اولین شعرهای دانش آموزان
مشق هایی چه زیاد !!!
تکلیفی چه بلند!!!
من دراین مدرسه پی چی می گردم !
پی خوابی شاید پی دوستی پی بازی
پای بیزاری ماندم صدا می امد گوش می دادم
چه کسی با من حرف می زد ؟ راه افتادم
دوستانی سرراه
لب میزی ، پیچ ها را کندم ونشستم روی نیمکت
من چه گیجم امروز ، وچه اندازه تنم بیمار است
نکند آزمونی ،سررسد از پس درس
چه کسی پشت در است؟
آری تا بازی هست زندگی باید کرد
دردل من چیزی است ، مثل یک سرگرمی
وچنان بی خوابم ، که دلم می خواهد ، بدوم تا بالش
بروم تو رختخواب
دورها لالایی است که مرا می خواند
شاعر=موذنی ومزدور پایه سوم
آموزشگاه حدیدی یور دی ماه 91
آب شدبرف بستنی های سپید کودکان به گریه افتادند
دیگران چه سربه زیروصبور بستنی شان به دیگری دادند
آب بستنی ها آمدند پایین تر وزمین کوچه راشستند
بین آن راه های پی درپی کم کمک راه خویش راجستند
نرم نرمک توی هوا پیچید بوی آن بستنی ها ورنگینک
بستنی ها ضرب درهزار شدند ودل ما چه بی قرار شدند
ماهمان بستنی های کم یابیم آب شدن فن دوستانه ماست
ما اگر ضرب در هزار شویم ماندگاریم وجای ما دلهاست
محمودی پایه دوم
دی ماه 91 حدیدی پور