طنز، بخشِ جذّاب، شیرین، فاخر و ارزشمند ادبیّات است که  قادر است به «درس» تبدیل شود و آموزش  دهد... 

از الزامات  درس این است که؛ قابلیتِ اندیشه ورزی، استدلال و استنتاج داشته باشد و چون با عنصر خنده همراه است، می تواند امر مقدّس یاددهی ـ یادگیری را تسهیل کند، عمق بخشد و پایدار نماید.

خیلی زود مخاطب را جذب می کند و تحت تأثیر قرار می دهد. زیرا انسان ذاتاً دردگریز و شادی طلب است. طنز، براي تفريح و سرگرمي نيست. خنده ي طنز، در واقع انتقاد و پوزخند است براي سرزنش رفتارهاي نادرست فردي و اجتماعي. به همین دلیل است که طنز، سازنده است، نه تخدير كننده و مخرّب. اگر كسي طنز را صرفاً شوخي و برای خنده تلقّي كند و به ابعاد ديگرش ـ به ويژه بُعد انتقاد و هشدارِ آن  توجّه نداشته باشد ـ طنز را نشناخته است. به عبارت ساده تر؛ خنده ی طنز  از سر دلسوزي و علاقه است که مخاطب را به ژَرف انديشي و عبرت گرفتن و درس آموختن می کشاند. بنابراین خندة طنز نمی تواند خنده ی بلند (قهقهه) باشد. به عبارت باز هم ساده تر؛ خنده ی طنز، لبخند و تبسّم است که با تفکّر عجین شده است.

 لبخندِ طنز انسان را شاداب و فعّال مي كند تا به عنصري سازنده براي خود و جامعه تبديل شود. بنابر این اگر طنز نباشد، آگاهي، سازندگي و شادابي نخواهد بود.  جايي كه آگاهي، سازندگي و شادابي نباشد، روح و روان آدمي رنجور مي شود و عقل و خردش زايل مي گردد.

خنده ي طنز خنده ي سطحي و زود گذر نيست، خنده اي است عميق، براي جلب توجّه، براي هشدار، و برای آگاهي و اصلاح. خنده ای است در راستای تفکّر برای بسامان کردنِ نابسامانی ها. خنده ی طنز در واقع پوزخند و ریشخند است به آن ها که رسالت انسانی خود را فراموش کرده اند و احساس مسؤولیت ندارند و به جای  دغدغه ی انسان بودن، بی تفاوتی پیشه کرده اند.

طنز در ذات خود این رسالت را دارد که درس اصلاح دهد و با لطافت، نرمی و شیرینی به آدمی آگاهی بخشد.

طنز هنر است. و طنزپرداز هنرمند. هنرمندي كه خوبي ها و بدي ها را درست و دقیق مي بيند، آن گاه از خوبي ها ستايش  مي كند و از بدي ها گِله و شكايت. امّا گله و شكايتش را با لحن و زبان جِدّ  اظهار نمي كند، بلكه با مزاح و ریشخند همراه مي كند تا در مخاطبش زودتر و بهتر اثر كند.

           طنزها ويژگي ها و برجستگي هاي خاص خود را دارند. مانند استدلال، انتقاد، ایهام، تفكّر برانگیزی، حاضر جوابي، حکمت، سرزنش، فرح بخشي،  لبخند، منطق، هشدار...، امّا به طور کلی مي توان براي تمام طنز هاي فاخر و مستحكم  سه ويژگي اصلي را در نظر گرفت:

 خنده بر لب. انديشه در ذهن.  و گاهي غصّه بر دل!

 طنز، درس است.  و به معنی واقعی کلمه؛ تعلیم و تربیت است. به عبارت ساده تر؛ لبخند شیرین طنز به تعلیم و تربیت، چون با اندیشه ورزی و تفکّر همراه است، در راستای «آموزش» و «پرورش» و ارتقای انسان ها، سازنده و زندگی ساز است و نقش و تأثیر آن انکارناپذیر است.

طنز علاوه بر آموزشِ راهکارهای درست زندگیِ روزمره، می تواند افق دید آدمی را آن قدر گسترش دهد که دائم در خود به خلّاقیت و قدرت کشف برسد و استعدادهای نهفته ی خود را شکوفا  نماید و از ورای حوادث و اتّفاقات کوچک و خنده دار، درس های بزرگ و حیات بخش بگیرد.آن قدر بزرگ، فاضل، فرهيخته و توانمندكند كه به آرامش حقيقي و  شادي عميق برسند، به شرط آن که انسان ها طنز و کارکردهای آن را بشناسند و تشابه و تفاوت آن با هزل و هجو ـ و نیز شوخي، شوخ طبعي، فكاهي، لطيفه، لودگي، مزاح، مطايبه... و حتّی«جوک jok » ـ را بدانند و صرفاً به خندیدن اکتفا نکنند.

متأسّفانه جایگاه طنز، شادی و فرح بخشی در کتاب های درسی مدارس و واحدهای درسی دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، سال هاست که مورد غفلت قرار گرفته است. و جای  شگفتی است که چرا مسئولان، از این عنصر سازنده و آموزنده، آن طور که باید و شاید استفاده نکرده اند؟![10] جای  شگفتی است که چرا هنوز در دانشگاه ها رشته ی طنز ـ و یا دست کم واحد درسی طنز ـ وجود ندارد؟!

...به امید آن که روزی واحدهای درسی  طنز و حتّی رشته ی مستقل طنز در دانشگاه های سراسر جهان به ویژه مراکز آموزشی فارسی زبان ایجاد شود و معلّمان و مدرّسان از قدرت سحرآمیز  طنز برای بهتر آموختن بهره گیرند (مشروط بر آن که به مخاطبان خود، طنز واقعی و فاخر را بشناسانند تا فرایند امر مقدّس یاددهی، یادگیری تسهیل و تلطیف شود و حرمت و دوستی معلّم و دانش آموز ـ استاد و دانشجو ـ نهادینه شود، نه این که  ساحت مقدّس طنز و کلاس درس با هزل و هجو اشتباه گرفته شود  و حرمت کلاس با لودگی خدشه دار گردد). 

...من خیلی تلاش کردم که انسان ها بفهمند، امّا خندیدند!؟                                                                                             چارلز چارلی چاپلین