شعر امام زمان (ع)
عجب حکایتی است !هجوم خنجرهای سرخ برنیلوفرهای آبی .
تپش قلب ها در خون وخاکستر !
خاطره های زخمی وسرد .
اندیشه های خاکستری وپلاسیده جغدها .
تو ای مسافر عزیز کی خواهی آمد ؟
تا واژه ها نورانی شود .
تا انتظار ما در وعده گاه سر برسد .
تا طعم زندگی احساس شود .
تا آرزوهابه گورستان نرود .
تا نسیم صداقت در سر زمینمان بوزد .
تا جویبار برکت جاری شود .
ای امام غریب !عطر یاسمن ها کی به مشام ما خواهد رسید ؟
زنجیر چلچله ها کی گسسته خواهد شد؟
زمزمه نیایش تو را کی خواهیم شنید ؟
وانتقام لک لک های سپید کی گرفته خواهد شد ؟
موسم نقره گون پیوند کی خواهد بود ؟
آیاشعله ی فانوس عمرمان خاموش نخواهدشد؟
تارویش پیچک های باغچه را ببینیم ؟
تادل ها آینه شود .
تا سکوت تلخ شکسته شود ؟
وتادمی در سایبان سبز اقاقیا به استراحت بنشینیم .
+ نوشته شده در شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 17:22 توسط معصومه هاشمی زاده
|