تمرین داستان نویسی درکلاس
دریکی از جلسات انشا ونگارش ،برای بچه ها شعری خواندم واز آنها خواستم به
دقت گوش دهند وداستان را بعد ازشعرخوانی من شفاهی تعریف کنند.
شعراین بود:
پدری باپسرش گفت به خشم که تو آدم نشوی خاک به سر
حیف از آن عمر که ای بی سروپا در پی تربیتت کردم سر
دل فرزند از این حرف شکست بی خبر روز دگر کرد سفر
رفت از آن شهر به شهری که شود فارغ از سرزنش تلخ پدر
رفت از پیش پدر تا که کند بهر خود فکر دگر کار دگر
سال ها رفت پس از تلخی ها زندگی گشت به کامش چو شکر
عاقبت منصب والایی یافت حاکم شهر شد وصاحب زر
چندروزی بگذشت وپس از آن امرفرمود به احضارپدر
تاببیندپدر، آن جاه وجلال شرمساری بود از طعنه مگر
پدرش آمدازآن راه دراز نزد حاکم شد وبشتاب به سر
پسرازغایت خودخواهی وکبر به سر وپای وی افکند نظر
گفت :ای پیر، شناسی تو مرا ؟ گفت :کی می رود از یاد پدر ؟
گفت :گفتی که من آدم نشوم حالیا،حشمت وجاهم بنگر
پیرخندید وسری دادتکان گفت: این حرف وبرون شد از در
من نگفتم :که تو حاکم نشوی گفتم: "آدم"نشوی جان پدر !
سپس به آنها گفتم حالا به این داستان شاخ وبرگ بدهید ودردفترتان به صورت گروه
ومشورتی بنویسید. مثلا:برای پدر وپسر وروستایشان اسمی انتخاب کنید. شکل
ظاهری آنها وخانه شان راتوصیف کنید.از کارهایی که باعث خشم پدرش می شده
بنویسید واین که چه طوری به پادشاهی رسید وچه مراحلی را از سر گذراند. ویک
شغلی برایش بنویسید مثلا مهندسی یا...و درپایان ضرب المثل شعر راگفتم که این
بود:
" آدم شدن چه مشکل ،ملاشدن چه آسان".دراین باره برایشان بیشتر توضیح دادم
ومثال های واقعی زندگی راهم گفتم واین برای آنها یک درس تربیتی هم بود .
..........................................................................................................
1--به دانش آموزان بگوییم دفتر جداگانه ای برای شعروقصه بردارندوباهنروسلیقه ای
که دارندجلدمناسب وطراحی های زیبادرآن به کار ببرندوآن رابه بخش های مختلف
تقسیم کنند.
2- دونمونه قصه تاریخی مثلا اززندگی امامان ،صحابه وشهدا،دانشمندان،مخترعین
ویاسفرنامه هاوخاطرات مثل زندگی ادیسون ،مارکوپولوو...بنویسند
بعدازآن دونمونه قصه علمی، مثلا هوای گرم حرکت می کند،لانه سازی مورچه
هاو...بنویسند.سپس دونمونه ازقصه های فکاهی مثلا ازقصه های ملانصرالدین
،بهلول،عبیدزاکانی و...بنویسند.درجلسات بعدی دونمونه قصه اجتماعی مثل
ماجرای احمد وسارا،سلام و...ونیز دونمونه قصه مذهبی مثل قصه های قرآن
کریم،داستان راستان،شکوه شهادت و...بنویسند.درجلسه دیگری هم دونمونه
ازداستان های حماسی واساطیری مثلا داستان رستم وسهراب و...بنویسند.این
تکلیف ها برای ماه اول کافی است .ابتدابه صورت داوطلبانه وسپس ازروی
دفترنمره، اسامی راصدا می زنیم تا داستانهای انتخابی جالبشان رابخوانند.
2-ازبچه هامی خواهیم ،شخصیت یاصحنه مورد علاقه شان رادرداستان یاشعرشان
نقاشی کنندویابه صورت تجسمی یعنی از طریقهنرنشان دهند،که قصه چه
احساسی را در آنها برانگیخته است؟
3-درجلسه بعدی بچه ها گروهی می نشینند وشروع جدیدی برای قصه ها
می نویسند.غیراز این هایی که خوانده یاشنیده ایم .
مثلا جملات دانش آموزان من این ها بود :
الف)باری بود باری نبود غیرازخدا ،غم خواری نبود.
ب)روزی بود، روزگاری بود...........
پ)درزمان های خیلی دور..........
ت)درروزگاران گذشته، درسرزمینی دوردست ...........
ث)درجاده ای که منتهی به علفزاری می شد،درجایی که جنگل به پایان
می رسیدودشت پیش روی او گسترده می شد......زندگی می کرد بانام ...
ج)آن طرف پهنه اقیانوس ،درآن سوی کوه های بلند،آن طرف تر از جنگل های
تنک،دردهکده ای که چهره به آسمان داشت .....
چ)درکشتی یاد اونشسته بودوبادبان نامش رابه اهتزاز در
می آورد اقیانوس لحظه هایش پرتلاطم بود.موجی بزرگ از راه رسید واورا به باغ
های قصه های کودکی برد .
ح)یک ، دو ، سه ، شروع شد ، باز یه قصه
چهار ،پنج ، شیش همه بخوانید،پیش پیش
خ)شبی اومد، شبی رفت قصه اومد ،غمی رفت
گلی بود وگلابی بو د خدای بی کرانی بود
د)درچهارصد سال پیش ،دربالای برج میلاد ،نشسته بودیم ،ناگهان زلزله آمد ،
تلفونم زنگ زد ،گوشی را برداشتم گفتم کیسته .گفت یک قصه جدید آمده
لطفا گوش کنید .
ذ)یک جوانی خسته بود ،بادلی شکسته بود ،منتظر یک قصه بود .
ر)حسنی تو ده شادی می کنه بزغاله را نازی می کنه
بزغاله می گه مع مع قصه می خوام بع بع
ز)خورشید رفت وماه اومد روز هم رفت وشب اومد
قصه مون از راه رسید با کوله ی خواب اومد
4-پایان جدیدی برای قصه ها بنویسند.مثلا:
الف) قصه ما به سررسید کلاغه به خونش نرسید .
رفتیم بالا ماست بود قصه ما راست بود
اومدیم پایین دوغ بود قصه ما دروغ بود ....
ب)باز هم رسید به پایان ،قصه ی ما دوباره
از آسمون می باره هزار هزار ستاره
پ) باز هم مثل همیشه ،قصه تموم نمی شه
قصه ادامه داره شبهای بی شماره
ت) شمال رفتیم خزر بود جنوب رفتیم عمان بود
قصه ، بی انتها بود غصه بی ابتدا بود
ث)بالا رفتیم آسمون ، پایین اومدیم زمین بود .قصه ی ما همین بود .
ج)این قصه هم شد تموم چشماتو بستی آروم
خنده ، رو لبهات اومد خواب روی چشمات اومد.
5- دریک جلسه هم می توان کتاب های داستانی کتابخانه مدرسه را بین بچه ها
به صورت فردی یا گروه سه نفره ،تقسیم کرد.سپس ازآنها خواست که خلاصه ای را
شفاهی تعریف کنند، تا بیانشان هم تقویت شودیا به صورت ثبت بهترین جمله کتاب
،انتقاد ،داوری ،نقد وبررسی واظهارنظروتجزیه وتحلیل واستدلال وباریک بینی ها از
روی یادداشت هایشان .
6-دعوت از یکی از اولیا،یا حتی پدربزرگ یامادر بزرگ های بچه هابرای شرکت در
کلاس شعر وقصه خصوصا روزی که کلاس بی معلم است یامعلمان جلسه
دارندونمی خواهند وقت با ارزش بچه ها تلف شود،این بزرگواران می توانند شعر
وقصه یا حتی خاطرات تلخ وشیرین کودکی ونوجوانی خود رابرای بچه ها تعریف
کنندوتجربه هایشان را انتقال دهند.
7-می توانیم در یک جلسه از بچه ها بخواهیم قصه خود رابه صورت ویدیویی ضبط
کنند وبعد برای دیگران به نمایش بگذارند تاداوری شود.ضبط ،تمام نارسایی های
مارا در صداوزمان بندی آشکار می کند.حتی معلم می تواند خودش قصه گویی
کند( باحفظ حالات چهره وتغییرصدادر قسمت های مختلف قصه )تازمانی که در
مدرسه حضور نداردبچه ها از آن استفاده کنند.وحضورش را احساس کنند.در ضمن
تنوع هم خواهد داشت ویک فیلم یادگاری هم از تدریس وقصه گویی دوران جوانی
اش خواهد داشت که نوه های او هم در آینده می توانند استفاده ببرند.
8-دریکی از جلسات ،داستان بلندی رابرای آنها تعریف کنید،تا کوتاه شده وخلاصه
بنویسند ونیز بالعکس داستان کوتاهی تعریف کنید (داستانک)تا به آن شاخ وبرگ
بدهندوچیزهایی اضافه کنند .
9-اگرامکانات وظرفیت قصه اجازه داد،می توانیم از روش نمایشی "پانتومیم"
استفاده کنیم به این ترتیب که پیش از اجرای قصه ،تمرین شودتا همزمان بانقل
قصه، پانتومیم اجراگردد.
10-دریکی ازجلسات باپاس دادن توپ کوچکی به افراد ،نفربعدی قصه رادنبال می کند
واین کار تا آخرین نفر ادامه می یا بدوقصه راتمام می کند .
این روش قصه گویی فیالبداهه ،تمرین خلاقیت وآفرینندگی است.