " طرح " نقشه مهندسی ساختمان نمایشنامه است و اگر این طرح و نقشه ، حساب شده و دقیق باشد ما با بنای مستحکم و زیبایی روبرو می شویم که دیدنی و جذاب است.

جهت تقویت طرح نمایشنامه ، می بایست به چند نکته توجه کنیم:

1- طرح کلی داستان نمایشنامه ( روابط علت و معلولی در طرح)

2- ساختار فنی طرح و عناصر موجود درآن ( عناصر ملودرام)

3- ترکیب بندی صحنه ها و حوادث ( حادثه پردازی(

4- توجه به اشخاص بازی و شخصیت پردازی در طرح

5- تعیین زبان نمایشی در طرح

و....

چنانچه قبلاً نیز گفتیم ایده و فکر اولیه طرح نمایشی ما معمولاً دارای یک منبع و مأخذ داستانی و یا ماجرایی واقعی و قابل مشاهده است. وقایع و حوادث موجود در داستان اصلی مورد اقتباس یا انتخاب ما ، باید دارای روابط علت و معلولی منطقی و قابل قبول باشد تا تصنع در آن به وجود نیاید. یعنی آنکه خواننده نمایشنامه یا بیننده به راحتی روابط علت و معلولی حوادث و  وقایع مطرح شده را بپذیرد.

 " ساختار فنی " یا تکنیکی موفق در طرح نمایشنامه نیز با پیروی از اصول و عناصر ساختار " ملودرام " که رایج ترین روش پرداخت داستان ، نمایشنامه فیلمنامه است ، شکل می گیرد. در طرح می بایست عناصر ساختار ملودرام و جایگاه آن ها دیده شود. این عناصر عبارت است از : مقدمه – حادثه یا بحران- گره افکنی- اوج گیری و نقطه اوج ، گره گشایی ، فرود و نتیجه گیری و پایان.

 حادثه پردازی در طرح اصلی نمایشنامه ( چکیده ماجرا و حوادث) باید ترکیب صحیح و منطقی داشته باشد و در پیشبرد متن تأثیر بسزا داشته باشد. ترکیب حوادث به مفهوم تقدم یا تأخر قایل شدن برای سیر حوادث یا زنجیر وقایع در نمایشنامه است و چینش صحیح و کنار هم قرار دادن این حوادث بر اساس ساختار منطقی که قبلاً اشاره شد به تقویت طرح نمایشی شما کمک می رساند. توجه به اشخاص اصلی بازی در طرح یا شخصیت ها و پرسناژهای نمایش و پرداخت مناسب به تقویت اساسی طرح نمایشی می انجامد. 

قهرمانان و اشخاص تعیین شده در متن نمایشی که عامل حوادث و وقایع هستند یا حوادث و وقایع بر آنها استوار می شود، نیز می بایست با دقت بیشتری در طرح اصلی قرار گیرند و نقش هر یک با محاسبه ای مشخص تعیین شود. بدین ترتیب شخصیت های نمایش واقعی ، ملموس و منطقی به نظر می رسندو آخرین مطلب در تقویت طرح ، تعیین زبان نمایشی جذاب در طرح است . اگر متن شما برای کودکان تنظیم می شود ، ممکن است زبان شخصیت ها به صورت آهنگین ، شعر و نظم یا نثر در نظر گرفته شود و یا ترکیبی از نثر و نظم ، و یا ممکن است اصلاً دیالوگ و گفتگو یا تک گویی ها ( مونولوگ ) در طرح شما نقش کمرنگ تری پیدا کند ، در هر صورت استفاده از زبان مناسب نمایشی در طرح و پیش بینی نحوه ی  استفاده از زبان گفتاری و نوشتاری نیز به تقویت طرح مدد می رساند.