تلفیق املا،انشا،فارسی:یک تجربه ی خاص

یک روز که درکلاس دوم راهنمایی بودم ،چیزی به عنوان موضوع انشابه فکرم نمی رسید .

 در ضمن ،زمان کمی هم در اختیار داشتم ( یک تک زنگ)

وباید کل املای فصل 5 راهم طبق برنامه ریزی کار می کردم .وهم چنین معنی

کلمه های همان فصل را باید می پرسیدم .

فی البداهه راه حلی به ذهنم رسیدوآن این که :

کلمه های مشکل فصل 5 رادرشت روی تخته نوشتم وگفتم خوب به این واژه ها

 نگاه کنید وبا انگشت روی هوا تمرین کنید سپس معنی واژه هارا راهم

 تکرار کنید وهر کدام را نمی دانید بپرسید.وسپس از آنها خواستم برای این که

 معنی کلمه ها در ذهنشان پایدارتر باشد،آن ها رادر یک متن به کار ببرند

دانش آموزان گفتند:چطوری این کلمه های بی ربط را به هم ربط بدهیم ؟گفتم

 :خلاقیت یعنی همین .ربط دادن چیزهای بی ربط به هم .

اگر نوشته شما خنده دار وطنز یا چیزی شبیه آگهی بازرگانی هم شد ویا حتی دو

 نفره نوشتید ،اشکالی ندارد.فقط واژه های روی تخته را رنگی وبرجسته در متن 

 به کار ببرید،تا بفهمم که از آنها استفاده کرده اید . بعد از یک ربع ساعت ،همه از 

هم  برای خواندن انشا پیشی می گرفتند.کلمه های روی تخته اینها بود:

خاصی-شقاوت- فیض الهی-فرصت-استعداد-مشقت-ثانیه شمار-تصمیم گیری-

 رویایی-ذرات-مراسم مذهبی-تصویر-توکل-سنجیده-موقعیت-طعم گوارا

-لذت-طراوت-

واین هم برای نمونه ،انشای دو نفر از  دانش آموز ان که به روش مصاحبه ای 

وتقلید  صدا آن را اجرا کردند ودر کلاس هم فضای شادی ایجاد شد نفر اول به  

دومی گفت  :خوب شما ضمن معرفی خود بفرمایید چطور شد که در مسابقه 

همراه اول برنده  شدید ؟ونفردوم که صدای پیرزن را تقلید می کرد این طور

انشایش را خواند :

آن روز ،روز خاصی بود. دنیا مثل تصویرهای رویایی از جلوی چشمانم می گذشت

 .ذرات اشک از روی گونه هایم برزمین می غلطید .چون فرصت های زیادی برایم

 پیش آمده بود اما از آن ها به خوبی استفاده نکرده بودم.

تصمیم گیری برایم دشواربود .ثانیه شمار ساعت به سرعت جلو می رفت ومن تا آن

 موقع دست به هیچ کاری نزده بودم .باید سنجیده فکر می کردم ودر موقعیت های

 مهم ،استعدادخود را خوب نشان می دادم . درآن موقع دست هایم را رو به آسمان

 بلند کردم واز اعماق دل خواستم تا به من کمک کند. بعد به خدا توکل کردم.واز

 شقاوت وبدبختی خود با او سخن گفتم:خدایا به من کمک کن تا امسال برای محرم

 ، مراسم مذهبی  برپاکنم.اما مشکلی هست وآن فقر وتهی دستی وزندگی پر

 مشقت من است .

ناگهان ،فیض الهی شامل حال من شد ودر قرعه کشی طرح هزاران لبخند همراه

 اول برنده شدم. وآن موقع بود که طعم گوارای زندگی را چشیدم . البته با این که به

 این پول نیاز داشتم ،آن را خرج مراسم امام حسین کردم. دیگر زندگی ام پر از

 طراوت ولذت شده بود. واقعا خدا چه زود جواب آدم ها را می دهد.