تشبیه و کار در کلاس

من این جمله ی ناقص را روی تخته نوشتم واز بچه ها خواستم کتاب را به  

چیزهای متفاوتی تشبیه کرده و بگویندو توضیحات زیر نوشته های روی تخته 

امروز بود .


کتاب مثل .........است چون ....................................................


1-   کتاب مثل خورشیداست، چون برفضای زندگی می تابد. همه جا را نورانی می کند . یخ های نادانی را آب می کند.سستی ها را از میان بر می دارد. به انسان شور زندگی و گرمای حیات می بخشد.

2-   کتاب همانند باران است چون برسبزه زار وجود می بارد. گردو خاک ها را کنار می زند.گل و گیاه دانایی را شکوفا می کند.وجود انسان را آماده ی رشد و ثمر دهی می کند.

3-   کتاب گویی نسیم است. هنگامی که می وزد ،جان را جلا می بخشد.تن را شاداب و با طراوت می کند.جسم را نوازش می کند و به روان آدمی بال پرواز می بخشدولذت و شادمانی را به انسان هدیه می کند.

4-   کتاب چون ستاره است .چون در تاریکی هم سو سو می زندو فضای خاکستری مغز را روشن می کند.

5-   کتاب مثل دریاست هم زیباست و هم به شناگران مروارید و گوهر می بخشد. هم روح را تلطیف می کندو هم روحیه را. هم به تن صفا می بخشد هم به جان .کتاب ،مروارید دانایی و صدف توانایی را به خوانندگان خود ارزانی می دارد. کتاب خوب چقدر خوب است.

6-   کتاب مثل آب است ما با آب زنده ایم. کتاب همانند گل است و هر گلی یک بویی دارد.

7-   کتاب مانند چوب جادویی برای رسیدن به آرزوهاو تغییر مسیر سرنوشت است.

8-   کتاب همچون مادر است .مهربان و دوست داشتنی.

9-   کتاب مانند نردبان است و پله های ترقی ما به حساب می آید.

       1- جمله های هر یک از دانش آموزان کنار هم نوشته شدو سپس ویرایش گردید.  

        حالا انشای زیبایی به نام کتاب داریم. 

       2-  خوب حالا کلمه ی اول یعنی کتاب ،مشبه است وکلمه هایی مثل  

        خورشید-باران- نسیم- ستاره-دریا -آب -چوب جادویی-مادر-نردبان 

مشبه به  می باشد.

کلمه هایی مانند،چون،مثل،همانند،گویی و...ادات تشبیه هستند.

بقیه ی جمله ،وجه شبه می باشد.       

 

نقد و تحلیل مفید ومختصر ذرس آدم آهنی و پیشنهاد یک روش تدریس

نفحههای آسمانی ،همواره می وزد تا روح ما را که گرفتار روزمرگی و عادت شده است به جهانی فراتر از آن چه هستیم ،سوق دهد.
گروهی خود را در معرض آن قرار داده و پرواز می کنند  و گروهی پای بست زنجیر عادت می شوندو هم چنان فرصت های طلایی برای رهایی از این انجماد را از دست می دهند . مولانا می گوید همانا برای پروردگارتان در طول روزهای روزگارتان ،بوهای خوشی است. هان خود را در معرض آن قرار دهید تا از آن برخوردار گردید. در تفسیر حدیث  ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوالها

بوسه در عرفان یعنی چشش و برخورداری از دم لطف و نفس روحانی و نویسنده به زیبایی و در جای مناسب ،آن را به کار برده است.شاپرک با هر بوسه ،او را از لذت روحانی برخوردار می کند و عشق را در وجودش جاری می سازد و به تدریج مس وجودش در اثر همین کیمیای عشق زرین می شود و به درجه ی آگاهی می رسد. این داستان شبیه پینوکیو است. نمادهای هر دو داستان هم تقریبا یکی است . در این داستان ،شاپرک، فرشته عشق است و در آن داستان ،پری مهربان ،در این جا خفاش داریم و در آن جا گربه نره و روباه مکار .پینوکیو عروسکی چوبی است که پدر ژپتو آن را ساخته و چون از روح پدرانه خود برآن دمیده خلق و خویی انسانی پیدا کرده . گربه و روباه هم نیروی شر وجود او هستند و دایم تلاش می کنند او را از درجه انسانی ساقط کنند و به درجه حیوانی تنزل دهند. پینوکیو تبدیل به دراز گوش شده یا دماغش بزرگ می شود اما پری مهربان که نماد نفحه های رحمانی است با نیروی عشق هر بار به کمک او می شتابد و او را متوجه روح انسانی اش می کند و پس از ماجراهای فراوان ،پینوکیو،قالبی انسانی می گیردو متعالی می شود.

نکته ی غمناک داستان : دیگران آگاهی اورا دوست ندارند چون برخلاف عادت رفتار می کند. این که چرا اندیشه های مترقی و احیانا معترض در بیشتر جوامع،واکنش بازدارنده ی دیگران را برمی انگیزد،خود سوالی است. آدم آهنی وقتی آگاه می شود ،در چاه می شود.

خود شاپرک با گفتار و کرداری بی آلایش و متفاوت با سایرین که کارشان خندیدن به گفتار و کردار آدم آهنی است در دل آهنی او نفوذ پیدا می کندو با ایثار تمامی خود به او فرصت زندگی و پرواز می دهد.

تروم (آدم آهنی)نماد شخصیتی مسخ شده و محکوم به انجماد اندیشه است و فقط به سوال های پیش پا افتاده و معمولی جواب می دهد و اساسا نباید از آن چه برایش تعریف کرده اند ،فراتر بیندیشد و بگوید .نماد انسان ماشینی که از خود اراده و اختیاری ندارد و بی روح است و خالی از عشق .

شاپرک فرشته ی عشق و عاطفه که معصومیتی ساده و کودکانه دارد.

خفاش که نماد روز کوری است ،حقیقت را نمی بیند و قاتل عشق و عاطفه است.

 اتفاق جالبی می افتد و این اتفاق جالب ،تروم را از آن گونه بودن خارج و به آن گونه که می تواند و باید باشد ،رهنمون می شود . فرشته عشق بر شانه اش می نشیندو حدیث دوستی آغاز می شود و این محبت با هر بار دیدار مجددو بوسه ی شاپرک برگونه های آدم آهنی روحی انسانی می بخشد.تا جایی که از خود خارج شده و تمام وجودش بال بالی می شود.

آدم آهنی ،مظهر آدم بی احساس و عاطفه و ماشین زده است و نشان دهنده ی تمدن خشک غرب است و عاطفه را نمی فهمد. شعر مشهور مولوی را به یاد می آورد که :از محبت خارها گل می شود.

آدم آهنی براثر محبت یک شاپرک تغییر رفتار می دهد .

آرزو ،غم،شادی و ترس موجودات .....بیان شده است.

چنین داستان هایی روح لطیف  وبکر بچه ها را که هر لحظه در معرض تهدید و تخریب قرار دارند ،لطافتی دوباره می بخشد واز آسیب پذیری آن می کاهد . چیزی که امروز بیش از هر زمان دیگری بدان نیازمندیم.

اهداف درس:

1- آشنایی با یک نمونه از ادبیات جهان وآشنایی بیشتر با آرایه تشخیص

2-تقویت حس باطنی و تخیل دانش آموزان

3-آشنایی با داستان های نمادین یا رمزی

طرح پرسش توسط معلم:

1-چرا آدم آهنی به همه ی سوال ها پاسخ یکسان می داد؟

2-چه عاملی باعث تحول زندگی آدم آهنی شد؟!

+پس از شنیدن پاسخ ها ،بحث و گفت و گو صورت خواهد گرفت.

+پیام اصلی و فرعی درس روی تخته نوشته شود.

+ پخش آهنگ شعر آدم آهنی از رضا صادقی برای شروع و بعد کمی نظر خواهی راجع به متن

شعر از بچه ها 

+ پخش فیلم آدم آهنی سر کلاس که می توانید دانلود کنید

+اجرای درس به روش نمایشی . یکی از دانش آموزان آدم آهنی شود و همان حرکات را انجام دهد

(خشک و بدون لبخند) یکی هم که احساس عاطفی بیشتری دارد نقش شاپرک را بازی کند و سایر

نقش ها نیز مشخص شود.

روش های پیشنهادی تدریس:

1- صامت خوانی 2- هم یاری 3- نمایشی

روشی برای تدریس علایم نگارشی

می توانید به بچه ها بگویید از زبان علایم نگارشی انشایی بنویسند واز آرایه ی جان بخشی استفاده کنند.

به طور مثال : به من گیومه یا علامت نقل قول می گویند . من معمولا برای مشخص کردن کلمه ،جمله و یا اصطلاح خاصی به کار می روم .اغلب نیز برای نشان دادن ابتدا و انتهای قول مستقیم کسی غیر از نویسنده به سراغ من می آیند. یا  مثلا :اسم من پرانتز است . بعضی ها مرا به اسم دو هلال هم می شناسند . نویسنده ها اغلب برای نشان دادن عبارت های توضیحی به سراغ من می آیند .

می توانند به روش نمایشی اجرا کنند یا حتی برای این نشانه ها داستانی بنویسند.

متنی برای تقدیر از اولیا

  برای تقدیر از اولیا خودم یک کارت تبریک طراحی کردم .متنی هم آماده نمودم که داخل آن نوشته وتقدیم کردم.

این کار نوعی تکریم اولیا وتوجه به همکاری های ایشان بوده وتاثیر شگرفی دارد . امتحان کنید و نتیجه اش را

 ببینید. خرجی هم ندارد.

اولیای گرامی دانش آموز                                                               ............. 

اینک که با الهام از رهنمودهای مقام عظمای ولایت  عزم آن داریم ،تااز چنین سرمایه های

معنوی حمایت کنیم،وشما نیز در فضایی سرشار از هم دلی وصمیمیت ،گامی موثر درشکوفایی

استعدادهای فرزندانتان وتحقق اهداف والا برداشته اید برخود لازم دانستم                       

ازشما قدردانی نمایم.

شمایی که زمینه ساز رشدواعتلای مهارت واندیشه ،دانش ومعنویت وخلاقیت

درخانواده اید،بدانیدکه هیچ نعمت وپاداشی بهتر،لذت آفرین تروآرامش بخش تر

 از فرزند صالح نیست.                    

امیدوارم بااهتمام جدی وپیگیری های همیشگی خود ،همیشه افتخار آفرین یوده

واندیشه های نورانیتان درشکوفایی استعدادهای فرزندتان پرثمرباشد.

متنی برای تقدیر از دانش آموزان

 وقتی متنی را با دست خط زیبای خودتان برروی یک کارت زیبا نوشته و با احساس و محبت تقدیم دانش آموزی که تلاش کرده و پیشرفت نموده کنید،بسیار موثر و در ایجاد انگیزه معجزه می کند. امتحان کنید.


دخترم ...........جان

                                                                                               

درس گفتم تاحروف الفبا دانه دانه برزمین جانت ببارد وخوشه خوشه زندگی

از وجودت بروید  .

آن چه راکه درکلاس درس وچشمان مشتاق ودرجان تشنه ات یافتم

،گوهر گران بهایی بود که هیچ چیز را همتا ومانندآن ندیدم.                           

ازجویبارزلال اندیشه های پاک ،سیراب شدی وآینه وجودت ،به تلالو افکارنو

درخششی تازه یافت .

اندیشه های نورانیت ،سرآغاز تعالی دانش ومعنویت توبود  وشکوه تلاش

درخشانت ،مایه مباهات من .

توشعری برخاسته از شعور ناب تفکری .                        

 پویا ،بالنده ومستدام بمانی عزیزم 

زیستی پرشکوه وجایگاهی بس نیکو ،برایت آرزومندم                         

اجرای پانتومیم  برای ضرب المثل ها


می توانید به دانش آموزان  بگویید یک به یک بیایند و از روی نوشته های شما که یک ضرب المثل را

 
انتخاب کرده اید پانتومیمش  را برای دیگران اجرا کنند و هر کدام بهتر اجرا کرده و نیز کسانی که
زودتر حدس بزنند نمره ای دریافت کنند یا تشویق شوند.

گام به گام عملی و مستند دوستی و انس با روح یک شهید


سر کلاس انشا یک بحث گروهی بگذارید و این مسایل را مطرح کنید.

  هممون میدونیم
 شهید زندست و به انقلابی که به ثمر رسونده, سر میزنه و مدام اونو از گزند
     خطرات و تهدیدات حفظ میکنه. 

     حالا تصور کنید یا یکی از شهدا بتونیم رابطه دوستی - عاطفی برقرار کنیم....         

     فکر میکنین چه اتفاقی میفته !؟

 روح شهید با روح شما رفیق و همراه میشه  و از فردا حضور شهید رو کنار خودتون احساس میکنید....

 در طول روز از خدا میخوان که  ویژه هواتونو داشته باشه  (موقع درس, نماز, انجام طاعات, غذا خوردن, مسجد رفتن, گردش و همه فعالیت ها....) 

 براتون مدام دعا میکنن چون شهدا فوق العاده رفیق باز بودند و هستند !و لذت عبادت را همانگونه که چشیدند, به دوست خود خواهند چشاند.

 در هر مرحله از زندگی که سردرگمی بین چند گزینه داشته باشید, به راحتی واسطه خدا میشن و گزینه اصلح رو نشونتون میدن.

 و در نهایت :  شما -----> دوست شهید شما ---->14معصوم ----> خـــــدا

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

 گام (1) : انتخاب یک شهید

  گام (2) : عهد بستن با شهید

  گام (3) : شناخت شهید

  گام (4) : هدیه ثواب اعمال خود به روح شهید

  گام (5) : درگیر کردن خود با شهید

   گام (6) : عدم گناه به احترام شهید !

  گام (7) : اولین پاسخ شهید

  گام (8) : حفظ و ارتقاء رابطه تا شهادت


این آموزش توسط یکی از شهدای موجود در پوستر فوق ( بصورت الهام به یکی از دوستان مورداعتماد حقیر )  ارائه شده که بنده سراپاتقصیر وظیفه بازنشر اونو دارم و بابت این لطف الهی بی نهایت شاکرم.

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

  گام (1) : انتخاب  یک شهید :

                                آلبوم شهدا رو باز کنید یا میتونید از عکس بالا کمک بگیرید. اولین ملاک انتخاب شهید قیافه و صورت شهیده. ببینید با لبخند کدوم شهید ته دلتون خالی میشه، ذوق میکنید، به وجد میایید !؟

                                آفرین. درسته. این همون دوست شماست.

  گام (2) : عهد بستن با شهید :

                              یه جا که جلو چشمتون باشه بنویسید و امضاءکنید :

 با دوست شهیدم عهد می بندم پای رفاقتم با او تا لحظه شهادتم خواهم موند و در مسیر رسیدن به خدا ازتذکرات او رو بر نمیگردونم.

  گام (3) : شناخت شهید :
                            
 تا می تونید از دوست شهیدتون اطلاعات جمع آوری کنید. ( عکس, متن, صوت, کلیپ, دستنوشته, وصیتنامه, خاطرات همرزمان, خاطرات همسر شهید, پوستر و ....)

  گام (4) : هدیه ثواب اعمال خود به روح شهید :

  از همین الان هر کار خیر و ثوابی انجام میدید مثل ( نماز واجب و مستحبی, ادعیه, زیارات, صدقه, حتی درس خواندن برای رضایت خدا, روزه و خمس و زکات و ....) سریع در ابتدا یا انتهای آن به زبان بیاورید :

( خدایا طاعت من اگرچه ناقص است ولی یه نسخه از ثوابشو هدیه میکنم به روح دوست شهیدم )

طبق روایات نه تنها از ثواب شما کم نمیشه بلکه بابرکت تر هم خواهد شد !

     توجه : مطمئناً شهید با کمالات و رتبه ای که داره نیازی به ثواب ماها نداره. پس دلیل این گام چیه !؟؟

    جواب : شما با اینکار ارادت و خلوص نیت و علاقتون رو به شهید نشون میدید. یعنی به شهید میگید چیزی بهتر از ثواب اعمال یافت نکردم که تقدیم دوست کنم.

  گام (5) : درگیر کردن خود با شهید :

 سریعا همین الان عکس بک گراند گوشی موبایلتونو عوض کنین و عکس شهید رو بذارید.

از امروز همه پیامک ها و تماس هاتون توسط دوست شما بررسی میشه !

░ همینکارو برای دسکتاپ کامپیوتر هم انجام بدید.

 محل کارتون, کیف جیبی, داشبورد ماشین, هرجا میتونید یه عکس یا نشونه از شهیدتون بذارید.

  صبح بعد از سلام به امام عصر عجل الله، اولین نفر به دوست شهیدتون صبح بخیر بگید و شب هم آخرین شب بخیر...

▒ در طول روز تا میتونید با روح شهید حرف بزنید.

▒ مدام به او و خـــدای متعال فکـــــــر کنید و هرکار دیگری که صلاح میدونید.

   گام (6) : عدم گناه به احترام شهید ! :

                                خود شهید اسم این گام رو گذاشته : آخرین حجاب !

روح شهید تا این گام 5 بسیار بسیار از شما راضیه و تمایل شدیدی به شروع رابطه داره ولی !

 آیا در حضور دوست جدید معنوی و به این باصفایی میتوان گناه کرد !؟

 نگاه هامون, رابطمون با همکلاسی های نامحرم و اساتید نامحرم, چت با نامحرم, غیبت, دروغ, کاهل نمازی, کم فروشی, کم کاری در شغل, بداخلاقی در منزل و ..... 

                                                  جواب این سوال با خود شما....

  گام (7) : اولین پاسخ شهید 

کمی صبر و استقامت در گام 6 آنچنان شیرینی ای در این گام برای شما خواهد داشت که در گام بعدی انجام گناه براتون سخت تر از انجام ندادن اونه !

      ░ با توسل به دوست شهید و مصلحت خدا برخی نشانه ها را خواهید دید (ان شاء الله) :  

خواب دوست شهیدتون.        

انواع روزی های معنوی جدید !       

لذت عبادت و نمازهایی با حس و حال جدید !

دعوت به قبور شهدا و راهیان نور جنوب و غرب. 

دوستان معنوی جدید.    

پیامی, نشانه ای, گفتگویی و.....

  گام (8) : حفظ و ارتقاء رابطه تا شهادت :

گام های سختی را گذرانده اید. درسته ؟

      حال به مدد دوست شهید میتونید توسل به ائمه اطهار (سلام الله علیهم) را بصورتی جدید و شیرین تر پی بگیرید...

             و در نهایـــــت به خود خـــــــدا برسید... ( نسئل الله منازل الشهــــــداء)

مطمئنا با شیرینی ای که چشیده اید از این مسیر خارج نخواهید شد... اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا...


شهدا به یادتونیم و دوستتون داریم. برامون دعا کنین.

تدریس درس ما می توانیم      به روش نمایشی - مشارکتی

  در یکی از روزها ،بچه ها به تمام دبیران کارت دعوت دادند تا در جشن" من می توانم "

   شرکت کنند و مضمون
  کارت این بود که :
  

به اطلاع عموم می رسانیم که روز ....مورخه ....ساعت.....الی ....بعد از ظهر ،مجلس شادی برای ،جناب  "می توانم" در محل  حیاط مدرسه و با حضور تمام دانش آموزان و دبیران ،برگزار خواهد شد. بدین وسیله از شما دعوت به عمل می آید تا در مجلس شادی،شرکت و سپس همه با هم برای "می توانم " شعری بخوانیم.

خلاصه دانش آموزان ،برای درس "ما می توانیم "جشنی گرفتند  و شیرینی و شکلات پخش کردند. لباس های رنگارنگ و شاد پوشیده بودند و حال و هوایی داشتند. از برخی معلم ها هم خواستند در باره توانستن صحبت کنند و انگیزه بدهند.

متن سرود هایی که خواندند،این ها بود.

آینده را باید بسازی                  آینده مال توست جانم

اما و شاید را رها کن                حالا بگو من می توانم

این حس زیبا می تواند                 آینده را روشن نماید

آینده ای که پیش پایت            هر بار راهی می گشاید

آن وقت می بینی خودت را در شکل فردی که جوان است

بر قله ی دنیا نشسته                 در فکر فتح آسمان است

این یا علی که گفتی           مانند یک اجازه است

آغاز یک تحول                      آغاز راه تازه است

هر راه تازه سخت است        اما تو می توانی

چون و چرا ندارد                   این راه آسمانی

حالا که اهل پرواز                حالا که مرد راهی

تصمیم تو مهم است           کافیست تا بخواهی

تا حس کنی که هستی       در یک جهان بهتر

کافیست تا بگویی                یک یا علی دیگر

----------------------------------------------------------------------------------

خویش را باور کن
هیچکس چون تو نخواهد آمد
هیچکس چون تو نخواهد زیست
گل این باغ تو باید باشی
هیچکس چون تو نخواهد رویید
خواب و خاموشی امروز تو را
هیچکس بر تو نخواهد بخشید
هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید
و نگوید برخیز بهار آمده است
تو بهاری آری
خویش را باور کن

سپس مجری برنامه متنی را خواند و داستانهایی را هم تعریف کرد.

داستان آموزنده ” نیروی باور و تلقین

در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن ۵ کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند. اما او موفق به این کار نشد. پس از او خواستند وزنه ای که ۵ کیلوگرم از رکوردش کمتر است را امتحان کند. این دفعه او به راحتی وزنه را بلند کرد. این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملا طبیعی به نظر می رسید اما برای طراحان

این آزمایش جالب و هیجان انگیز بود چرا که آنها اطلاعات غلط به وزنه بردار داده بودند. او در مرحله اول از عهده بلند کردن وزنه ای برنیامده بود که در واقع ۵ کیلوگرم از رکوردش کمتر بود و در حرکت دوم ناخودآگاه موفق به بهبود رکوردش به میزان ۵ کیلوگرم شده بود. او در حالی و با این «باور» وزنه را بلند کرده بود که خود را قادر به انجام آن می دانست.
هر فردی خود را ارزیابی می کند و این برآورد مشخص خواهد ساخت که او چه خواهد شد. شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید «هستید». اما بیش از آنچه باور دارید «می توانید» انجام دهید.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

در خلال یک نبرد بزرگ ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت . فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت ولی سربازان دو دل بودند.  فرمانده سربازان را جمع کرد ، سکه از جیب خود بیرون آورد.  رو به آن­ها کرد و گفت: سکه را بالا می‏اندازم ، اگر رو بیاید پیروز می‏شویم و اگر پشت بیاید شکست می‏خوریم.  بعد سکه را به بالا پرتاب کرد. سربازان همه به دقّت به سکه نگاه کردند تا به زمین رسید.  سکه به سمت رو افتاده بود.  سربازان نیروی فوق‏العاده‏ای گرفتند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند.  پس از پایان نبرد ، معاون فرمانده نزد او آمد و گفت : قربان ، شما واقعاً می‏خواستید سرنوشت جنگ را به یک سکه واگذار کنید ؟ فرمانده با خونسردی گفت:  بله و سکه را به او نشان داد.  هر دو طرف سکه یکی بود!

-----------------------------------------------------------

ابتدا هرکدام جمله ای نوشتند وهمه جمله ها را بالا گرفتند.

برخی از جمله ها این ها بود.

1-    من می توانم تمام ناراحتی های گذشته ام را فراموش کنم و شادی هایم را جلا دهم.

2-    من می توانم یک فرد دوست داشتنی باشم.

3-    من می توانم به تمام خواسته هایم در زندگی برسم. . من می توانم خوش برخورد ترین و مودب ترین فرد باشم.

4-    من می توانم با یک لبخند ساده ،امید به زندگی را در دل فرد دیگری ایجاد کنم.

5-    من می توانم با بها دادن به ثانیه ها ،آینده ای درخشان را برای خودم رقم بزنم.

6-    من می توانم یکی از بهترین بنده های پروردگار مهربان باشم.

7-    من می توانم هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر شوم . چون اشرف مخلوقات هستم.

8-    من می توانم زیبایی های کوچک را هم دوست بدارم ،حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشد.

9-    من می توانم انشاهای زیبا بنویسم. من می توانم متن کتاب را بدون غلط بخوانم.

10-من می توانم به سیب سرخ آرزوهایم برسم به شرط آن که فانوس همت را با خودم بردارم.

وباز در یکی از روزها ،بچه ها به تمام دبیران کارت دعوت دادند تا در تعزیه ی "نمی توانم " شرکت کنند و مضمون کارت این بود که :

به اطلاع عموم می رسانیم که روز ....مورخه ....ساعت.....الی ....بعد از ظهر ،مجلس ترحیمی برای تازه گذشته ،مرحوم "نمی توانم" در محل  نماز خانه و با حضور تمام دانش آموزان و دبیران ،برگزار خواهد شد. بدین وسیله از شما دعوت به عمل می آید تا در تعزیه ی آن مرحوم ،شرکت و سپس همه با هم برای بدرود همیشگی بر سر مزارش حاضر می شویم.

وجالب بود که همه چادر مشکی پوشیده بودند و زار زار گریه هم می کردند. عده ای هم خرما و حلوا درست کرده بودند و در مجلس پخش کردند. مانده بودیم گریه کنیم یا بخندیم. مجلسشان خیلی واقعی جلوه می کرد. بازیگران خوبی تشریف داشتند. تابوت نمی توانم را توی حیاط یردند و در باغچه مدرسه ،نوشته هاو نمی توانم های بچه ها را چال کردند.

تغییر ضرب المثل ها در گام اول

جهت ایجاد و افزایش خلاقیت در دانش آموزان می توان تعدادی ضرب المثل را برای تغییر ابتکاری در اختیارشان گذاشت.

 دانش آموزان عزیزلطفا بر اساس ضرب المثل های داده شده و با مشورت گروهی زیباترین ضرب المثل تغییر داده شده را در جای

 خالی  بنویسید.


1-شاهنامه آخرش خوشه.............آخرش ...................

2- هرکه بامش بیش برفش بیشتر    هرکه ........بیش ............بیشتر

3- کوه به کوه نمی رسه ،آدم به آدم می رسه...........به ...........نمی رسه ........به .....می رسه.

4- آشپز که دوتا شد آش یا شور میشه یا بی نمک ......که دو تاشد ....یا ....میشه یا.....

5- سوغات مورچه پای ملخه.       سوغات ...............،.................است.

6- با یک گل بهار نمیشه. با یک ......،................نمیشه.

7- اگر لالایی بلدی چرا خوابت نمی گیره؟ اگر......بلدی چرا.................................

8- به روباه گفتند شاهدت کیست گفت:دمم. به .......گفتند شاهدت کیست ؟گفت:..........

9- تا به آب نزنی شناگر نمی شوی.   تا ...........نکنی ........نمی شوی.

10- تنبل نرو به سایه . سایه خودش میایه.   ................نرو به ............   .......خودش .............

11- شتر دیدی ندیدی.         .......دیدی ، ندیدی.

12- لنگه کفشی در بیابان نعمت است. ..........................در .....................نعمت است.

13- دیوار موش دارد موش هم گوش دارد.       .......،  ............دارد ...........هم .............دارد.

14- سر باشد کلاه بسیار است.   ................باشد ...............بسیار است.

15- سگ زرد برادر شغال است. .................برادر ...............است.

16- سواره از پیاده خبر نداره.................از ....................خبر نداره.

17- علف باید به دهن بزی شیرین بیاد  ....................باید.................................

18- کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد. ......................از .......................

19- مرغ یک پا دارد. .......................یک ................دارد.

20- هر کجا مار هست گنج هم هست.     هر کجا.....هست...........هم هست.

22- هزار کلاغ را یک کلوخ بس است. هزار ....را یک ........بس است.

23- یا مرغ باش بپر یا شتر باش ببر. یا......باش ....یا ....باش .............

عنوان فعالیت: کتاب همه

هدف: جمع آوری اندیشه ها و توصیه های ناب ، ثبت روزهای خوش مدرسه وبا هم بودن ، خوشه چینی معرفت، آموزش مهارت های زندگی در همین سرمشق هایی که دیگران بیان می کنند.

برای اجرای این فعالیت ، معلم و دانش آموزان دفتری را با عنوان کتاب همه در نظر می گیرند و در ابتدای آن مقدمه و بعد اسامی دانش آموزان کلاس را نوشته و هر صفحه را به یک شخص خاص اختصاص می دهند . کسی که نامش در صفحه ی مخصوص خود ثبت شده به محض این که دفتر در اختیارش قرار گرفت شروع به نوشتن بهترین اندیشه ها و توصیه ها می کند و از آن چه که در ذهن دارد می نویسد و می نگاردودر پایان تاریخ زده و تلفنش را هم می نویسد .این طرح بیشتر از جانب دانش آموزانی استقبال می شود که دوست دارند روزهای خوش مدرسه و با هم بودن را برای همیشه ماندگار کنند.

این دفترمی تواند برای یادگاری درکتابخانه ی  مدرسه بماند تا بعد از سالها مراجعه ی خودشان ،(حتی یکی دو نفر) خاطرات ،توصیه ها ،تجربه ها ی زیبای بچگی شان را دوباره مرور کنند. می توانید فیلمی از مشاعره یا نمایش یا ... بچه ها نیز در بایگانی مدرسه نگهداری کنید. تا بعد از گذشت چند سال، ارزشمندی آن را کاملا احساس کنید. 

مسابقه ی احساس واقعی

می توانیم با هدف تکریم وتجلیل از والدین و نیز توجه به نحوه ی ارتباط دانش آموزان و پدر و مادرشان و تاکید بربهداشت روانی و احترام به والدین و نیز تشکر و قدردانی از ایشان، به دانش آموزان یک کلاس یک هفته مهلت دهیم تا وقتی به خانه رفتند دست پدر و مادر خود را ببوسند و یا مثلا شعر فرشته ی مهر را برای مادرشان با احساس بخوانند . هر کس که بتواند بدون ترس و خجالت این کار را انجام دهد فرد شجاعی است.قبل از آن لحظه و پس از آن احساس خاصی به آن فرد دست می دهد که او باید همان احساسش را در دو صفحه واضح نوشته و برای شرکت در مسابقه ی احساس واقعی به معلم بدهد. معلم با خواندن آن احساس ،می تواند به صحت یا سقم آن پی ببرد.

معلم می تواند به قید قرعه جایزه ای را نیز به آن دانش آموز بدهد، یا نمره ی خاصی در نظر بگیرد.

این نوشته و احساس، یک کار ماندگار و قابل ستایش خواهد بود.

ساخت کتاب کلاژ ، توسط بچه ها.

مراحل اجرا:

از جلسه ی قبل اعلام کنید گروه ها تقسیم کاری داشته باشند و برخی وسایل را با خود بیاورند. مثل:

روبان- مقوا و کاغذ رنگی- نخ و سوزن- دکمه های رنگی اضافی - عکس رادیولوژی دورریختنی برای جلد کتاب- پانچ-  قیچی- چسب- سی دی سوخته -آبرنگ- دستمال کاغذی- پارچه یا جوراب کهنه ی رنگی- برگ وگل وشاخه های باریک زیبا- شکوفه ذرت برای شکوفه های درختان- پنبه و.... 

1- دانش آموزان قصه، خاطره يا شعرهاي خود را آماده کنند( قصه گويي)

2- قصه را در كاغذ معمولي نوشته، جاي تصويرها، اندازه و تعداد آ نها را مشخص كنند.(قصه گويي)

3- ابتدا در مورد شكل و انداز ه كتاب فكر كنند و تصميم بگيرند.(كاردستي)

4- با توجه به ايد ه خود کتاب را به روش صفحات جدا از يکديگر و يا پيوسته بسازند.

5- در روش صفحه هاي به هم پيوسته کار جلد و نحو ه بستن کتاب را ابتدا طراحي کرده، در پايان كار اجرا نمايند.

6- در روش صفحه هاي جدا از هم، شكل و اندازه صفحه ها، مانند شكل و اندازه كتاب است؛ نوع اتصال مورد نظر خود را انتخاب وصفحه هاي كتاب را براي اين نوع اتصال تعيين كنند.

7- ابزار و مواد مورد نياز خود را آماده وكارها را تقسيم کنند.

8- صفحه هاي مورد نظر را با شكل و اندازهايي كه تصميم گرفته اند و به تعداد مورد نياز آماده كنند.

9- مطابق تصميم گروه، در هر صفحه متن قصه را در جاي تعيين شده بنويسند.(قصه گويي)

10- نقاشي ها را در جاهاي تعيين شده بكشند و رنگ آميزي كنند.(نقاشي)

11- صفحه اول كتاب متعلق به نام قصه است. دانش آموزان مي توانند با توجه به موضوع قصه به تغيير شکل حروف پرداخته،با نام قصه خود بازي کنند.

12- دومين صفحه داخل کتاب را به عنوان شناسنامه کتاب درنظرگرفته و تمام اطلاعات مربوط به كتاب مثل قصه گو، نويسنده،نقاش، جلدساز، صحاف، نام معلم، كلاس، مدرسه، منطقه و سال تحصيلي را در اين صفحه قرار دهند.

13- دو صفحه سفيد براي نوشتن نظر معلم، يا ساير دانش آموزان در پايان کتاب قرار دهند.

14- جلد را با استفاده از تجربه هاي نقاشي و كاردستي آماده کنند. تزيين روي جلد را مي توانند با تغيير شکل يا برش داخل حروف نام قصه انجام دهند. هم چنين کلاژ روي جلد با انواع مواد مانند پارچه، ک‌اغذ کادو، برگ، گلبرگ، انواع کاغذ رنگي، روزنامه، مجله و... قابل اجراست. روي جلد بايد مشخص کننده اطلاعات داخل کتاب باشد بنابراين نام قصه راروي آن بنويسند.

 نقاشي روي جلد بايدمتناسب با متن كتاب(محتواي قصه)باشد.

15- جلد را به کار اضافه كرده، اتصال مجموع ه صفحه ها (صحافي كتاب)را با روش مناسب انجام دهند.

16- روي جلد كتاب را با سليفون نازك بپوشانند.

17- کتاب هاي ساخته شده را به نمايش بگذارند.

18- كتاب هارا مشاهده و بررسي كنند.

19- درباره کتاب ها گفت و گو کنند.

20- کتا بهاي خود را در اختيار يکديگر قراردهند تا همه، داستا نهاي يکديگر را مطالعه کنند.

21- اين مجموعه را معلم در کتابخانه کلاس نگهداري کند.

اين يک روش خوب و ارزان براى تهيهٔ کتاب‌هاى متنوع و فراوان است: با استفاده از صفحه‌هاى مقوّائي، سوراخ کردن و رد کردن روبان و يا نخ محکم از داخل آنها، مى‌شود يک کتاب ساده درست کرد.
از يک کتاب کهنه يا آلبوم عکس کوچک هم مى‌شود استفاده کرد، به‌خصوص آلبوم‌هاى داراى پوشش پلاستيکى که مى‌شود عکس را در آنها گذاشت. عکس‌هائى را انتخاب کنيد که مى‌دانيد فرزند شما از نگاه کردن به آنها لذّت مى‌برد. مثل عکس خود شما يا تصاوير نقاشى شدهٔ اشياء آشنا و مورد علاقهٔ او.

با بريدن پشت کارت‌هاى تبريک و وصل آنها به يکديگر هم مى‌توان کتاب درست کرد.

بر اساس برنامه ریزی ذهنی امروزم ، با هدف ترویج فرهنگ مطالعه ی کتاب و کتابخوانی و انجام کار گروهی واجرای قصه گویی وتقویت بیان وتلفیق ادبیات وهنر وحرفه ، قرار شد روز شنبه در کارگاه«کتاب خیال من»  ابتدا قصه ای توسط خودم نقل بشود و سپس بچه ها آنچه را که شنیدند با استفاده از ابزار هایی که در اختیار دارند بر روی پارچه درست کنند.

همچنین در پایان نمایشگاهی از کتاب های قصه پارچه ای ساخته شده توسط آنها در معرض نمایش قرار می گیرد. 

این به نوعی کارگاه پرورش خلاقیت نیز می باشد.کم کم باید برای نمایشگاه دهه ی فجر هم آماده شویم.

 در ضمن،بچه ها می توانند متن داستان را تایپ کرده وبه کتاب خود بچسبانند. 


ادامه نوشته

کلاس انشای امروز

امروز روی تخته، تعدادی کلمه نوشتم واز بچه ها خواستم ،هر کدام را تا 3-4 کلمه

 دیگر گسترش دهندوسپس با آنها انشایی بنویسند. کلمه ها اینها بود:

 ابر..............درخت...........صدا.............آسمان..............دروازه................

جاده............دیوار............دست...........سقف................برگ ................

وترکیبات بچه ها طبق معمول زیبا ست .البته هردانش آموز در مورد هر یک کلمه که

 نظر می داد روی تخته نوشته می شد وسپس زیباترین آن انتخاب می گردیدوبقیه

 موارد پاک می شدودر ضمن ، خواسته بودم که از آرایه های ادبی تشبیه وتشخیص

 هم استفاده کنند. واین هم ترکیبات خوش ساخت وزیبا که باید جلسه آینده انشایی

 با آنها نوشته شود.                                                 

ابرهای آسمان لاجوردی-درختان سبز اقاقیا- صدای دلنواز پرندگان زیبا- آسمان آبی

 بی کران- دروازه سبز دل – برگهای زرد بازیگوش – جاده های سبز انتظار- دیوارهای

 سنگی سکوت – دست خیس باران – سقف بلند آسمان

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

جمله های درهم ریخته ی زیر مربوط به یک داستان است ، این جمله ها را به دقت بخوانید و پیام کلی داستان را حدس بزنید . سپس آن ها را به گونه ای شماره گذاری کنید که بازگو کننده ی ِ داستان مورد نظر باشد .

« موش و شیر »

( ) شیر ناراحت از خواب بیدار شد // ( ) شیر از او تشکر کرد // ( ) شیر موش را رها کرد

( ) بعد از چند روز شیر در دامی گرفتار شد // ( ) شیری در جنگل خوابیده بود

( ) موش او را دید و بند های دام را جوید و شیر را رهایی داد

( ) موش بازی گوش شروع کرد با دُم او بازی کردن

( ) موش از ترس به خود لرزید و گفت : مرا رها کن ، محبت تو را فراموش نمی کنم

( ) فوری موش را در چنگش گرفت و خواست او را به زمین بکوبد

( ) شیر به او خندید و از او پرسید : « تو چگونه می توانی به من یاری برسانی ؟ »

( ) آن وقت موش به شیر گفت : « دیدی چگونه من به تو یاری رساندم ؟ »

------------------------------------------------------------------------------------------------------


اگر خودکارتون فقط به اندازه نوشتن یک جمله جوهر داشت، چه جمله ای مینوشتید؟!


جدول نظارت برفعالیت های خارج از کلاس



http://ups.night-skin.com/

نمونه برگ پیشرفت دست خط



http://ups.night-skin.com/

تبدیل زاویه دیدها به هم

امروز ،کل  زاویه دیدها را کار کردیم.

 بچه ها درس" قلب کوچکم را به چه کسی بدهم "را که با زاویه دید اول شخص نوشته شده برعکس وبا زاویه دید سوم شخص خواندند ونوشتند ودرس کژال را که با زاویه دید سوم شخص نوشته شده با زاویه دید اول شخص خواندند . 

در ضمن یک داستان هم با زاویه دید دوم شخص نوشتند که جالب بود. 

برای پایه سوم راهنمایی هم ، چون به فصل زیبایی های آفرینش رسیده ایم ،کلی عکس  های زیبا از طبیعت به نمایش گذاشتم که جالب بودند. 

در مورد کتاب توحید مفضل  و کتاب داناج  هم صحبت کردیم. 

داستان ها را ادامه دهید

1- بیابان بود و گرد و غباری غلیظ .صدای وحشیانه باد در بین بوته ها غوغا کرده بود . و ترس ملایمی در وجودم رخنه .مسیرم را گم کرده بودم .و آرام می رفتم . نمی دانم چند ساعتی رفتم .تا باد از هیاهو ایستاد .و گرد و خاک کم شد . تا چشم کار می کرد .بیابان بود و شن زار .و بوته هایی که از بی آبی خشک و خشن شده بودند..................................................................

2- صدای سوت کشیدن قطاررامیشنوم.وقتش رسیده است با کوله باری که حمل میکنم به سوی دیاردیگری بروم.به روی نیمکتی می نشینم نمیدانم میان این همه مسافر چه کسی می رود و چه کسی می آید؟کدامشان استقبال میکند؟کدامشان بدرقه میکند؟برای همیشه میروند؟یابرای همیشه میمانند؟و من گوشه ای دور از همه کز کرده ام....................................
3- مادر بزرگ همیشه کنار بخاری می نشست و می بافت. یک بار این قدر بافت که 
عمویم از زنش طلاق گرفت وکلاه پشمی که بافت برسر خودش رفت. .................

نحوه به خاطر سپاری و یادگیری سریع تاریخ ادبیات

می توانید به هر تاریخ ادبیات جدید که می رسید بارمز وحرکات دست  که مثلا با تغییر صدا هم همراه است،آنها را در ذهن بچه ها ماندگار کنید. اگر موقع آموختن وحفظ کردن ،تصویر سازی ذهنی هم انجام شود ،عالی و موثر است. چون باید ارتباطی زنجیره ای بین هر چیز برقرار کنید تا به خاطر آورید. 

مثلا این سه کلمه را با کسره وپشت سر هم  طوری که به حرف میم که می رسید محکم تر بگویید. ( مثنوی معنوی مولوی )وبچه ها هم تکرار کنند. 

 یا این که کلمه خواجه عبدالله انصاری را در داخل عدد پنج بنویسید یعنی مربوط به قرن 5 است.

یا اینکه این کلمه ها را که به حرف (ش) می رسد پررنگ تر ومحکم ادا کنید. (گلشن راز شبستری قرن هشت )وحرف (س) را در اینجا غلیظ تر بگویند. ( گلستان وبوستان سعدی  ) یا اینکه کنار کلمه گلستان ،گل بکشند که یک برگ دارد داخل گل بنویسند نظم وداخل برگ بنویسند نثر یعنی کتاب گلستان هم نظم وهم نثر دارد.وکنار بوستان درختی بکشند داخل درخت بنویسند شعر یعنی بوستان فقط نظم است.

واما چند مثال برای  دیگر آثار:

نادر ابراهیمی، دور از خانه ،خانه ای برای شب ساخت وبا سه دیدار ،کلاغها ،و سنجاب ها را در قصه های ریحانه خانم،ملاقات کردوقصه سار وسیب را سرود. 

قیصر امین پور ،به قول پرستو ،در کوچه آفتاب ،بود که مثل چشمه مثل رود ، جوشید ودر آینه های ناگهان ،

تنفس صبح را آغاز کرد. 

محمود کیانوش ،بنیان گذار شعر کودک ،میگه: نوک طلایی در باغ ستاره ها ،زبان چیزها را آموخت و

آفتاب خانه ماشد. 

محمد جواد محبت ،در کوچه باغ آسمان گفت : بابال این پرنده سفر کن ویک دفعه رگبار کلمات ریخت. 

نصرالله مردانی ،هم که خون نامه خاک را با ستیغ سخن نوشت وبا آتش نی ، قیام نور را راه اندازی کرد. 

نیما یوشیج که همان علی اسفندیاری است وپدر شعر نو ، گفت: ای شب ، افسانه و قصه رنگ پریده را گوش کن. 

نظامی این مرد داستان پرداز 6تا ملخ گرفت. (یعنی در قرن 6 می زیست و هر یک از حروف ملخها به یکی از کتابهای او اشاره دارد. ) م  مخزن الاسرار   ل  لیلی ومجنون   خ  خسرو وشیرین  ه  هفت پیکر  

والف  اسکندر نامه   

دکتر علی شریعتی ،در کویر ،اسلام شناسی را نوشت وگفت : فاطمه فاطمه است

طاهره ایبد به هوای گل سرخ رفت به باغچه توی گلدان. 

سید جعفر شهیدی ، تنها نبود به همراه ابوذر وسجاد و فاطمه و زینب ،انقلاب بزرگ را نوشت وبا توجه به محدودیت در اسلام گفت: جنایتکاران به چه می اندیشند؟


ادامه دهید

شعر ها را تا هر چند بیت که می توانید ادامه دهید.

1-دمادم از خیالم در عبوری.......................

2-فلسطین سخت می سوزد به دست دشمن کافر...................

3-در باور من بهار سبز است هنوز      گلخانه ی چشم یار سبز است هنوز ..

4-می توان ستاره وار روشنای شب شد ورهی به خانه ها گشود.

می شود هنوز      شام تیره ی گناه را     با دو دست توبه و نیایشی شکست

می شود هنوز.....................

5-بازم صدای بارون پیچیده توی ناودون ................................

6-چتری از زیباترین گلها بساز ....................................

7-نرم نرمک می رسد اینک بهار .........................................

8-نان وپنیرو خرما...............................

9-نان وپنیر وسبزی............................

10-نان و پنیروگردو.............................

11-در پناه کوهی     گل سرخی با ناز      خفته بردامن سبز گل سرخی دیگر

شب شبی توفانی است.........................................................

12-باز هم یک جنگل خیس و درختان خمار      باز هم یک خانه ی ابری درآن سوی غبار ................

13-زاغی کجایی      روشاخه ی درختا      

ماهی کجایی            توآبیای دریا

بارون کجایی.......................

شادی کجایی.....................

14-رفتم به بازار      یک جوجه دیدم...............................

تقویت مهارت گوش دادن چگونه ؟؟؟

                                     

1-    قصه گویی معلم به عنوان جایزه

2-    استفاده از نوارهای صوتی گویا برای اشعار ومتون کتاب درسی

3-    در هنگام خواندن انشاها گوش داده وزیباترین جملات ادبی دوستان  را در صفحه مخصوص دفتر انشا یادداشت کند. در پایان سال مجموعه ای از جملات زیبای دوستان به صورت یادگاری فراهم نموده است.

4-    نقدوتحلیل وداوری انشاهای دوستان که لازمه اش گوش دادن است.  وعادت به استفاده از یادداشت برداری  وبعدا بیان آنها

5-    استفاده از روش پرسش وپاسخ

6-    بعد از هر خوانش متن درس ،معلم، سوال بپرسد تا درک مطلب ومفاهیم متن را مورد سنجش قرار دهد.

7-    خواندن تجسمی (انتخاب سوالاتی قبل از مطالعه وثبت روی تابلو تا در هنگام خوانش متن به سمت یافتن پاسخ ها هدایت شود.

8-    نمایش فیلم ونوار آموزشی صوتی ، در کلاس درس

9-    خواندن التذاذی قصه یاشعر ( برای درک زیبایی ها و تلطیف عواطف)  

10- انجام فعالیت خود ارزیابی 

تقویت مهارت سخن گفتن چگونه؟؟؟


1-      تعریف داستان وفیلم ولطیفه وخاطره یا بحث های گروهی در کلاس

2-      بیان پیام های محوری ونیز غیر مستقیم بعد از روخوانی درس

3-      تدریس دانش آموز

4-      تعریف کردن یک مطلب جالب برای شروع کلاس یا قصه گویی وشعر خوانی در کلاس درس

5-      داوری ونقد وانتقاد انشاها واظهار نظرات بچه ها

6-      ادای مجری را در کلاس در آوردن ومثلا دکلمه خوانی و...

7-      اجرای برنامه های مراسم صبحگاهی توسط دانش  آموزان یا برگزاری بزرگداشت برای شخصیت های ادبی و...

8-      انجام مصاحبه با دبیران وثبت در نشریه آموزشگاهی

9-      فرصت مشورت وگفت وگو در کلاس برای موضوعات مختلف

10-   نمایش شخصیت های ادبی ومعرفی خود (شرح حال وبیوگرافی )

11-   خواندن شعرها با آهنگ

12-   گسترش واژگان به صورت شفاهی مثلا معلم روی تخته می نویسد کوه وهر یک از دانش آموزان یک صفت به آن اضافه می کنند. (کوه بلند زیبای استوار پربرف دماوند )

13-   انجام فعالیت خود ارزیابی کتاب

14-   پرسش وپاسخ شفاهی  دانش آموزان از یکدیگر در کلاس ودوبه دو

15-   بیان مشاهدات ومحسوسات در طبیعت  در یک انشای شفاهی

16-   حدس زدن پایان داستان وفیلم یا تغییر آنها به صورت شفاهی  

تقویت مهارت خوانش چگونه؟؟؟

تقویت مهارت  خواندن (خوانش )

1-    به خواندن رشدهای آموزش نوجوان ورشد آموزش راهنمایی و... اهمیت بدهند.

2-    2-نصب برگه هایی از روزنامه قدس یا خراسان( روزهای 5شنبه)

 و                          قسمت نوجوان روی تابلوی کلاس جهت مطالعه

روان خوانی ها  یک بار به صورت نوشتاری ویک بار به صورت گفتاری خوانده شود.

 4- اجرای نمایش رادیویی برای برخی از متون

4-    در نظر گرفتن دو نمره برای لحن خواندن انشاها یا روان خوانی ها وحکایت ها

5-    آهنگ گذاری برای اشعار کتاب یا ضبط صدا در منزل یا کلاس درس با آهنگ ملایمی به صورت زمینه

6-    شرکت در مسابقه احساس واژه ها

7-    خواندن متون کتاب سر سوختنا مثلا اگر تکرار کلمه مکث زیاد یا غلط خواندن کلمه ای باشد ،دانش آموز بعدی متن را می خواند.

8-    آشنایی با فرهنگ لغت و واژه های جدید سر کلاس

9-    شرکت در مسابقه کتاب خوانی

10-         مطالعه سر کلاسی

11-     توانایی در سرعت خواندن

                       

تقویت خلاقیت در ادبیات فارسی

برای افزایش خلاقیت دانش آموزان در درس ادبیات می توان کارهای زیر را انجام داد:

1-طراحی جدول کلمات متقاطع در رابطه با دروس مورد نظر

2- بازی واژگانی وگسترش گنجینه لغات وایجاد ذوق ادبی

3- تهیه کتاب داستانهای متفاوت مثلا با پارچه ،کلاژ، طرح سیب یا......

4 - نمایش رادیویی واجرای صداهای حاشیه ای

5- قصه سازی ،نقالی ونمایش عروسکی وپانتومیم و....

6 - نگارش خلاق واین که قاعده وقانون خاصی آموزش ندهیم تا هرکس آزادانه با سبک خودش بنویسد.

 7- آموزش وندها و واژه سازی جدید وابتکاری وخوش ساخت

8- ساخت آهنگ جدید ومتنوع برای شعرها

9- آشنایی وکاربرد نثرهای زیبای ادبی در نوشته ها

10- نوشتن شعر های کتاب روی تخته و خالی گذاردن  جای برخی از کلمه ها

 وتغییر بعضی از واژه های آن مثلا به طنز

 11- نقاشی خلاقانه برای هر درس کتاب یا هر انشا یا شعر وداستان ها.

 12- انواع امتحان گرفتن مثلا اپن بوک یا مشورتی وبا تبادل نظر در گروه

13-تغییر زاویه دید مثلا از سوم شخص به اول شخص یا بالعکس (خود جایگزینی در داستان)

تدریس امروز

امروز بچه های سوم از روی درس روان خوانی ثمر علم یک نمایشنامه نوشتند 

 و سپس نمایش جالب وفی البداهه ای  سر کلاس اجرا کردند. 

ساعت بعد هم نمایش درس موش وگربه را به صورت طنز اجرا نمودند. 

دیالوگ ومونولوگ وفابل را هم خودشان توضیح دادند. در ضمن پاورپوینت های جالبی درست کرده بودند ونمایش دادند.

با ماضی استمراری  های قدیم هم چند خطی انشا نوشتند ودستور تدریس شده را کاربردی کردند.


زندگی بازبان ریاضی برگرفته از وبلاگ یک همکار

زندگی و ریاضی

بیاییم زاویه دیدخود را عوض کرده واز گوشه خود بینی خارج شویم . به شعاع بی نهایت نیمنگاهی بیندازیم " دایره هستی بزرگتر از اینهاست که ما در آن جمع شده ایم قطر دایره هستی رااندازه نیست .شش گوشه دلمان امن باشد که خدا به نسبتمعرفت همه چیز را تقسیم کرده است . دعا کنیم زیر خط فقر باقی بمانیم ولی از خط راست خارج نشویم . خدا کند حجم ظرفیتمان آنقدر باشد که بتوانیم حداقل یک شعاع از انوار خورشید را در آن جمع کنیم . در زیر مجموعه هستی هر کسسهمی دارد خدا کند به اندازه سهم خود تمنا داشته باشیم . منفی بافی را کنار گذاشته و خاطر جمعباشیم که لطف خدا بی نهایت است . خدا کند دفتر حساب زندگیمان  صحیح و بی غلط باشد تا حداقلصورت مسئله زندگیمان را خودمان بتوانیم بخوانیم . خدا کند توان رویا رویی با محاسبه اش را داشته باشیم و با قامتی قائم واستوار در محکمه اش حاضر شویم .  

مصطفی جهانمردی   شهرضا

انشا با زبان ریاضی

خدایا! شکر که تو را حدی برایت متصور نیست. سپاس تو را که بی نهایت مهربانی و بی شمار پاک .

خدایا! حمد و سپاس از آن توست که محیطی بر تمام عالم و تو تکیه گاهی بر تمام موجودات.

خداوندا! بنده ای هستم سراپا تقصیر که وجودم بر محور حیات در محاصره پیکانهای شیاطین است.

خدایا! دستم را بگیر که من کسری از توأم و وجودم از آن توست و همه مرا به نام تو می شناسند که من مشتقی از حد بی انتهای توام.
پروردگارا! ببخشای مرا آن لحظه که من بر عمودی غیر از تو تکیه می کنم و همه ستون ها ناپایدارند وقتی تو نباشی. بارالها! نمی خواهم فقط محیط زندگی ام از نام و یاد تو پر شود که من طالب آنم که مساحت وجودم از تو پر شود. معبودا! تو آن قدر گویایی که من از وصف تو ناتوانم بند بند وجودم از شعاع نور توست که گرم و روشن می شود. من می خواهم به تو برسم بدون آنکه لحظه ای بیم تقسیم و تردید داشته باشم.
الها! قلبم از فرآورده هایی انباشته شده که گاه تراکمی از نادرست هاست.
خدایا! من چون مثلثی هستم که می خواهم زاویه کارهایم قایم به وتری باشد که نام تو بر تارک آن نقش بسته باشد.
خدایا! می خواهم از ۱۰۰ درصد زندگی تو آن را پرکنی وقتی تقسیم می کنند تو باشی وقتی جمع می شوم تو شوی و آن گاه که مرا ضرب می کنند حاصل آن تو یعنی بی نهایت باشی اما مباد آن لحظه که منهای تو باشم.
خداوندا! آن روز را برسان که روح و جسم در تقارن هم و در موازی دستورات تو باشد.
بارالها! در روز معاد ترازوی اعمال مرا آن سان کن که کفه خوبی هایش ولو به ذره ای سنگین تر از اعمال ناشایستم باشد.
پروردگارا! مرا کمک کن، قلبم و جانم آن قدر وسیع شود که هکتار هکتار آن را بذر دوستی بکارم و مهربانی درو کنم.
خداوندا! تمام اعمال نیکم را به توان (n) برسان و آنها را هدیه می کنم به مساحت ۸+۶ تنی که گل وجودم از آنها سرشته شده است.
بارالها! ۱۰۳*(۲*۶۲) صلوات بر ۳-۸ نور مقدسی که آدم به نام آنها توبه نمود.
خدایا مرا ببخشای و در دایره زندگی مرا حیران خودت کن!

پیامک نویسی برای خدا

اگه بخواهي براي خدا پيامك بفرستي چي بهش مي گي ؟؟
چقدر خوب بود مي شد براي خدا هم پيامك فرستاد .

 مي شد هر روز چند كلمه با خدامون اينطوري صحبت كنيم .

مگه نه اينكه اون بصيره ؟ پس حتما پيامك هاي ما رو مي بينه

تازه هيچ هزينه اي هم نداره . تو راه هم نمي مونه . ممكن هم نيست كه به دستش نرسه .

تاخير دريافت هم نداره . گوشيش هيچوقت خاموش نيست . هميشه در دسترسه ....
شما چي ؟ دوست داري شما هم اينطوري با خدا حرف بزني ؟

نوشتن قشنگ ترین  مونولوگ ها و دیالوگ های دنیا در کلاس درس

با توجه به این که دیالوگ ها از عوامل قدرت در داستانها وفیلمها 

هستند،می توانید در یکی از جلسات انشا به بچه ها بگویید: 

دیالوگ های زیبا از خودشان بنویسند یا از جایی پیداکنند وبیاورند.

 حتی اگر کوتاه هم باشد خوب است.

برای بچه ها کتابهایی معرفی کنید تا با دیالوگ های خوب آشنا شوند .

مثلا داستان بسیار زیبای جیرجیرک آقا ایرج نوشته حسن بنی عامری.و......

از بچه ها بپرسید چگونه گفت وگوی خوبی بنویسیم؟؟؟

یا اینکه داستانی بنویسند که با دیالوگ شروع شود وعلایم نگارشی راهم در آن رعایت کنند.

می توانید تصویری با دو سه انسان به آنها نشان دهید تا بچه ها بهترین دیالوگها را برای تصویر بیان کنند یا مسابقه ای ترتیب دهیدکه مثلا با حداکثر 25 کلمه جملات کوتاهی که بار معنایی یا طنز قابل توجهی دارندبنویسند واینها ملاک تعیین بهترین جمله باشد. 

می توانید بگویید بهترین دیالوگ فلان فیلم امشب را از نظر خودشان بگویند یا بنویسند.

یک دیالوگ دوست داشتنی. 

می توانید یک جعبه با دیالوگ های سوالی  که نوشته اید سر کلاس ببرید تا بچه ها جمله  بعدی را فی البداهه بگویند وکارهایی از این قبیل برای تقویت گفت وگو نویسی در کلاس انجام دهید بعد از بچه ها انتظار داشته باشید داستان وانشاهای خوب بنویسند. 

چند نکته مهم در دیالوگ نویسی :

1- هیچ چیزی مانند دیالوگ بد خواننده را از فضای داستان بیرون نمی آورد.

2- دیالوگ ها یک ابزار مهم در دست نویسنده هستند وباید در خدمت پیشبرد داستان ،باشند 

ومکالمه های معمولی نباشد.

دیالوگ ،تعریفی جدا از مکالمه دارد.

مثالی بزنیم. متن زیر یک «مکالمه» است:

- سلام.
- سلام.
- چه خبر؟
- هیچی، سلامتی، شما چه خبر؟
- ممنون. ما هم بد نیستیم.

حال به یک «گفتگو» توجه کنید:

- سلام
- گیرم که علیک!
- چیه؟ بازم شمشیر از رو بستی اول صبحی.
- با آدم‌های بی‌چشم و رو باید هم از رو بست!

3- پرورش گوش خوب زمان می برد. تقویت شنوایی در معلم ودانش آموزان هر دو بیشتر می شود که خودم تجربه کردم وحالا به دیالوگ ها بیشتر دقت کرده وحتی گاهی یادداشت هم می کنم تا سر کلاس نمونه هایی برای خواندن داشته باشم. 

 به نحوه ی صحبت کردن مردم گوش دهید ودقت کنید ببینید از چه اصطلاحاتی استفاده می کنند. 

4- زیاد مطالعه کنید.

5- دیالوگ ها انگیزه های شخصیت های داستان یافیلم را آشکار  ورفتارهایشان را توجیه می کنند.

باید شخصیت ها را بشناسید تا بتوانید دیالوگ زیبایی بنویسید. 

6- ممکن است در داستان با صحنه ای مواجه شوید وتصمیم بگیرید که گفت وگو ها در آن صحنه انجام شود.  می توانید با تیز هوشی از لهجه ها وگویش های محلی هم در دیالوگ بهره ببرید.

مثال:

پدرژپتو به پینوکیو گفت:پینوکیو چوبی بمان .آدم ها سنگی اند. 

دنیایشان قشنگ نیست.

.................................................................................

         خسرو شکيبايي : مردم منو ميديدن مي گفتن مخش تکون خورده 

 ولي من به مامانم مي گفتم من دلم تکون خورده نه مخم.

              مادرم مي گفت گور بابای مخ، تو دلت قد صدتا مخ مي ارزه،

              به خدا گفت ، به همين زمين قسم گفت ...

             انديشه فولادوند : مادرت نپرسيد عاشق کي شدي ؟ نپرسيد اسمش چيه ?

      خسرو شکيبايي : مادرا که از آدم چيزي نميپرسن . همه چيو خودشون ميدونن ...

...........................................................................................................

بکش ولی تحقیر نکن.            فیلم اتوبوس شب از کیومرث پوراحمد   

.........................................................................................................

مرد اولی: توچه طور نمی دونی من کی هستم؟ منو مگه نشناختی ؟......                    

مرد دومی: آقا ولمون کن تو رو به خدا .  اصلا  آقا ما بدبخت حقیر شما کوروش کبیر. آقا ما جرز لای دیوار ،

 شما پتروس فداکار . آقا ما صرفا جهت اطلاع وفاقد هر گونه ارزش ،شما کپی برابر اصل وثبت با سند برابر

 است. آقا ما فلافل،شما مدیر عامل. آقا ما سوختگی درجه 3 شما برنزه شکلاتی. آقا ما آب حوض شما

 شیر موز. آقا ما پراید شما پرادو. آقا ما پت ومت شما  ایکیوسان. آقا ما واشر شما ارباب حلقه ها. آقا ما

 تلویزیون کمدی شما سینما سه بعدی. دست از سرمون وردار بابا ..................................................

 مونولوگ:

1- با خودم گفتم واقعا که ... ازدواج خيلي چيز مسخره ايه... 

درست مثل استخدام تو ارتش ميمونه... با وجودي كه همه ازش مي نالن

 ولي هزاران نفر داوطلب داره...

2- خطــا از مـن اسـت می دانمـ . 

از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه امـ “ ایــاک نــعبد ” 

امـا بـــه دیـگران هـمـ دلـسپــرده امـ 
...
 
از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه امــ ” ایــاکَ نستَعيـن "

امــا بــه ديگران همــ تـكيــه كــرده امـ 
امـا رهایـمــ نـکـن 

بیـش از هـمـیشــه دلـتـنگمــ بـــه انـدازه ی تـمامــ روزهـای نـبودنـمــ ..

.................................................................................................................................................

3- یاستار العیوب

فرقی نمی کند که کاری کرده باشم یا نه .

فرقی نمی کند که دیگران پرونده ای از من سنگین تر داشته باشند یا سبک تر .

 وقتی عیبی ، خطایی ، خرده ای ، لغزشی از من ببینند ،

همه عالم را خبر می کنند تحقیرم می کنند .

زمینم  می زنند . برای نگفتنش باج میخواهند.

تهدیدم می کنندروز وشب آدم را به هم می دوزند

وهمه را تاریک وسیاه  میکنند.

فرقی نمی کند که باشند گاه اسمشان دشمن است وگاهی دوست .

گاه حتی برادر مثل برادران یوسف چاه نمی بینند برادران و

گرنه کمتر از برادران یوسف وبرادر رستم نیستند

تو اما فرق می کنی وقتی سراغت می آیم ،

انگار بچه ای باشم کوچک ونحیف وباران زده در باز میکنی ،

چیزی نمی پرسی ، شماتت نمی کنی ، سرکوفت نمی زنی،

فقط آرام حوله گرم ونرمو خوشبویی دورم می پیچی ، من را از عالم وآدم میپوشی ،

هرچه عیب وخطا ولغزش وکجی همه را پنهان می کنی.

مناجات های یک نوجوان

از آنجایی که نوجوانان ما هنگام نیایش، به راحتی با خدا صحبت نمی کنند و بیش از آن که با خداوند صمیمی و نزدیک باشند، رابطه عابد و معبودی را در نیایش هایشان قائل می شوند. از طریق انشانویسی وبا راهنمایی معلم می توان به این هدف بزرگ هم دست یافت. 
 به نظر من دلیل پرهیز از بر قرار کردن ارتباط صمیمانه با خداوند این است که نمونه نیایش های دوستانه و عاشقانه را در ادبیاتمان نخوانده ایم. 




 مناجات، گفت و گوی دو سویه است و دو هدف اساسی شناخت خود و شناخت خداوند را برای انسان به دنبال دارد. 

وقتی درباره خودمان با خدا صحبت می کنیم، نخستین نتیجه این گفت و گو خودشناسی و دومین نتیجه شناخت طرف دیگر مکالمه، یعنی خداوند است. به این ترتیب مناجات از حالت ابزار بودن در می آید و به وسیله تبدیل می شود. 

 با اشاره به مناجات هایی که در ادبیات فارسی آمده است بایدگفت: در همه فرهنگ ها، مناجات های ادبیات سبک ادبی نیست، بلکه یک موضوع است. 

 کهن ترین رد پاهای نیایش را در کتاب هاي مقدس  می توانیم پیدا  کنیم . 

در نیایش های قدیمی تر، با زبان کاملا فارسی و ساده با خداوند صحبت می شد، ولی به مرور نیایش هایی با واژگانی فخیم تر و دشوارتر نیز در ادبیات فارسی به چشم می خورد. 

 کتاب های "لیلی، نام تمام دختران زمین"، "نامه های خط خطی" و مجموعه شعر "چای با طعم خدا"، در خصوص نیایش در ادبیات کودکان  نوشته شده است.
 ما به غبارروبی فضای موجود و رسیدن به حس هایی بکرتر و تازه تر نیازمندیم. باید از میراث هایی که بر ذهنمان سنگینی می کند فراتر رفته و به تجربه های شخصی تری برسیم. 

بچه ها برای صحبت با خدایشان به نوعی دلیری و جسارت نیاز دارند و این امکان جز با فراتر رفتن از چارچوبهای موجود میسر نمی شود و باید بدانیم که تجربه این کار بسیار ارزشمند است.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------

"ساده می نویسم . به تو , که تمام فضای تنهایی هام رو پر می کنی . .. به تو که همیشه نزدیکی... به تو که صدام رو می شنوی و به حرف دلم گوش می دی..

ساده می نویسم برات که ساده گویی من چیزی از بزرگی و عظمتت کم نمی کنه . واسه تو که راز همه نجواهام پیش توه . و براخدایا ... من آن نیستم که همه می پندارند.تنها تو آگاهی و من که به راستی درون من چیست .

 خدایا تو مرا نزد همگان خوب و شایسته جلوه دادی و من بهتر از هر کس می دانم که شایسته آن نامهای نیکو نبودم ... اما با دریای لطف تو چه می توان کرد ؟ پروردگارم ... چه طوری می توانم در برابر عظمت تو فریاد برارم و تقاضای ذلت کنم ... و به همگان بگم که من اون نیستم که منو می خوانید ... اما آنگاه که تو مرا این جوری  می خواهی ناچیز ترین سپاسم در برابر تو سکوت من است ...شکر ...ی تو که تنها ترین تنهایی . برای تو که هر روز بارها وبار ها بهت میگم راضیم به رضات ... "

خدایا ، دلم رو اونقدر بزرگ کن که دعای همه بنده های خوبت توش جا شه ... صدای دعاهام رو اونقدر بلند کن که ناله همه دردمندا باهاش همراه شه ... دستام رو به درگاهت اونقدر بلند کن که به بلندی آسمون آبی دل همه آبی دلای عالم برسه ... و قلبم رو در محبتت اونقدر نازک کن که از زلال شیشه اش ، هر نسیم بهاری و هر عطر بهشتی و هر پرتو نوری هر چند کم سو ، عبور کنه ... و به عمق وجودم  راه پیدا کنه و من رو غرق در زیبایی تو کنه ... و رنگی به من بزنه ، از پالت بی انتهای رنگای تو ...

خدایا ... به من کمک کن تا آنچه را برایم رقم زدی با آرامش و صبر بپذیرم . منو یاری کن تا پذیرفتن اون منو در دعا کردن به درگاهت کاهل نکنه... یاریم کن تا آنچه را می خواهم تنها از تو بخواهم و خواستن و رسیدن به آن مرا از تو حتی لحظه ای دور نکند ... خدای خوبم ... کمکم کن تا در خواستن این خواسته همواره امیدوار باشم و در لحظه لحظه آن به تو توکل کنم ... کمکم کن که به یاری تو در این مسیر ایمان قلبی داشته باشم و با یقین به آن بیاندیشم ... خدایا ... آفات و بدی های خواسته ام را از من دور کن تا آن را وسیله ای کنم برای نزدیکیم به تو ... و کمکم کن که در ابتدای خواستنم و در میان آن و در انتهای آن بر محمد و خاندان پاکش درود فرستم و آنان را زیباترین واسطه ها برای روا شدن حاجتم قرار دهم ... آمین

نمی دانم اینها که می گویم مناجات است یا درد دل ... اما می دانم که درد است ... درد است اینکه مناجات هایم با تو دیر می شود ... درد است اینکه به کلبه دلم با تو سر نمی زنم ... به تاریخ مناجات قبلی ام نگاه کردم ... انگار که سالهاست با تو سخن نگفته ام ... دلم تنگ توست . چه کنم از دست این منِ من ... که تا هوای مناجات می کنم ُ وسوسه ای در دلم می اندازد و هوایی ام می کند . چه کنم ... تو به دادم برس . کم کمک به سال می رسد دوری ام از کتابت ... که همنشینش شده بودم ... شاید از سال بگذرد مناجات خواندنم از صحیفه ات ... دلم را غبار گرفته ... فکرم راکد شده ... قلبم خاموش شده ... و نمی توانم حضور کودکی شیرین در زندگی ام را بهانه ای برای همه اینها کنم ... انگار که نفسم بهانه می خواست ... می اندیشیدم که حضورش رنگ تو را برایم پررنگ تر کند ... اما نفسم نمی گذارد ... گرچه کودکم پاک تر از همه پاکی هاست . گه گاه که برایش از تو و کناب و دوستانت می گویم ُ مانند فرشته ها به من گوش می دهد . آنچنان آرام که گویی لالایی آشنایی برایش می خوانم . پس او نیست سبب همه بی مهریم ... هرچه هست می دانم که تنها و تنها چاره اش پیش توست . کمکم کن مهربانم . راهی برایم بگشا . همتی در من بگمار تا  بسی بهتر از گذشته با تو خلوت کنم ... بیچارگیم را تنها تو می دانی و تنها تویی که همیشه با من می مانی ... و دردم را تنها تو درمانی ... تو که مهربان ترین مهربانانی ....

دلم کشید به جای سر زدن به فیسبوکم برای تو بنویسم ... و کاش دلم بیشتر از این نقش ها می کشید و کاش کمتر یادم تو را فراموش می شد! دلم می خواست تا هر روز آنگاه که با پرتو شرقی خورشید از خواب برمی خیزم و هر شب که با جستجوی ستاره ای در دل آسمان لخت بی ستاره به خواب می روم نام تو را بر زبانم می بردم و با یاد تو روزم را آغاز و شبم را پایان می دادم ... دلم می خواست تا مثل آن روز که دلم برایت پر کشید و قلبم سرشار از سپاس شد ....هر لحظه دلم برایت پر می کشید و هر آن قلبم سرشار از سپاس می بود . دلم همه این لحظه های ناب را از تو طلب می کند . از تو که همه چیزی ... از تو که بی آنکه بگویم می دانی ... از تو که از شور نفسهایم کلمات دلم را می شنوی ... اما  با همه اینها من هم دلم می خواهد بگویم . چون زیباست برای چون تویی گفتن ...

خدایا به تو پناه می برم از حرف ناخواسته و بی منظوری که محبت بین افراد را کم کند یا از بین ببرد ... به تو پناه می برم از عملی که از سر غفلت رنجشی در قلبی ایجاد کند و به تو پناه می برم از فکر نسنجیده ای که سبب غرورم شود ... و در این لحظه همه خواسته ام از تو این است که کمکم کنی تا این خود نهفته در درونم را بهتر بشناسم ... ای مهربانترین وجود هستی.




انشایی با عنوان درد دلهای خدا

اگر خدا قرار باشد با بنده هایش صحبت کند چه می گوید و چه درد دل هایی دارد؟

بنویس . می توانی از آیات قرآن هم کمک بگیری.(تلمیح)

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی ۱-۲)
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس۳۰)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام ۴)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا ۸۷)
و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس ۲۴)
و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج ۷۳)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب ۱۰)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه ۱۱۸)
وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام ۶۳-۶۴)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا ۸۳)
آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح ۲-۳)
غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف ۵۹)
پس کجا می روی؟ (تکویر ۲۶)
پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات ۵۰)
چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار۶ )
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم ۴۸)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام۶۰)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش ۳)
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر ۲۸-۲۹)
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده ۵۴)

مطالب یک خطی

می توانید بگویید ،سر کلاس مطالب یک خطی وداستانک های کوتاه بنویسند.

 گاهی همین مطالب کوتاه ،بسیار پر مفهوم است. مانند مثال زیر:

مردی در خانه اش از گرسنگی مرد.دوستان واقوام، در عزایش گوسفندها سر بریدند. 

دیشب گرسنه بود ، دختری که مُرد
چه آسان به خاک پس دادیمش و همسایه اش زیارتش قبول....دیشب از سفر رسید ،
مکه رفته بود!

تغییر داستان ها سر کلاس


گرگ ناقلا که دید بز زنگوله پا از خانه بیرون رفته در خانه مامان بزی را به صدادرآورد. شنگول پرسید: کیه؟ گرگ گفت: منم، منم مادرتون شیر یارانه ای آوردم براتون. شنگول گفت: تو مادر ما نیستی. چون شیر که دیگه یارانه ای نیست وتو دروغ می گوئی.

گرگ با دست محکم زد تو پیشانیش و رفت و چند دقیقه ی دیگه برگشت و دوباره در زد و گفت: منم، منم مادرتون شیر مدت دار آوردم براتون.

منگول گفت: اگه تو مادر مایی بگو ببینم یه پاکت شیر رو چند خریدی؟ گرگ کمی فکر کرد و گفت: هزار تومن. منگول گفت: برو گرگ بی حیا! تو مادر ما نیستی چون شیر در عرض این هفته شده هزار و صد تومن هرچند نرخ تورم هنوز یه رقمیه!

گرگ دوباره زد به پیشانیش وگفت باز هم خرابکاری کردم و به سمت بقالی سر کوچه به راه افتاد ولی هرچیزی خواست برای بچه ها بخرد آنقدر گران شده بود که نتوانست و دست از پا درازتر برگشت پشت درخونه مامان بزی ودوباره دررا کوبید و گفت: بچه ها! منم، منم مادرتون، با وجود کنترل قیمت ها هیچی نتونستم بخرم براتون. شنگول خندید و گفت: بچه ها! بچه ها! بدوین بیاین این دفعه دیگه واقعا مامان اومده.

و در را باز کردند غافل از اینکه آقا گرگه پشت در منتظر آنهاست و آقا گرگه پرید تو و شنگول و منگول را یک لقمه چپ کردودر حالی که به دنبال نوشابه بعد از ناهار تو یخچال خونه خانوم بزی میگشت تا بخورد با باز کردن درب یخچال که پر بود از هوا ،کلی خجالت کشید و بعد از ورانداز دوروبرش لامپ کم مصرف خانه را خاموش کرد که در مصرف منابع محدود انرژی صرفه جویی بشود و راهش را کشید و رفت.

اما بچه ها، بشنوید از آن طرف که مامان بزی رفت و رفت تا برسه به صحرا و دشت ولی همه جا شده بود باغ و ویلای شخصی و جاده ی آسفالته ودریغ از یه وجب زمین سرسبزو پرعلف" همینجور که دنبال یک وجب علف می گشت ناگهان یک تویوتا کمری مدل سال در حالی که پسر جوانی راننده اش بود کنارش ترمز زد. ننه بزی این طرف را نگاه کرد، آن طرف را نگاه کرد، بعد یاد قیمت شیروگوشت ونون افتاد. خلاصه چند لحظه ای گذشت وتویوتا کمری گردو خاک کرد ودور شد و وقتی گرد و خاک کنار رفت مامان بزی دیگر کنار جاده نبودوخلاصه........

شب که مامان بزی با دست پر به خانه برگشت دید در بازست. اول با خودش گفت کی در را باز گذاشته؟ اینجوری که بر اثر تبادل گرمایی بیرون و داخل خونه، کلی انرژی با ارزش هدر می ره بعد ترسید که نکند صاحبخانه با حکم تخلیه آمده ولی وقتی داخل شددر حالی که با منظره خانه به هم ریخته ونامرتب مواجه شد حبه ی انگوررادیدکه از زیر میزگریه کنان بیرون پریدوهمه ماجرا را برایش تعریف کرد. ننه بزی که شنید بچه هایش را گرگ خورده، دو دستی زد تو سرش و گفت: خاک به سرم شد! گوشت کیلویی هیجده هزار تومن رو گذاشتم دم دست گرگ! بعد ماشین حساب رو برداشت و وزن شنگول و منگول را حساب کرد و دوباره زد تو سر خودش. تازه یادش افتاد که دو نفراز سهمیه یارانه ای نقدی اش هم کم می شود برای همین دوباره زد توی سرش و به حبه ی انگور گفت تو بشین سریال ستایش رو ببین که وقتی برگشتم برام تعریف کنی من هم میرم دخل آقا گرگه رو بیارم.

بعد رفت بالای پشت بام خانه ی گرگه وبا پا کوبید به سقف خانه آقا گرگه. گرگه که یک بسته سوپ آماده را با سه لیتر آب قاطی کرده بود تا شکم بچه هایش را سیر کند دید خاک از سقف ریخت تو سوپ، فریاد زد: کیه کیه! تاپ تاپ می کنه، سوپ منو پر خاک می کنه! یکی از بچه گرگها گفت:‌بابا!‌سوپ به جهنم! بگو از جلوی دیش بره کنار خیر سرمون داریم فارسی وان می بینیم ها!‌ گرگ این را که شنید رفت تو کوچه وخانوم بزی را دید. بعد با بز زنگوله پا قرار گذاشتند که عصر وسط جنگل دوئل کنند، حالا چرا همان موقع دوئل نکردند شاید می خواستند تکرار سریال ستایش راببینند بعد با خیال راحت بمیرند.

گرگه رفت پیش دندانپزشک و گفت که چون چند ساعت دیگر باید شکم یک بز را پاره کند می خواهد دندانپزشک دندان هایش را تیز کند. دندانپزشک محترم وقتی هزینه ی تیز کردن دندان را گفت دود از مخ گرگ بلند شد و گرگ گفت: ببینم مگه شما دندانپزشک ها قسم نخوردید؟ دندانپزشک فاکتور خرید جنس هایش را که با وجود پیشرفت علم و تکنولوژی و خودکفایی در تمامی زمینه ها ده دست می چرخید تا به دست دکتر دندانپزشک برسد نشان گرگ داد، مالیات بر ارزش افزوده را حساب کرد، پول برق و آب و هفته ای یک بار تنظیم دیش ماهواره را هم به اقلام اضافه کرد. گرگ سوتی کشید و دست کرد جیب اش یک نخود فرنگی درآورد و گفت: من با این نخود می خواستم شب برای بچه ها آش بپزم اون رو هم می دم به شما. دندانپزشک که لجش درآمده بود تمام دندان های گرگ را کشید و به جایش پنبه گذاشت.

بز زنگوله پا هم رفت پیش استاد آهنگر و گفت که شاخ هایش را تیز کند. استاد هم هزینه ی تیز کردن شاخ را که اتحادیه داده بود ضربدر افزایش قیمت میلگرد کرد و حاصل را دو بار در ارزش افزوده ضرب کرد و کل هزینه را غیر نقدی با مامان بزی حساب کرد"

خلاصه بچه ها، در دوئلی که در اعماق جنگل درگرفت مامان بزی زد و شکم آقا گرگه را پاره کرد ولی اگر فکر می کنید بعد از یک روز که از هضم شدن شنگول ومنگول گذشته بود شنگول و منگول از شکم آقا گرگه پریدند بیرون باید بهتان عرض کنم که اشتباه فکر کردید! از شکم گرگ فلک زده فقط باد معده خارج شد.

بز زنگوله پا وقتی دید چیزی توی شکم به پشت چسبیده ی گرگ بینوا نیست خواست راهش را بکشد و برود که ناگهان خودرو گران قیمت دیگری در کنارش ترمز کردوادامه ماجرا"

حبه ی انگور هم وقتی سریال ستایش تمام شد یک ساعتی اشک ریخت و بدبختی های خودش یادش رفت بعد هم گرفت خوابید و تا صبح خواب های خوش دید.

یک انشای مفید و جالب

موضوع انشا ،کامل کردن این جمله  ،با تحقیق ومصاحبه وجمع آوری تجربه های خود ودیگران:

در زندگی فهمیده ام که..............................................................

فواید این انشا ،پرورش روحیه  تحقیق وجمع آوری تجربه های بزرگ ترها برای استفاده در آینده،

 وعادت کردن به این کار  وتمرین  انجام مصاحبه وبرطرف شدن خجالت وافزایش اعتماد به نفس و..............

قبل از آن ،نمونه هایی را برای بچه ها بخوانید تا خوب آشنا بشوند.

1-   فهمیده ام که آدم ها گاهی اوقات انسان را به شگفتی وا می دارند. برخی

وقت ها درست همان کسی به تو کمک کند تا سرپا بایستی که انتظار داشتی تو را به زمین بزند .  

 می

2-   فهمیده ام که آدم عصبانی هیچ کاری را درست انجام نمی دهد.

 

3-   فهمیده ام که هیچ جنس با کیفیتی را ارزان نمی فروشند.

 

4-   فهمیده ام که نباید به گذشته نظر کنی مگر به نیت عبرت گرفتن.

 

5-   فهمیده ام که باید به گونه ای زندگی کنم که اگر کسی سخن نادرستی در مورد من مطرح کرد

 هیچ کس حرف او را باور نکند.

 

6-   فهمیده ام که بیشتر چیزها که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند.

 

7-   فهمیده ام که بعضی اوقات کاری که انجامش یک لحظه

 وقت می گرفته ،یک عمر آدم را به درد سر می اندازد.

 

8-   فهمیده ام که ما در هر برخوردی هر چند کوتاه ، از خود تاثیری برجای می گذاریم.

 

9-   فهمیده ام که وقتی گرسنه ام نباید برای خرید به سوپر مارکت بروم.

         10-    فهمیده ام که مهم نیست که چه اتفاقی برایت می افتد . مهم این است که

در موردش چگونه برخورد می کنی وچه عکس العملی داری.

 

11-   فهمیده ام که موفقیت بیشتر حاصل تلاش است تا استعداد.

 

12-  فهمیده ام که هیچ تفریحی لذت بخش تر از داشتن شغلی که از انجامش لذت می بری نیست.

 

13-  فهمیده ام که بدترین رنج ها ، مشاهده ی رنج دیگران است.

 

14-  فهمیده ام که دنبال درد سر نرفتن ، آسانتر است از خلاص شدن از آن.

 

15- فهمیده ام اگر به معجزه ایمان واعتقاد داشته باشی ،نتیجه اش را خواهی دید.

 

16- فهمیده ام که بچه دار شدن مشکلات زناشویی هیچ کس را حل نمی کند.

 

17- فهمیده ام که تا وقتی کاری کامل نشده نباید بابت آن پولی پرداخت.

 

18-  فهمیده ام که هیچ کس نمی تواند راز دار باشد.

 

19- فهمیده ام که موفقیت کاری اگر به قیمت شکست در زندگی خانوادگی باشد ،ارزشی ندارد.

 

20- فهمیده ام که هیچ وقت نباید قراردادی را تا کاملا پر نشده امضا کرد.

 

21-   فهمیده ام که هر وقت می خواهی پول قرض بگیری باید پولدار به نظر برسی.

 

22-  فهمیده ام که اگر صبر کنی تا باز نشسته شوی وبعد زندگی را شروع کنی ، زیادی صبر کرده ای.

 

23-     فهمیده ام که انتخاب همسر مهم ترین تصمیم زندگی هر انسانی است.

 

24-    فهمیده ام که وقتی دهانم بسته باشد کمتر اشتباه می کنم.

 

25-  فهمیده ام که مشکلات بزرگ معمولا با مسایل کوچک شروع می شوند.

 

26-  فهمیده ام که در طول سفر بیشتر به آدم خوش می گذرد تا در مقصد.

 

27-  فهمیده ام که اکثر مردم در برابر تغیر مقاومت می کنند واین در حالی است که تنها راه پیشرفت ، تغییر است.

 

28- فهمیده ام که بچه دار شدن تمام اولویت های انسان را تغییر می دهد.

 

29-   فهمیده ام که بزرگترین نیاز هر انسان این است که احساس کند قدرش را می دانند.

 

30-  فهمیده ام که هر کس چیزی دارد که به تو یاد بدهد.

 

31- فهمیده ام که اگر بخواهی قدر چیزی را بدانی باید چند وقت خودت را از آن محروم کنی.

 

32- فهمیده ام که آدم ها درست وقتی که در آستانه ی موفقیت هستند ،دست از تلاش می کشند.

 

33-   فهمیده ام که خلاقانه ترین ایده ها معمولا به ذهن افراد تازه کار می رسد نه کارشناسان.

 

34-   فهمیده ام که بدن توان اعجاز آوری برای درمان خودش دارد.

 

35-  فهمیده ام که اگر واقعا مایل به انجام کاری باشی ،برای انجام آن وقت هم خواهی داشت.

 

36 - فهمیده ام که می شود یک نفر خیلی درس خوانده باشد ،ولی خیلی عاقل نباشد.

 

37  فهمیده ام که حتی مجرب ترین وخبره ترین پزشکان هم ممکن است تشخیص نادرستی بدهند.

 

38-  فهمیده ام که نباید در مورد موفقیت هایت با افرادی که از تو کامیابی های کمتری دارند صحبت کنی.

 

39-فهمیده ام که نباید دستور پخت غذاهای جدید را روی مهمانها امتحان کنم.

 

40-  فهمیده ام که هدف نقد کردن ،کمک به دیگران است نه تحقیر آدم ها.

 

شعر وقصه ی بچه ها  برای ماضی ومضارع

این شعر یا معر ها  و داستانک را ، دیروز بچه ها، همان سر کلاس وفی البداهه در 5دقیقه

 سر هم کردند وقرار شد کامل تر کرده و ویرایش کنندتادر وبلاگ ثبت شود.

به هرحال هدف اصلی، به خاطر سپردن نشانه های ماضی ومضارع هاست.  نه شعر گویی

نام سرایندگان : محدثه ثروت-فرزانه تربران-شمیم حیدری-یگانه مصدقیان-یگانه صداقت و نبی زاده

 

 از تو بعید بود ای خاله نقلی                        با شیش تا بچه

  ام   و   ای    و   است                              ایم  و اید و  اند

واین بعید هم با 5تا خواهر                         می رسند از راه

می خوانند شعری                                   که شعرش اینه           (تغییرآهنگ)

استمراری با "می "میاد                       بعید هم با"بود" میاد

 التزامی با"باش "میاد                       مستمرهم با" داشت "میاد

حالا می مونه ماضی ساده           با هیچ نشونه اون خیلی شاده

فعل مضارع با چند تا اخبار               رسیده از راه میگه چار و چار

چار چیه حالا تعداد فعلاش              زمانش چیه همه اش حاله

یکی ساده و یکی اخباری              باز مستمر، هم  التزامی

اولی ساده هیچی نداره               دوم اخباری ، اونم "می "داره

عمو آینده میاد با خواهش               اول شناسه وبعد هم بنش

این خانواده باهم خوشحالند           در همه حالی با هم فعالند

بگم نمونه، ماضی ساده                رفتم –رفتی – رفت که مفرده

بگم نمونه از استمراری                 می رفتم –می رفت و می شنید

بگم نمونه از التزامی                      رفته باشم –رفته باشی

بگم نمونه چند تا از بعید                 رفته بودیم رفته بودید

بگم نمونه چند تا مستمر                داشت می خرید –داشت می شنید

بگم نمونه چند تا از نقلی                رفته ام رفته ای ، خورده ای

..........................................................................................................................

من مامانم. خانوم فعل هستم 6 تا دختر دارم به نام های ساده –بعید-استمراری-التزامی

مستمر-ونقلیو 4تا پسر دارم مضارع اخباری –ساده –التزامی-مستمر  

 ویک نی نی توی شکم دارم  به نام آینده      که خواهد آمد چند وقت دیگه

-------------------------------------------------------------------------------

روزگاری مادری نقلی بنام                     شش قلو زایید کرد عمری دوام

مردمانش در سخن می گفته اند             همچو نقلی هست فعل گفته اند

 شش قلو ها هی بزرگتر می شدند         سه تا مفرد وسه تا جمع می شدند

 ام و ای و است ،پسرها                         ایم واید و اند دخترها

بچه ای دیگر بیامد زان سپس                   کرد نامش را ماضی مستمر....................

پَ نَ پَ دانش آموزی در کلاس انشا

بگویید:از این نمونه پََ نَ پَ های دانش آموزی وبه صورت گروهی بنویسند

نتایج: 1- ایجاد فضای شاد در کلاس

         2- ایجاد تنوع و ارائه موضوعات امروزی (چون به هر حال، هدف تمرین در نوشتن است.)

         3-دقت بیشتر بچه هابه پیرامون خود، در سوژه یابی برای نوشتن 

         4-تقویت بیان به طور غیر مستقیم و.........

        توضیحات بیشتر برای بچه ها، به فرموده سعدی :چو دانی و پرسی سوالت خطاست

 پ ن پ ” لغت محاوره ای جمله ” پس نه پس ” است که بعضا در مکالمات روزمره بین دو نفر به 

کار برده می شود ، این کلمه معمولا در جواب سوالاتی گفته می شود که بدیهی و به نظر  

سوال بیهوده ای است.

مدتی است در سایت ها، وبلاگها و شبکه های اجتماعی بکار بردن این کلمه و درج جملات طنزگونه ازاین قبیل مرسوم شده، لطیفه‌های موسوم به «پـَـ نـَـ پـَـ» در ایمیل‌هایی که دوستان برای یکدیگر می‌فرستند، دست به دست می‌چرخد و هر بار، دسته‌ای دیگر از این لطیفه‌ها از راه می‌رسد.

این نوع لطیفه ،آنقدر طرفدار پیدا کرده که نه تنها در شبکه‌های اجتماعی ،صاحب صفحه‌ ویژه و ده‌ها هزارطرفدار شده، بلکه حتی سایتی نیز در این زمینه ،راه‌اندازی شده است

چرا سؤالاتی از این دست میان افراد رد و بدل می‌شود که پاسخ آنها چنان مبرهن است که اصل  پرسش رازیرسؤال می‌برد و حتی آن را به سُخره می‌گیرد؟ آیا چنین پرسش‌هایی در متن مکالمات و ارتباطات    شفاهی انسان‌ها، زیادی و بی‌فایده به نظر نمی‌رسند؟ به‌راستی ضرورت طرح سؤالاتی که پاسخ معلوم و مشخصی دارند، چیست؟

مادر دانش آموزِ اومده مدرسه....معلم بهش میگه با بچتون ریاضی تمرین کنین...

میگه تو خونه؟....پَـــ نَ پــــ تو زمین های خاکی........

اکثر قهرمانا از زمین های خاکی شروع کردن.

.................................................................................................................................

کامپیوترم یه ویروس گرفته بود ،رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم .بعد سه ساعت اسکن 

ویروسه رو پیدا کرده ،پیغام داده: آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم ،نور چشام.

......................................................................................................................................

لپ تاپم رو بردم نمایندگیش ،می گم ضربه خورده کار نمی کنه،

 یارو میگه ضربه فیزیکی خورده؟؟؟

پـَـَـ نــه پـَـَـــ ،   بی محلی کردم. یکم، ضربه روحـــی خورده!!!

..................................................................................................................................

برگه امتحانی رو بهشون دادم که جواب بدن میگه خانوم جواب بدیم؟ میگم پ ن پ سوالا رو خط بزنین پاکش کنین تحویل بدین.

میگه خانوم فلان سوال رو اشتباه جواب بدیم نمره کم میشه ؟میگم پ ن پ  جایزه اسکار هم بهت میدن

سخنرانی دانش آموزان

از روزی که انسان به نیروی اعجاب انگیز کلام پی برد ،همیشه مایل بوده بتواند در میان جمع به خوبی صحبت کند و با قدرت و جادوی کلام ،دیگران را تحت تاثیر قراردهد .اما موانع زیادی هم وجود دارد که خیلی ها را از اشتهای صحبت کردن برای دیگران می اندازد. سخنرانی ،از دیر باز در بین حکام و مردمان نقش بسزایی داشته است و هر کسی که به زبان و قدرت بیان و فنون سخنوری ،آشنایی و مهارت داشته ،موفق تر بوده  است .در این جا قصد دارم که به آموزش آن بپردازم.

دانش  آموزان عزیز ،سخنرانی مهارتی است که همه می‌توانند با تمرین، آن را بیاموزند. با استفاده از ابزار ارتباطی زیر، یاد بگیرید که چطور با اعتماد به نفس صحبت کنید و اجرایی جالب توجه داشته باشید.

به دانش آموزان بگویید،موضوع سخنرانی وبحث وگفت وگوی خودوتاریخ اجراومکان(کلاس یا سر صف) را انتخاب کرده واعلام بفرمایند تا در دفتر نمره ثبت کنید.قبل از آن در مورد سخنرانی کردن برای آنها صحبت کرده و آنها را راهنمایی کنید.

 ارتباط چشم

یک ارتباط چشمی خوب ،کمک می‌کند ،تا مخاطب ،احساس آرامش بیشتری نماید و در

توانایی‌هایی کلامی شما نیز اعتماد به وجود می‌آورد. ارتباط چشمی خود را (پیوسته) حفظ

کنید؛ برای اینکار باید آنقدر بر متن سخنرانی خود ،تسلط داشته باشید که فقط گاهی نیاز به

نگاه کردن به متن خود پیدا کنید.

چند چهره صمیمی را ـ که به مضمون سخنان شما واکنش نشان می‌دهند ـ در بین حضار پیدا کنید و سخنرانی خود را با تمرکز بر روی آنان انجام دهید. در هر نوبت، ارتباط چشمی خود را چهار تا پنج ثانیه حفظ کنید و سپس به سراغ نفر بعدی بروید.

طرز ایستادن و حرکات بدن

  صحیح ایستادن،نشان دهنده اعتماد به نفس است. محکم بایستید. حرکات بیش از حد ممکن است حواس شنوندگان را پرت کند..

به عاداتی که ممکن است داشته باشید، توجه کنید؛ عاداتی مثل دست روی دست انداختن، تکیه دادن به دیوار یا با خودکار به جایی زدن. این کارها نیز می‌تواند حواس مخاطبان شما را پرت کند یا به آنها بگوید که شما (نسبت به موضوع) بی‌علاقه و یا اینکه دستپاچه‌اید.

سخنرانی خود را در مقابل آینه تمرین کنید تا نحوه اجرا و حرکات بدن خود را بررسی کرده و در صورت لزوم آنها را تغییر دهید. شیوه‌های متفاوتی را مورد آزمایش قرار دهید تا در مجموعه حرکات و ژست‌های خود به آن هماهنگی که با آن احساس راحتی می‌کنید، برسید و همان را در برابر حضار به کار ببرید.

حالت چهره

 وجود صمیمیت در حالت و حرکات چهره‌ ،کمک می‌کند تا رابطه‌ای گرم و مثبت ،با مخاطبان خود به وجود آورید. خنده‌ای که شما به چهره دارید به مخاطب می‌فهماند که شما هم یک انسان و (در نتیجه) قابل اعتمادید، و بدین ترتیب به آنان این فرصت را می‌دهد که نظرات شما را بپذیرند.حالت چهره شما (در حقیقت) بیانگر حال و هوای سخنان شماست و مخاطبتان را (در سخنرانی) درگیر می‌کند.

لباس مناسب

   انتخاب خوب لباس ،کمک می‌کند تا برای مخاطب خود احترام قایل شوید. قبل از حضور در محل سخنرانی، نظر دیگران را در رابطه با نحوه انتخاب لباس و نیز تناسب آن با مناسبت مربوطه ،جویا شوید.

 رسا بودن صدا

گاهی آهنگ و لحن کلام ،اثری به مراتب قوی تر از محتوای آن دارد. با تمرین کردن، احساس و انرژی را به صدای خود بیفزایید. شما می‌توانید با رعایت موارد زیر، گفتار خود را تنوع ببخشید.

  بالا بردن و پایین آوردن صدا

  تغییر دادن سرعت کلام به منظور تهییج مخاطب

  استفاده از مکث و سکوت بجای گفتن «آه»، «اووم»، «راستش»

 کم و زیاد کردن دانگ صدا برای تاکید بر روی نکات مهم و درگیر نمودن مخاطب ،انرژی بخشیدن به صدا به این منظور که صدا خسته‌کننده و بی‌روح نباشد.تمرین روزانه و ضبط صدا برای پی بردن به نکات نیازمند تغییراست.

  درگیر کردن مخاطب

 با پرسیدن سوال، صحبت مستقیم و علاقه‌مند کردن مخاطبان، آنان را در سخنرانی خود درگیر کنید. این کار باعث می‌شود با مخاطب خود یک ارتباط راحت برقرار کنید. با استفاده از جملاتی جذاب در ابتدای کار، عکس، نقشه یا بخش‌هایی از یک فیلم، و یا درخواست کمک از خود حضار، آنها را در بحث خود درگیر کنید (شرکت بدهید).

شوخ طبع

 غرض از شوخی ،این نیست که نقش یک کمدین را بازی کنید بلکه به این وسیله باید فضایی آرام را به وجود بیاورید و با مخاطب خود مزاح کنید. شوخی می‌تواند وجه تمایز یک سخنرانی معمولی و یک سخنرانی عالی به حساب آید. اگر در گفتار خود کمی شوخی به خرج دهید، مخاطب پی می‌برد که شما نیز انسانید و در عمل نیز یادگیری انسان هنگام انبساط خاطر بیشتر است. سعی کنید در سخنان خود داستان‌های شخصی و وقایع جاری را بگنجانید تا سخنرانی‌تان خشک نباشد.

کنترل اضطراب

اکثر افراد، از سخنرانی در جمع هراس دارند . همه هنگام صحبت در برابر جمع به میزان معینی به  اضطراب دچار می‌شوند، اما نکته اینجاست که نباید به این اضطراب پایان داد بلکه باید آن را کنترل کرد.

 درست قبل از ایراد سخنرانی چند نرمش تنفسی عمقی انجام بدهید تا کمی آرامش پیدا کنید. از اضطراب خود برای هیجان بخشیدن به سخنرانی خود استفاده نمایید.

به خاطر داشته باشید که از شما برای ایراد سخنرانی دعوت شده است چرا که شما حرف مهمی برای زدن داشته‌اید. صحبت کردن در جمع مهارتی است که شما می‌توانید آن را با تمرین و ممارست بیاموزید. مهار کردن اضطراب و نیز تمرین و تکرار فنون فوق در سخنرانی‌ می‌تواند برایتان موفقیت به همراه آورد.

راه علاقه مند کردن شنوندگان به سخنرانی

همه ما در بعضی مراحل زندگی مجبور به سخنرانی کردن می شویم. مصاحبه ای برای کار جدیدتان است؟ سخنرانی برای ناظر یا هیئت مدیره شرکت محل کارتان است؟ بله، همه ی این ها سخنرانی های بسیار مهمی هستند و می توانند آینده ی شما را رقم بزنند. پس نگذارید که این فرصت ها از دست بروند بدون اینکه شانس موفقیتتان را بالا ببرید.در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم که هنگام سخنرانی کردن برای شنوندگانی حرفه ای و متخصص باید به خاطر داشته باشید
                                                                                               شنوندگان را هم درگیرکنید
شنوندگان هم دوست دارند که وارد ماجرا شوند، نه اینکه فقط گوش کنند و حوصله شان سر برود. شما باید به آنها برای نشستن و گوش دادن به حرفهایتان دلیل بدهید. 30 تا 90 دقیقه زمان دارید تا بتوانید توجه آنها را جلب کنید. می توانید همان تکنیک قدیمی شروع کردن سخنرانی با یک جوک را به کار گیرید. اما...شاید زیاد هم ایده ی جالبی نباشد.                                                                                                                                      
اشتباه نکنید...مطمئناً دادن یک جنبه ی شوخی به سخنرانیتان قابل قبول است. اما اگر این جنبه را به صورت کلی وارد سخنرانی کنید با اینکه سخنرانی را با یک که ثبتو فعال شده اند می توانند لینکها را ببینند[برای ثبت نام اینجا را کلیک کنید] شروع کنید بسیار متفاوت است. پس بهتر است که آن را با یک سوال آغاز کنید. این تکنیک بسیار جواب می دهد. چون شنوندگان را هم وارد بحث می کند. تکنیک دیگری که گه گاه توسط بعضی سخنرانان به کار گرفته می شود بردن نام بعضی از اشخاص بین حضار است.
                             سرزنده و با روح باشید.             
بهترین سخنرانان کسانی هستند که چه در حرکاتشان و چه در سخن گفتنشان با روح و سرزنده هستند. خوب نیست که خود را پشت سکو پنهان کنید یا فقط در گوشه ای بایستید. دفعه ی بعد این کار را امتحان کنید: وقتی برای یک گروه 20 نفره یا بیشتر سخنرانی می کنید، حین صحبت کردن بین شنوندگانتان راه بروید. هر از چند گاهی ایستاده و دستتان را روی شانه ی یکی از شنوندگان قرار دهید. با این کار باعث خواهید شد که توجه آنها به شما بیشتر جلب شده و به حرفهایتان دقیق تر گوش کنند.
                                                                                          صدایی تاثیرگذار داشته باشید
روی چیزی که می خواهید تحویل دهید، زمان بگذارید. کسی توقع ندارد که مثل یک گوینده تلویزیون بیایید وبروید. باید بتوانید صدایی خوشایندوسرگرم کننده تحویل دهید. هنگام سخنرانی به این چهار نکته توجه داشته باشید: تن صدایتان را هر از گاهی تغییر دهید، درجه صدا را بالا و پایین ببرید، سرعت صحبت کردنتان را تغییر دهید. وحتی گاهی هم سکوت کنید.                     

از کارهایی که  باعث پرت کردن حواس شنوندگان می شود دوری کنید.                   

  هیچ چیز به اندازه ی این کار نمی تواند یک سخنرانی را خراب کند. چند وقت پیش مدیری را دیدم

که سخنرانی اش را فقط به خاطر اینکه با پول خردهای توی جیبش بازی می کرد از دست داد.

بعد از سخنرانی کسی درمورد محتویات سخنرانی او حرفی نمی زد، همه فقط می گفتند که چقدر

از صدای جرینگ جرینگ پول خردها اعصابشان خرد شده است. کنار گذاشتن این عادت ها کار

سختی نیست. گه گاه هنگام تمرینات سخنرانیتان فیلمبرداری کنید و بعد آنرا مرور کرده و پی به

عادت های آزاردهنده تان ببرید تا بتوانید آن ها را کنار بگذارید .                                           

روزی با یکی از مدیر عاملان صحبت می کردم که می گفت اولین چیزی که در برخورد با یک فرد به آن توجه می کند لباس هایش است. باید بتوانید طوری لباس بپوشید که حداقل یک پله از حضار بالاتر باشید. متوجه باشید که کفش های ارزان، شلوار جین و بلوزهای رنگی مناسب انجام یک سخنرانی نیست. به لباس پوشیدنتان خیلی دقت کنید.                                           
حرف های تازه بزنید  .                                                               
از تکرار کردن داستان ها و خاطرات همیشگی پرهیز کنید. حرف های تازه بزنید. سعی کنید در سخنرانیتان جایی هم برای وقایع روز باز کنید. حتماً آن روز یا آن هفته اتفاق جدیدی افتاده است که در موردش صحبت کنید. حرف ها و مطالب تکراری شنوندگان را خسته و بی حوصله خواهد کرد. حرف های جدید برعکس آنها را راغب به گوش کردن و توجه بیشتر می  کند.                                                                  
                                                                                                         تمرین داشته باشید.
چندین مرتبه تمرین کردن سخنرانیتان می تواند باعث موفقیتتان شود. چون معمولاً رقبایتان این کار را نخواهند کرد. معمولاً افراد فقط چند دقیقه قبل از سخنرانیشان نگاهی به نوشته هایشان می اندازند، اما سخنرانان موفق همیشه برای تمرین آن هم وقت می گذارند. یک سخنران واقعی از قبل برنامه ریزی می کند که چطور سخنرانی خود را شروع کند و چطور به پایان برساند. می دانند که چه موقع بین حضار راه بروند و دست روی شانه ی چه کسی بگذارند. می دانند که چه زمانی سکوت کرده و چه زمانی تن صدایشان را تغییر دهند. می دانند که به کجا نگاه کنند. با تمرین کردن مطمئناً سخنرانی بهتری ارائه خواهید داد .                                                                                                                           

جهت مطالعه بیشتر به سایت زیر مراجعه بفرمایید

http://www.fann-e-bayan.blogfa.com

منابع

http://www.iran-eng.com/

کتاب سخن و سخنوران دکتر زرین کوب

کتاب اصول سخنرانی

مشاعره با اشعار حافظ و...

می توانیم ،در یکی از جلسات  انشا، کار مشاعره انجام دهیم. جلسه اول به صورت ابتدایی واز روی کتاب وبه نوبت که انجام شد ،دور بعدی بدون کتاب واز حفظ وباز هم دور بعدی از تعدادی که باقی ماندند، بخواهید جلسه بعدی باتمرین حاضرشده واین قدر مشاعره کنند که مثلا از کلاس 30 نفری، 6نفر باقی بمانند .حالا ،دو گروه 3نفره رقابتی برای جلسه بعدی، بیشتر آماده می شوند.می توانید یک پرینت از همین اشعار بدهید تا شعرهایی را هم که ندارند اضافه کنند وخوب با اعضای خانواده کار کنند وآمادگی لازم را کسب کنند ومثلا در مناسبتهایی چون هفته معلم سر صف اجرا کرده وتشویق شوند.

به دانش آموزان بگویید یک دفتر مشاعره تهیه کنند و برای هر حرف الفبایی یک صفحه جابگذارند و تک بیت های ناب و اشعار برگزیده را بنویسند.

البته باید قوانینی هم برایشان وضع کنید ،تا منجر به بی نظمی نشود .مثلا شعرها را درست وبا لحن خوب وشمرده وبا احساس بخوانند ونه تند تند ودیگر این که ،شعرها تکراری نباشد. از ترانه های غیر مجاز و... نباشد. مصراع ها را جابجا نکنند مثلا برای برای حرف "چ" بخوانند 

                                  چنین گفت پیغمبر راستگوی       زگهواره تاگور دانش بجوی     

وباز برای حرف "ز" بگویند: زگهواره تا گور دانش بجوی      چنین گفت پیغمبر راستگوی 

وهر قانونی که دوست دارید وضع کرده وروی تخته بنویسید. 

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش                حریف حجره وگرمابه و گلستان باش

اگرچه دوست به چیزی نمی خرد مارا            به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

امروز که در دست توام مرحمتی کن             فردا که شوم خاک، چه سود اشک ندامت

از غم هجر، مکن ناله وفریاد که دوش           زده ام فالی وفریادرسی می آید

از من جدا مشو که توام نور دیده ای            محبوب جان و مونس قلب رمیده ای

ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز                    کز سر صدق می کند ،شب همه شب دعای تو

آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید             گو درین کار بفرمانظری بهتر ازین

اگر پوسیده گردداستخوانم                             نگردد مهرش از جانم فراموش

آن سفرکرده که صدقافله دل همره اوست          هرکجاهست ،خدایا به سلامت دارش

ای دوست، دست حافظ ،تعویذ چشم زخمست        یارب ببینم آن را ،برگردنت حمایل

از جان بریدن آسان بود ولیکن                           از دوستان جانی ،مشکل توان بریدن

ای قصه بهشت زکویت حکایتی                           شرح جمال حور ، ز  رویت روایتی

.................................................................................................

به یاد رفتگان و دوستداران                                  موافق گشته با ابر بهاران

برسرآنم که گر زدست برآید                                 دست به کاری زنم که غصه سرآید

بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هرسال         چونسرین صدگل آرد بارو چون بلبل هزار آرد

به عنایت نظری کن که من دلشده را                    نرود بی مدد لطف تو ،کاری از پیش

بسوخت حافظ وآن یار دلنواز نگفت                      که مرهمش بفرستم چو خاطرش خستم

بیا به شام غریبان وآب دیده من بین                    بسان  باده صافی در آبگینه ی شامی

.....................................................................................................

پند حکیم عین صوابست ومحض خیر           فرخنده بخت آن که به سمع رضا شنید

پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد          گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان

.....................................................................................................

توبا خدای خود انداز کار ودل خوش دار           که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

توانگرا دل درویش خود به دست آور               که مخزن  زر و گنج و درم نخواهد ماند

..........................................................................................

ثوابت باشد ای دارای خرمن                    اگر رحمت کنی بر خوشه چینی

ثنا گوی تو باشد هر گیاهی                     اگر سر چشمه    زاینده باشی

ثمر علم ،ای پسر عمل است                   ورنه تحصیل علم درد سر است

ثمری گر نکند آه ،فغان خواهم کرد            اثری گر نکند ناله دعا خواهم کرد

ثبات کوه و قرار زمین و دور سپهر            نماند ومیکده   عشق برقراربماند

ثنای حضرت عزت ،نمی توانم گفت          که ره نمی برد آنجا ،قیاس و وهم وخیال

..........................................................................................

جام می وخون دل هر یک به کسی دادند            در دایره قسمت ،اوضاع چنین باشد

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را            نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را 

جان رها کردیم ودر فکر تنیم                               تن بمردو در غم پیراهنیم

جور وستم هر آنچه زدنیا کشیده ایم                    از فکر روشن ودل دانا کشیده ایم

................................................................................................

چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد                      من نه آنم که صبوری کنم از چرخ فلک

چگونه سر زخجالت برآورم ،بر دوست                 که خدمتی بسزا برنیامد از دستم

چنین قفسی نه سزای چومن خوش الحانیست   روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

چون سرآمد دولت شب های وصل                      بگذرد ایام هجران نیز هم

چون یار سر وفا ندارد                                     از دست جفای او سفر کن

چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود                ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

چو نام نیک طلب می کنی، سخن این است       که در بهای سخن ،سیم وزر دریغ مدار

چرا حافظ چو می ترسیدی از هجر                          نکردی شکر ایام وصالش

.....................................................................................................

حافظ، دوام وصل میسر نمی شود                    شاهان  کم التفات  به حال گدا کنند

حافظ ،وظیفه تو دعا گفتن است وبس               در بند آن مباش که نشنید یا شنید

حافظا علم وادب ورز ،که در مجلس خاص         هر که را نیست ادب ،لایق صحبت نبود

.............................................................................................

خستگان را چو طلب باشد وقوت نبود            گر تو بیداد کنی ،شرط مروت نبود

خرم آن روز کزین منزل ویران بروم                  راحت جان طلبم ، وز پی جانان بروم

خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست        پرده ای برسر صد عیب نهان می پوشم

..................................................................................................

دل بیمار  شد از دست ، رفیقان مددی                 تا طبیبش به سرآریم و دوایی بکنیم

دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق است               اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی

دریغ ودرد که در جست وجوی گنج حضور                سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

در اوج ناز ونعمتی ای آفتاب حسن                      یا رب مباد تا به قیامت زوال تو

در ره منزل لیلی که خطرهاست درآن                   شرط اول قدم آن است که مجنون باشی 

درآرزوی  خاک در  یار، سوختیم                            یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی

دیده ما چو به امید تو دریاست، چرا                      به تفرج گذری برلب دریا نکنی

درودی چو نور دل پارسایان                                 بدان شمع خلوتگه پارسایی

دلا چو پیر شدی حسن ونازکی مفروش                که این معامله در عالم شباب رود

دست از طلب ندارم تا کام من برآید                      یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند                        نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

دلی که غیب نمایست و جام جم دارد                زخاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

................................................................................................

ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی                    بی دوست زندگانی ذوقی چنان ندارد

ذره ذره مگر از مهر تو دل بردارم                             ورنه دل برنتوان داشت به یکبار ازتو

ذره ذره ، آنچه داد از من گرفت                              دیر دانستم که گیتی رهزن است

ذات عالی اوست، باقی جمله پست                       نیست با او هیچ واودر جمله هست

.............................................................................................

رواق منظر چشم من آشیانه توست            کرم نما وفرود آ، که خانه خانه ی توست

روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست         در غنچه ای هنوز و صدت عندلیب هست

..................................................................................................

ز هجر و وصل تو در حیرتم چه چاره کنم          نه در برابر چشمی نه غایب از نظری

زنهار تا توانی اهل نظر میازار                        دنیا وفا ندارد ای یار برگزیده 

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت          کانکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد

ز آستین طبیبان ،هزار خون بچکد                    گرم به تجربه دستی نهند، بردل ریش

زین سفر گر به سلامت به وطن گردم باز          نذر کردم که هم از راه به میخانه روم

.................................................................................................

ژاله برلاله است یا برگل گلاب                              یا بر آتش ،آب یا بر روت خوی

ژاله از روی لاله ،دور مکن                                     تا نسوزد زشعله بستان را 

ژاژ خاید ،ظرافت انگارد                                       هرزه گوید لطیفه پندارد

................................................................................................

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی            دل زتنهایی به جان آمد،خدا را همدمی

سخن سر بسته گفتی با حریفان                       خدا را زین معما ،پرده بردار

سعی نا برده در این راه به جایی نرسی              مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر

سلامی چو بوی خوش آشنایی                         برآن مردم دیده روشنایی

سه بوسه کز دو لبت کرده ای وظیفه من               اگر ادا نکنی قرض دار من باشی

ساقی بیا که از مدد بخت کار ساز                       کامی که خواستم  زخدا،شد میسرم

.....................................................................................................

شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا               بر منتهای همت خود ،کامران شدم

شهریست پر ظریفان ، وز هر طرف نگاری           یاران صلای عشقست ،گر می کنید کاری

{شیوه چشمت فریب جنگ داشت                   ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم}

{نکته ها رفت و حکایت کس نکرد                     جانب حرمت فرو نگذاشتیم }

شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام          بار عشق ومفلسی را هر دو می باید کشید

شکر ایزد که میان من واو صلح افتاد                   حوریان ،رقص کنان ساغر شکرانه زدند

.....................................................................................................

صبر بسیار بباید ،پدر پیر فلک را                      تا دگر مادر گیتی ،چو تو فرزند بزاید

صد نامه نوشتیم وجوابی ننوشتی                   این هم که جوابی ننویسند جواب است

صدها فرشته برآن دست بوسه می زنند             کز کار خلق ،یک گره بسته وا کند

صد حیف که ما پیر جهان دیده نبودیم                روزی که رسیدیم ،به ایام جوانی

..........................................................................................

ضیافتی که درآنجا توانگران باشند                     شکنجه ایست فقیران بی بضاعت را

...........................................................................................

طی نگشته روزگار کودکی ،پیری رسید               از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است

طاعتی نیست پسندیده تر از خدمت خلق            دل به دست آر ومزن دست به آزار کسی

طبیبا برسر بالین من آهسته تر بنشین               که ترسم باد دامانت ،زبستر دورم اندازد

طاووس را ،جلوه بایدورفتار                                 وعندلیب را ،نغمه باید وگفتار

.......................................................................................

ظالم بمردو قاعده زشت ازو بماند                    عادل برفت و نام نکو یادگارکرد

ظالم زناتوانی ،دست از ستم بدارد                 دندان چو ریخت از گرگ، درندگی ندارد

.........................................................................................

عجیب واقعه و غریب حادثه ایست                   ان اصطبرت قتیلا وقاتلی شاکی

عجب از لطف تو ای گل که نشستی با خار       ظاهرا مصلحت وقت در آن می بینی

عجب از وفای جانان که تفقدی نفرمود             نه به نامه وپیامی نه به خامه وسلامی

.............................................................................................

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل             شاید که چو وا بینی خیر تو درین باشد

.................................................................................................

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید                  دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد

فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن             درد عاشق نشود به ،به مداوای حکیم

....................................................................................................

قرص خورشید در سیاهی رفت                                یونس اندر دهان ماهی رفت

قانع شده بودم زتو عمری به سلامی                    یک روز نگفتی که مرا هست غلامی

...................................................................................................

گناه، اگر چه نبود اختیار ما، حافظ                      تو بر طریق ادب باش وگو گناه منست

گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود             پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود

گر رنج پیشت آید و گر راحت ،ای حکیم              نسبت مکن به غیر ،که اینها خدا کند

...........................................................................................

لایق نبود ،قطره به عمان بردن                         لایق نبود، زیره به کرمان بردن

لاله پرخون وپریشان سنبل است                     هر که را در باغ دیدم ،گشته نالان فراق

.....................................................................................................

میان عاشق و معشوق فرق بسیار است              چو یار ناز نماید، شما نیاز کنید

مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد                 نیت خیر مگردان که مبارک فالی است

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق           ترک کام خود گرفتم تا براید کام دوست

می ده که شیخ وحافظ و مفتی ومحتسب          چون نیک بنگری همه تزویر می کنند

مکن زغصه شکایت ،که در طریق طلب                به راحتی نرسیدآن که زحمتی نکشید

من ار چه در نظر یار ،خاکسار شدم                     رقیب نیز ،چنین محترم نخواهد ماند

ما برآریم شبی دست و دعایی بکنیم                غم هجران تو را چاره زجایی بکنیم

مگذران روز سلامت ،به ملامت حافظ             چه توقع زجهان گذران می داری

من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست                  تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

....................................................................................................

نه فقط کاخ بزرگان همه پر رنگ وجلاست            کلبه ی ما فقرا نیز پراز مهرووفاست

نه هر صدف که فرو برد قطره باران                     درون سینه او گشت جای دردانه

.....................................................................................................

ورهنری داری وهفتادعیب                            دوست نبیند بجز آن یک هنر

وادی عشق ،بسی دور ودراز است ولی          طی شود جاده صدساله به آهی ،گاهی

...................................................................................................

هر تار موی حافظ در دست یار شوخیست         مشکل توان نشستن در این دیار باری

هجو اگر گفت حسودی ورفیقی رنجید              گو تو خوش باش که ماگوش به احمق نکنیم

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست    ورنه تشریف تو بربالای کس کوتاه نیست

همای برج سعادت به دام ما افتد                     اگر تو را گذری بر مقام ما افتد

................................................................................................

 یار بفرما به سرایم ، یا بفرما به  سر  آیم          غرضم وصل تو باشد چه تو آیی چه من آیم

  یاد باد آن که زما    وقت سفر یاد نکرد                   به وداعی ،دل غم دیده ی ما شاد نکرد

انشای گفت وگویی خیالی با شاعران و...

در این جلسه، بچه هاگفت وگویی خیالی با یک شاعر یا نویسنده براساس زندگی ایشان، نوشتند.

 یعنی خودشان سوال کردند و خودشان هم پاسخ دادند.(تلفیق تاریخ ادبیات وانشا).

  نمونه ای از سوالات: 

           1- لطفا اول از خودتان وتولدتان برای ما بگویید................

2-           2-  از چه زمانی شعر گفتن را شروع کردید؟...................

  3-شعر ....را چه موقع وکجا سرودید؟..................

  4-به جز طبیعت زیبای اطراف ،دیگر چه چیزها یا کسانی در شعرهای شما تاثیر

  داشتند؟.........................

         5-چرا این تخلص را انتخاب کردید؟....................................

         6-فکر می کردید که یک روز شاعر معروفی بشوید؟..................

         7-به نظر شما ،بچه ها برای رشد استعداد های خودشان چه کار می توانند انجام

          دهند؟......................................................

          8 -از روز های درس ومدرسه بگویید.............................

          9-غیر از نویسندگی وشاعری چه کارهایی انجام داده اید؟.....

         10-از خانواده تان بگویید واین که چند فرزند دارید؟..............

           از حضور شما در این گفت وگو ممنونیم. لطف کردید. 

انشا با عبارت های عامیانه

با عبارت هایی که عامیانه واتباع هستند ،متن یا شعری طنز بنویسید.

مثال: بچه مچه- دری وری – دکتر مکتر- ریزه میزه- شلوغ پلوغ- اثاث مثاث- هله هوله- راست وریس-

کج وکوله- آش ولاش- پرت وپلا- پول وپله- تته پته- خرت وپرت- لب ولوچه- هیچ وپوچ- دک وپوز- قال ومقال-

رک وراست- در تب وتاب- سوت وکور- جمع وجور- تق و لق .

طرز تدوین نشریه دانش آموزی

در ابتدای هرسال ،به دانش آموزان می گویم که گروهی، نشریه درست کنند واین طور توضیح می دهم.

الف) در صفحه اول ،شناسنامه نشریه را بنویسید. به این صورت:

صاحب امتیاز : مثلا نام آموزشگاه     مدیر مسئول: ..............           طراح گرافیک:(امور هنری)........

سردبیر:.....................                عکاس ونقاش:.................        گزارشگر وخبرنگار:..............

مشاور تصویرگر:.............              صفحه آرا:........................       ویراستار:................

هیئت تحریریه یا گروه نگارش...................

وسپس کار هر یک را توضیح می دهم.

مثلا کار صفحه آرا 1- انتخاب حاشیه برای نشریه 2- فهرست مناسب وخلاقانه با شماره صفحات

3- قراردادن عکس ها و نقاشی ها ،در بین مطالب مربوطه 4- چگونگی واندازه کادرها ونوع خط 5- طرح

زمینه وزیر نوشته های آن که در هر صفحه کم رنگ ودرشت تکرار می شود. 6- رنگ صفحات وشماره

صفحات – ثبت زیر نویس های هر صفحه 7- طرح رو و پشت نشریه و یک به نام خدای زیبا برای صفحه اول

در پایین نشانی دفتر نشریه به همراه تلفن ها ودورنگار وصندوق پستی ونیز شمارگان نشریه.

ب)حالا وقت آن رسیده است که نامی برای آن انتخاب کنید.

بله یک نام مناسب برای این ماهنامه یا هفته نامه . مثلا : کیمیا- اندیشه های سبز- دخترانه-

نسیم بهشت- روزگار مدرسه- کبوترانه و....

پ)تایپ شده یا خوش خط باشد.    ت)فهرست آن به همراه شماره صفحات بخورد. ث)مقدمه یا سرمقاله داشته باشد.    ج)بخشی را با عنوان تلاشگران ماه همراه با عکس بچه ها در نظر بگیرند. در مورد شرکت در نمازهای جماعت، درسی یا شرکت در مسابقات وکسب رتبه های برتر   چ) بخش جدول که می توانند با ابتکار خود یا بسته به مناسبت های ماه ، خودشان طراحی کرده وسوال هم طرح کنند.    ح) بخش معرفی تازه ها که می تواند به معرفی شخصیت های جدیدیا مهم ،یا سایت های مختلف یا معرفی کتاب های خوب یا اختراعات واکتشافات نو بپردازد.   خ) بخش کاریکاتور یا کاریکلماتور.   د) بخش ورزشی که می تواند به معرفی ورزشهای جدید یا محلی  یا ابتکاری بپردازد.   ذ) بخش سرگرمی   ر) بخش سخنان سبز  یا  احادیث جالب   ز)بخش تغذیه وآشپزی   س) بخش دخترانه   ش) بخش مذهبی ،مثلا به معرفی بیشتر امام زمان ونشانه های ظهور یا روایات جالب می پر دازد.   ص) بخش مصاحبه وگفت وگو  که می تواند خیالی یا واقعی باشد. مثلا مصاحبه با یک دبیر یا کسی که شغل خاصی هم دارد. یا مصاحبه ی طنز وهر چیزی.  ض) بخش مهارت های زندگی. ط) بخش نکات خانه داری  ظ) بخش متون آزاد (هرچه می خواهد دل تنگت بگو)      ع) بخش حکایات که می تواند حکایت های کوتاه تاریخی یا ادبی و... باشد.      غ) بخش معماهای قرآنی یا معماهای ریاضی.   ف) بخش اشعار زیبا.    ق) بخش مسائل روز    ک) بخش آیا می دانید؟

گ) می تواند این نشریه ، یک نشریه موضوعی باشد. مثلا با توجه به مناسبت های هرماه یا فصل ،مطالب جمع آوری شود.یا این که مطالب متنوع وخارج از درس باشد ویا فقط ،مربوط به یک درس خاص ،مثلا جغرافی ،زبان و... باشد.

ل) هر بخش ،نصف صفحه یا یک صفحه را بیشتر نگیردویک حداقل وحد اکثری ،درنظر گرفته شود.

م) قبل ازدریافت پرینت کامل ، یک چک پرینت گرفته شده وویرایش صورت گیرد. می توان پرینت رنگی یا فتوکپی رنگی هم گرفت اما هزینه اش کمی بیشتر است.

ن) کل کلاس می توانند یک نشریه داشته باشند یا به گروه های کوچک تر تقسیم شوند. مدیر مسئول ،تمام مطالب جمع آوری شده از بچه ها را گرفته ودر پوشه ای نگهداری می کند تا به موقع از آن استفاده کند. در پایان، مهلت قطعی ارائه  نشریه، به دبیر اعلام می گردد.   

و) حالا این نشریه زیبا را می توانند ،در مدرسه خود واطراف ، به معرض فروش بگذارند.

نام کتاب های  هوشنگ مرادی کرمانی در انشای بچه ها.

1-شما که غریبه نیستید،چکمه را در می آورم. پلو خورش را که می خورم ، سرم را که روی نازبالش می گذارم. قصه های مجید را می خوانم که مثل مربای شیرین  است. مثل نان از تنور در آمده، داغ ودل پذیر. وقتی قصه ای از تو نمی خوانم مثل کبوتر توی کوزه ام، اسیر. هوش واستعداد تو را دگر که دارد؟دست ما کوتاه وخرما بر نخیل، چشمک می زند.

..........................................................................

2-مشت برپوست می زند، کبوتر توی کوزه. دلش می خواهد توی قصه های مجید باشد تا بتواند پرواز کند. شاید بخواهد شبی مهمان مامان باشد تا مامان برایش پلو خورش بپزدو بعد هم روی ناز بالش بخوابد. تو لبخند اناری که آثارت مثل شب چهارده می درخشد.تنور زندگی ات روشن باد،باباهوشنگ. 

انشای تخیلی

فکر کنید از منطقه ای غار مانند وارد عمق زمین شده اید. دراین سفر ،(سفر به

اعماق زمین) چه چیزهایی می بینید؟می توانید از گروه واژه های کلیدی زیر هم

بهره مند شوید:

( موجودات عجیب با توصیف شکل-فرمانروا وحاکمشان- نوع صداها وصحبت ها

 ولهجه هایشان-اسامی ،غذاها وچگونگی ورود وخروج از زمین-خاطرات

 وخطرات سفر زمینی- نوع آب وهوای آن –منظره ها وگیاهان،رودخانه ها

وکوه وارتفاعات و...

بوهای مختلف- توصیف ترس وفرار یا هیجانات دیگردستگیری به دست

موجودات عجیب- -جنگ ها –جشن ها –دوستان جدید–اختراعات آن موجودات-

منابع ومعادن زیرزمین- مدل کلبه های زیرزمینی-مدل کوههای آتش فشانی

آن سرزمین وکشیدن تصاویر داستان خیالی.

امثال موزون در ادب فارسی

نخندد زمین ،تانگرید هوا                       فردوسی

من از بیگانگان هرگز ننالم          که با من هر چه کرد آن آشناکرد.    حافظ

مصیبت بود ،پیری ونیستی.                      فردوسی

مرغ زیرک چون به دام افتد ،تحمل بایدش.

گهی برفراز وگهی برنشیب       گهی پشت برزین گهی پشت به زین. فردوسی

گل بود وبه سبزه نیز، آراسته شد.               عمعق بخارایی

گرگ بیند دنبه ،اندر خواب خویش               مولوی

گر گدا کاهل بود ،تقصیر صاحبخانه چیست؟     حافظ 

کی شناسد طفل ،قدر سیلی استادرا ؟               ظهیر فاریابی

کند هم جنس ،با هم جنس پرواز                    نظامی 

کشتی شکسته ، باد مخالف ، کناره دور.          قاآنی

قدر نان را ،گرسنه می داند.

عرق سعی ،محال است به جایی نرسد.             سالک قزوینی

سبزه پامال است ،در زیر درخت میوه دار.   

زما بگذر،شتر دیدی، ندیدی.                          بابا طاهر عریان همدانی

زدی ضربتی ، ضربتی نوش کن.  

ریش وقیچی ،هر دو در دست شماست.

دندان کرم خورده ،علاجش کشیدن است.           صابر همدانی

دماغش گر بگیری ، جان ندارد.

در خانه اگر کس است ،یک حرف بس است.

خفته را خفته ،کی کند بیدار؟                    سعدی  و  سنایی

چه برسر کلاه و چه سردر کلاه.               اخگر

چو شصت آمد، شکست آمد به دیوار.           نظامی

پیش گوساله ،نشاید که تو قرآن خوانی.          ناصر خسرو.

پروانه پر سوخته ،محتاج کفن نیست.

آسایش کارگر ،زکار است.                        پروین اعتصامی

آدمیزاده اگر بی ادب است ،آدم نیست.

آب در ظرف سفالین ،می شود بسیار سرد.       بیدل

آب دریا ،در مذاق ماهی دریا خوش است.        صائب تبریزی

1-  به دانش آموزان بگوییید ،لطفا گروهی یکی دو مرتبه این ضرب المثل های شعری را خوانده ومرور کنند.سپس داستانی بنویسندکه 3-4 مورد از این ها در داستان به کار رفته باشدو ضرب المثل ها را رنگی کنند.

2-  گروهی ،آلبوم تصاویر ونقاشی های امثال موزون در ادب فارسی را بکشند وبیاورند. 

3-مصرع جاافتاده این ضرب المثل های شعری رافی البداهه  از خودشان بنویسند.

زبان سرخ، سر   سبز می دهد بر باد............................................

..................................................علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

.............................................چرا عاقل کند کاری ،که باز آرد پشیمانی

آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری...............................................

....................................................گل بود وبه سبزه نیز آراسته شد

..............................................از دوست یک اشارت ،از ما به سر دویدن

با آل علی هر که درافتاد ،ورافتاد.....................................................

شعر رپ نویسی ، در کلاس انشا

 رپ ،در واقع یک نوع موسیقی اعتراض آمیز خیابانی است واز میان موسیقی سیاه پوستان فقیر ،متولد شد

این موسیقی ،از پیش پا افتاده ترین سهل ترین وخیابانی ترین کلمات ،استفاده می کندوبه موضوعاتی از جمله

اختلاف طبقاتی ،ریاکاری  و بحرانهای سیاسی می پردازد کلام آن اگرچه قافیه هایی ضعیف دارداما با همین سادگی خود می کوشدمعنایی دیگر از زندگی اجتماعی را به ما یاد آوری کند

دانش آموزان عزیز ،اگر می خواهید شعر رپ بنویسید، مراقب باشید چیزی بنویسید که ،خدا پیغمبر بپسندند .انسان ها را دچار فساد وابتذال وپستی وشهوت نکندوتاثیر گذاری مثبت داشته باشد وروح شما را با معنویت صفا دهد وبه حقیقت رهنمون کند

 چون و قتی از شما خواسته بودم که بحر طویل بنویسید عده ای رپ نوشته بودید

:واما ذکر برخی نکات در این باره 

مطالعه لغت نامه:درست است  که می گویند کسی لغت نامه را نمی خواند ولی من می گویم ،بخوانیدچون برای یافتن قافیه این از بهترین راه هاست                                       

با خبر بودن از دور وبر: کسانی که تکست اجتماعی می نویسند ،باید بدانند دور و برشان چه می گذرد ،که در هر زمانی بتوانند مناسب با آن زمان،تکست بنویسند                         

گوش کردن به آهنگ دیگران:اگر زیاد به آهنگ های بقیه گوش بدهی ،می فهمی که کار خودت قوی است یا ضعیف و در مورد دیس ها هم هر که قوی تراست دیس کنی در ضمن این کار به تکراری نشدن تکست هم کمک می کند مثلا ممکن است تو یک شعری را بنویسی ،ولی قبلا یکی آن راخوانده پس سعی کن همیشه آهنگ گوش کنی                                

نوشتن از روی داستان:اگر قصد داری ،لاو یا پارتی بنویسی ،بهترین کار ،نوشتن از روی یک داستان است مثلا می گویی ، من دلم برای تو تنگ شده چند وقتیه ندیدمت... بعد اینو شعرش کنی                                                  

ساختن تکست از روی آهنگ:اگر یک آهنگ(بیت)خوب داشته باشی ،می توانی همراه اون تکستت را بنویسی که نیازی هم به ساختن آهنگ نباشد و مستقیم بشود رویش بخوانی              

قافیه در رپ  :                                                       


قافیه یکی از مهم ترین عناصر شعر در زبان فارسی و همین طور رپ است و شعر بدون قافیه یا شعر نو جذابیت زیادی ندارد چون قدرت و توانایی شاعر فقط در شعر قا فیه دار معنا دار می شود،

حال که فهمیدید قافیه چه عنصر مهمی است با ما همراه باشید تا شما را با انواع قافیه

در شعر رپ آشنا کنیم
معمولا مثنوی مشهور ترین و پر کاربرد ترین نوع قا فیه است که در بیشتر رپ ها از این قافیه استفاده می شود در این قافیه هر بیت قافیه جداگانه دارد. شاهنامه ی فردوسی هم دارای همین قافیه است برای مثال

این جا ایرانه یک گربه ی ۷۰۰۰ساله         که زندست تاوقتی که نفت خام داره

در شعر های دیگر ،از قافیه هایی مانند قصیده ،غزل ،قطعه ،دو بیتی ،چهار پاره و...استفاده می شود که می توانید نوع آن ها را از دبیر های ادبیات بپرسید.زیرا این قافیه ها با شعر های فارسی مشترک اند

اینک قافیه های مخصوص شعر رپ

در این نوع قافیه ،که نسبتا پر کاربرد است قافیه پشت سر هم تکرار می شود و قافیه تغییر نمی کند.

تو هم گوش کن مثل بقیه آدما وایستا          حالا همه از خودشون فراریند وایستا

در این قافیه که سخت ترین نوع قافیه است قافیه پشت سر هم تکرار می شود.

اکثرمنطقه هستم من البته ازمنه عکسای برسر سردر پس اگه هستمه بکسم که نزدمه اسلحه دستمه...

نوعی قافیه هم وجود دارد که به آن قافیه گفته نمی شود ولی ما آن را هم جزو قافیه حساب می کنیم.چون معمولا قافیه در آخر مصراع می آید اما این قافیه در اول بیت یا مصراع می آید.مثلا

درود به هرکی که الآن این جا وایستاده           طلوع رپ فارس باید با صدای ما باشه

ممکن است نوع های دیگر قافیه هم وجود داشته باشد که کاربردش خیلی کم است یا معادلش

ببینین چی می خواین بگین!!حرفتون چیه.درمورد این عنوانی که انتخاب کردین چه حرفایی دارین

 و چه اهدافی رو دنبال می کنین.در واقع ببینین از چه موضوعی میخواین به چی برسین؟!

بذارین ساده تر بگم..با یه مثال..

مثلا اگه می خواین از مادر حرف بزنین توجه کنید که میخواین مادر رو چگونه توصیف کنین و در نهایت نتیجه حرفاتون چی خواهد بود.

به این نکات دقت کنید :

          درنگ و تکیه واژه  ها

 حروف هم صدا و هم لحن

                                           سبک خواندن

                     تعویض جای عناصر جمله

                             استفاده از ضمایر

                            قافیه های چندگانه

سعی کنین تو ذهنتون مدام شعر بگین.حتی شده دری وری هم بگین اشکالی نداره. واما درنگ و تکیه واژه ها: تمام واژه های ادبیات فارسی روی یکی از سیلاب هاشون (هجا یا بخش) تکیه یا درنگ دارند یا به صورتی مشدد خونده میشن.مثلا کلمه "دقت" روی "ق" مشدد خونده میشه.تشدید معمولا قافیه های زیبایی می سازه.!)

گفتم بودن تو این دنیا واسم خفت داره گفتی زود قضاوت نکن همش حکمت داره

اینجا "خفت" و "حکمت" قافیه می سازن.البته در این بیت قافیه تقریبا ساده است

در این بیت کلمه "خفت" در واقع " خف فت" خونده میشه و هم وزن جلوه می کنه با کلمه "حکمت"

سبک خوندن: این مسئله بسیار حائز اهمیت هست!

تعویض جای عناصر جمله                                                                     

اصلا تفاوت شعر و نثر اینه که شما می تونی در شعر جای ارکان جمله رو به صورت کاملا آزاد عوض کنی

هر چند در بعضی آثار منثور فارسی هم ارکان جمله رو عوض می کنن ولی در شعر دست ما بیشتر باز هست!

استفاده از ضمایر: بدون حرف اضافه!!

                                         قافیه های چندگانه: یعنی در یک بیت بیش از 2 کلمه قافیه داشته باشیم 

مثلا این نمونه را کامل کنید که می تواند یک سر نخ باشد با موضوع بد حجابی ممنوع

اگر تو دوست من حجاب نداری 

پس میری جهنم با بلیط مجانی 

همه حرفامو خلاصه کنم تو یک جمله

هرچی زحمت بکشی چادر بپوشی ارزش داره

ارزش داره

........................................................................................

  خدا رو دوست دارم نه واسه ي جهنم و بهشت


خدا رو دوست دارم نه واسه ي زيبا و زشت


خدا رو ميخوام نه واسه ي خودم كه باشم يا برم

خدا رو ميخوام نه واسه ي روزاي تلخ آخرم


خدا رو مي خوام نه واسه ي سكه و سكو يا مقام


خدا رو ميخوام كه فقط خو دشو نگه داره برام


خدا رو دوست دارم واسه اينكه  خودشو داده بهم


خدا رو دوست دارم چون عا شق بودن و يادم داده


خدا رو دوست دارم چون عاشقا رو خيلي دوست داره


خدا رو دوست دارم چون عاشق و تنها نميزاره


خدا رو دوست دارم واسه اينكه حواسش با منه


خدا رو دوست دارم آخه هميشه لبخند مي زنه


خدا رو دوست دارم واسه اينكه من با هاشم


خدا رو دوست دارم چون مي دونه ما عاشق هميم

تلفیق هنر وانشا

به کارگیری روش های تلفیقی در کلاس خوب جواب می دهد.مثلا ترکیب انشاودستور ----ترکیب املاوانشا---ترکیب فارسی وانشا ---ترکیب تاریخ یا جغرافی وانشاو........

جهت صرفه جویی در وقت نیز مناسب است.

وسایل لازم :کاغذ رنگی – چسب – رو بان

به دانش آموزان می گویم خیلی وقت ها پیش آمده که دلتان می خواسته است به دوست هم کلاسی خود یا......پیام تبریکی بنویسید،اما نمی دانستید ،چگونه این کار را عملی کنید؟با این روش ساده شما هم می توانید با چند تکه کاغذ رنگی اضافه در خانه صاحب یک کارت زیبا شوید و پیام تبریک وسخن دوستانه ی خود را بر روی آن بنویسید.برای این کار لازم است ابتدا دو کاغذ رنگی را به هم با استفاده از چسب بچسبانید.سپس آن را از دو طرف صاف تا بزنید ویک رو بان  یا پاپیون را به روی آن برای تزیین بچسبانید.

حالا اگر از خودتان شعری سروده اید یا متن ادبی زیبایی انتخاب کرده اید،داخلش بنویسید وبعد تقدیم کنید.

معلم گرامی می تواند با کارت تبریک های ابتکاری دانش آموزان ،نمایشگاهی ایجاد کند.یا روی تابلوی کلاس ،نصب کند. این کار را درپایان اسفند ماه وبرای والدین هم جهت ایجاد ارتباطات صمیمانه ترمی توانید انجام دهید.

آلبوم تصویری ضرب المثل ها

یک روز، تمام4جلد امثال وحکم دهخدا را گشتم ودنبال ضرب المثل هایی

بودم که  بتوانم به دانش آموزان بدهم که آنها بتوانند تصویری کنند.ضرب المثل ها

را سر کلاس  می خواندم وبچه ها نفری 4مورد انتخاب می کردندومن 

علامت می زدم. بعضی  برایش نقاشی کشیده بودند وبرخی هم تصاویری از 

مجلات را برش زده وآورده بودند. حالا با  جمع آوری همه ی آنها در کنار هم،

یک آلبوم ضرب المثل های تصویری دارند،که تعدادش هم هر سال بیشتر  

شده و در نمایشگاه های دهه ی فجر ، به نمایش می گذارند وبسیار کار 

 عملی زیبا وآبرومندی شده است. ابتدای هر سال هم ،به دانش آموزان

 جدید آن را نشان می دهم و سعی می کنم کار های تکراری داخلش نگذارم ، 

مگر این که ، فرد دیگری زیباتر کشیده باشد که عکس ها را جابه جا می کنم.

می توانید ضرب المثل ها را برای هیجانی تر شدن ،داخل یک جعبه بگذارید 

تا با  چشمان بسته نفری 3-4 مورد بردارند ودرکلاس یا منزل ، تصویرش 

را آماده کنند وشما هم پس از جمع آوری وبررسی، 5 نمره فعالیت عملی را 

برایشان ثبت کنید. 

توصیه می کنم شما هم یک کلربوک بخرید وتصاویر ونقاشی ها را به ترتیب 

خاصی  داخلش بچینید . یا نقاشی ها را داخل کاور بگذارید وبا گیره داخل

پوشه ای زیبا ،جا بدهید. 

 یکی از فواید مهمش ،جا افتادن ضرب المثل ها از طریق چشمو به صورت

دیداری است. 

  ونیز یادگاری خوبی از کارهای ماندگار بچه ها  که باز هم تلفیق هنروادبیات ،

  شگفتی می آفریند. 

-آب آبادانی است.  2-آب از دستش نمی چکد.  3- آب به سوراخ مورچه ریخته اند.  4-آب را گل آلود می کند ماهی بگیرد.  5-آخر پیری معرکه گیری . 6-آدم پول را پیدا می کند، پول آدم را پیدا نمی کند.  7-کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد.   8-آدم گدا واین همه ادا .  9- آدم گرسنه سنگ را هم می خورد.  10- آستین نو بخور پلو.  11-آسیا به نوبت.  12- آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک. 13- آش نخورده ودهن سوخته.   14- فلانی ،آفتاب لب بام است. 15-آفتابه لگن شش دست ،شام وناهار هیچی. 16- آفرین به شیری که تو را خورد. 17- آن قدر خر هست ،پس چرا ما پیاده راه می رویم؟ 18- آهسته برو آهسته بیا که گربه شاخت نزنه . 19- سوغات مورچه پای ملخ است. 20-تا تنور داغ است نان را بچسبان. 21- از تو حرکت از خدا برکت.  22- از خر شیطان پیاده شو.  23- از دماغ فیل افتاده. 24- از دیوار راست بالا می رود.  25- از هر دست بدهی از همان دست پس می گیری.  26- با یک گل ، بهار نمی شود.  27- دندان های اسب پیشکشی را نمی شمرند.  28- اگر بابا بیل زنی باغچه ی خودت را بیل بزن.  29 -  اگر خاله ام ریش داشت ،آقا دایی ام بود.  30- فلانی ریگی به کفش دارد. 31- اگر علی ساربان است ، می داند شتر را کجا بخواباند.  32- اگر لالایی بلدی ،چرا خوابت نمی برد؟ 33- امان از خانه داری یکی می خری دو تا نداری.34- گر صبر کنی،زغوره حلواسازی. 35-خواب ،برادر مرگ است.  36- انگشت به دهان ماندن. 37- بادمجان دور قاب چین. 38- بازی اشکنک دارد ،سر شکستنک دارد.39- بالاتر از سیاهی ،رنگی نیست. 40- بامی از بام ما کوتاه تر، پیدا نکرده است. 41- با همه چیز بازی ،با ریش بابا هم بازی . 42- با یک دست دو هندوانه نمی توان برداشت. 43- بایست، تا زیر پایت علف سبز شود. 44- با پای خود به گور رفتن. 45- بخشش از بزرگتر ،گناه از کوچکتر . 46- پایش به دریا برسد،آبش خشک می شود. 47- بادم شیر بازی کردن. 48- روی دم مار خفته ،پا مگذار. 49- به در می گویم ،تا دیوار بشنود. 50- در دروازه را می شود بست ،در دهان مردم را نمی توان بست. 51- به روباه گفتند: شاهدت کیست ؟گفت: دمم. 52- بزک نمیر بهار میاد ،خربزه وخیار میاد. 53- بسیار سفر باید،تا پخته شود خامی. 54- بشنو وباور مکن. 55- بعد از سیری لقمه ی پنج سیری. 56- نوش دارو پس از مرگ سهراب. 57- به قاطر گفتند :پدرت کیست؟ گفت:اسب ،آقادایی ام است. 58- به گوش خر، یاسین خواندن است. 59- بمیروبدم. 60- به مال مفت رسیدی ،هلاک کن خودرا         که گهگاه چنین اتفاق می افتد.  61- بنشین برلب جوی و گذر عمر ببین      کاین اشارت،زجهان گذران، مارا بس. 62-فلانی ،بوی حلوایش می آید. 63- فیلش یاد هندوستان کرده است. 64- پارا به اندازه ی گلیمت دراز کن.  65- بیا که نوبت صلح است و آشتی وعنایت    به شرط آن که نگوییم از گذشته حکایت  66- بیماری ،به از بیکاری. 67- پارا در یک کفش کردن. 68- پای خروست را ببند،از مرغ همسایه گله نکن.  69- پایش روی پوست خربزه است. 70- پایش لب گور است. 71- پای ملخی پیش سلیمان بردن. 72- پای ما لنگ است ومنزل بس دراز     دست ما کوتاه وخرما برنخیل  73- پرسان پرسان ،به کعبه توان رفتن 74- جیب خالی ، پز عالی. 75- پشت دست را داغ کردن. 76- پشه لگدش زده است. 77- پنج انگشت برادرند ، برابر نیستند. 78- پنبه در گوش نهاده. 79- پولش از پارو بالا می رود. 80- پولدارها به کباب ، بی پول ها به بوی کباب. 81- پول غول است وما بسم الله .  82- پیاز هم خود را داخل میوه ها کرده است83- پیامیست از مرگ ،موی سفید. 84- پیری است وهزار عیب. 85- پیش از اجل رفت نتوان به گور.  86- پیش از روضه خوان ،گریه می کند. 87- تا به آب نزنی شناگر نمی شوی. 88- تخم دو زرده می کند. 89- تعارف شاه عبد العظیمی. 90- تف سربالا ،به ریش برمی گردد. 91- تنبل نرو به سایه ،سایه خودش می آیه . 92- از تو بخیر واز ما به سلامت. 93- توبه ی گرگ مرگ است. 94- تو پا می بینی ومن پر طاووس. 95- تو نیکی می کن ودر دجله انداز     که ایزد در بیابانت دهد باز   96- توی دعوا،حلوا که پخش نمی کنند. 97- تیمم باطل است ،آنجا که آب است. 98- ثمر از درخت بید نباید جست. 99- جان به عزراییل نمی دهد. 100- جای سوزن انداختن نیست. 101- گنج در ویرانه است. 102- جزای گران فروش ،نخریدن است. 103-جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد. 104- جواب ابلهان خاموشی است. 105- جوانی کجایی ،که یادت بخیر. 106- جوجه ها را آخر پاییز می شمرند. 107- جوجه همیشه زیر سبد نمی ماند. 108- جوینده ،یابنده است. 109- جیبش را تار عنکبوت گرفته است. 110- چار دیواری اختیاری. 111-چاه کن ،همیشه ته چاه است. 112- چراغ از بهر تاریکی نگهدار. 113- چاه مکن بهر کسی ،اول خودت دوم کسی. 114- شتر دیدی ،ندیدی. 115- چشمهایش آلبالو گیلاس می چیند. 116- چوب به لانه ی زنبور کردن. 117- کلوخ انداز را ،پاداش سنگ است. 118- چه سربه کلاه ،چه کلاه به سر. 119- چیزی بخور ،چیزی بده ،چیزی بنه. 120 حرف حرف میاره ،باد برف میاره. 121- مثل غلام حلقه به گوش. 122- حوض را که ساختی ،قورباغه خودش پیدایش می شود. 123- خانه ای را که دو کدبانوست ،خاک تا زانوست. 124- خدا میان دانه ی گندم ،خط گذاشته است. 125- خاله سوسکه به بچه اش می گوید : قربان دست وپای بلوریت . 126- خربزه ی شیرین ،نصیب کفتار می شود. 127- خر بیار وباقالی بارکن. 128- اگر نخوردیم نان گندم ،دیدیم دست مردم. 129- خر همان خر است ،پالانش عوض شده. 130- خفته را خفته کی کند بیدار. 131- خمیازه ،خمیازه می آورد. 132- خواب خرگوشی . 133- خود را به آب وآتش زدن. 134- خود را به موش مردگی زدن . 135- خیابان ها را قدم می کند. 136- دایه ی مهربان تر از مادر. 137- لنگه کفشی در بیابان ، نعمت است. 138- در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است. 139- در دیزی بازه ،حیای گربه کجا رفته؟ 140- درویش را توشه از بوسه به . 141- دزدی که از دزد بزند، شاه دزد است. 142- دست از پا دراز تر آمده . 143- دسته گل به آب دادن. 144- دست به عصا راه رفتن. 145- دندان طمع تیز کردن. 146- شاخ در آوردن. 147- دو پاداشت ،دو پای دیگر هم قرض گرفت. 148- دودش به چشم خودت می رود. 149- دیگران کاشتند وما خوردیم ،ما می کاریم تا دیگران بخورند. 150- دیوار موش دارد وموش هم گوش دارد. 151- راه باریک است وشب تاریک. 152- روز پیری ، پادشاهی هم ندارد لذتی. 153- روده بزرگه ،روده ی کوچک را می خوره. 154- کلاغ می خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد. 155- روی گدا سیاه ،ولی کیسه اش پر است. 156- ریش وقیچی هر دو در دست شماست. 157- با زبان خوش ،مار را از سوراخش بیرون می کند. 158- زبان سرخ ، سر سبز را می دهد برباد. 159- زبانم مو در آورد. 160- زنگوله پای تابوت. 161-کاسه ای زیر نیم کاسه است. 162- سراپا گوش بودن. 163- سرباشد، کلاه بسیار است. 164- سر کسی به سنگ خوردن. 165- سر به هوا بودن. 166- دل دادن وقلوه گرفتن. 167- سر گاو در خمره مانده. 168- سری را که درد نمی کند ،دستمال نمی بندند. 169- سگ در خانه ی صاحبش پارس می کند. 170- سگ زرد ، برادر شغال است. 171- سلام روستایی ، بی طمع نیست. 172- سواره ،از پیاده خبر ندارد. 173- شاخ به شاخ شدن. 174- شاه را هم از اسب پیاده می کند. 175- شتر سواری ،دولا دولا نمیشه. 176- صد چاقو بسازد یکی دسته ندارد. 177- صد موش را یک گربه بسنده است. 178- علف باید به دهن بزی شیرین بیاید. 179- غول بی شاخ ودم. 180- فکر نان کن ، که خربزه آب است. 181- فیل وفنجان. 182- قوز بالا قوز. 183- قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر گوهر ، گوهری. 184- قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود. 185- کار حضرت فیل است. 186- کار ، کارفرما  می خواهد. 187- کاسه ی داغ تر از آش. 188- کبوتر با کبوتر، باز با باز    کند هم جنس با هم جنس ،پرواز. 189- کرم درخت ،از خود درخت است. 190- کس نخارد پشت من ،جز ناخن انگشت من. 191- کف دستم را بو نکرده بودم. 192- کلاهت را قاضی کن. 193- کلاه کسی را برداشتن. 194- سیبی را به هوا بیندازی ، هزار چرخ می خورد تا به زمین برسد. 195- کوزه گر از کوزه شکسته ، آب می خورد. 196- گاو پیشانی سفید. 197- گاو خوش علف. 198- گاومان زاییده است. 199- گاو نه من شیر است. 200- گدا بهر طمع، فرزند خود را کور می خواهد. 201- گدا گدا را نمی تواند ببیند. 202- گریه اش در آستینش است. 203- گریه زن ،مکر زن است. 204- گل بود، به سبزه نیز آراسته شد. 205- گوش باشد ،گوشواره بسیار است. 206- لقمه را به اندازه ی دهانت بردار. 207- مار خوش خط وخالی است. 208- مار که پیر شد ، قور باغه سوارش می شود. 209- مار گزیده از ریسمان سیاه وسفید هم می ترسد. 210- ماه همیشه زیر ابر نمی ماند. 211- ماهی ماهی را می خورد، ماهی خوار هر دو را. 212- ماهی را هر وقت از آب بگیری، تازه است. 213- مثل سگ وگربه اند. 214- کینه ی شتری دارد. 215- مثل عقرب کاشان. 216- مثل مرغ سر کنده . 217- مثل مور وملخ. 218- مثل موش آب کشیده. 219- مرد که تنبانش دو تاشد ، فکر زن نو می افتد. 220- مرغ یک پادارد221.- مرگ پیر وجوان نمی شناسد. 222- مرگ شتری است که در هر خانه ای می خوابد. 223- مژدگانی ،که گربه عابد شد. 224- مهمان منی به آب ، آن هم لب جو. 225- نانش توی روغنه. 226- نمک بر زخم پاشیدن. 227- نهد شاخ پرمیوه ، سربرزمین. 228- هر جا سر است ،سخن هم هست. 229- وصله ی نا هم رنگ، از سوراخ باز بهتر است. 230- هر جا سنگ است ، به پای لنگ است. 231- هر چه در قرآن کاف است ، در جامه اش شکاف است. 232- مار از پونه بدش میاد ،در لونش سبز میشه. 233- هر سرازیری ،سربالایی دارد. 234- هر کجا مار هست ،گنج هم هست. 235- هر کسی خربزه می خورد ،پای لرزش هم می نشیند. 236- هر گلی رنگی وهر مرغ نوایی دارد. 237- هزار کلاغ را ،یک کلوخ بس است. 238- هندوانه زیر بغل کسی دادن. 239- هیچ گربه ای ،محض رضای خدا موش نمی گیرد. 240- یا مرغ باش بپر یا شتر باش ببر. 241- هیچ گرانی بی حکمت وهیچ ارزانی بی علت نیست. 242- یار غار. 243-یک دست ،بی صداست. 244- یک روده ی راست ، در شکم ندارد. 245- هر که بامش بیش ، برفش بیشتر. 246- یک دستم تفنگ است ، یک دستم شمشیر ، پس با دندان هایم بجنگم. 247- یک ستاره در آسمان نداشتن. 248- یک شعله بس است  خرمنی را. 249- یک کلاغ را چهل کلاغ کردن. 250- یک نان بخور، یک نان هم خیرات کن. 251- یکی می برد ویکی می دوزد. 252- آبکش به آفتابه میگه : دوسوراخه. 253- روغن ریخته را نذر امامزاده می کند. 254- کنگر خورده ولنگر انداخته. 255- سیب سرخ ،برای دست چلاق خوبه؟  

داستانک های 2-3 خطی

به بچه ها بگویید داستانک های دو سه خطی بنویسند.            

1-به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛ به من گفت: نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم. وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!


2-این روزها، فقط «می بافم»، تنم نمی‌کنم...


3- در روزهای برفی زمستان ، مترسک جالیز ، تنهانیست. قلب حصیری او آشیانه ی گرم

 پرنده ای است که بالش شکسته و قدرت پرواز ندارد 
.

4-  سبدماهیگیر، خالی از ماهی است. یا توره ها پاره اند ، یا ماهی ها باهوش تر شده اند.


5-ناگهان میان شلوغی فریاد کشید " آی ی ی دزدددد!!!.." و توجه همه مردم جلب شد به یکی 

که جلوتر از همه می دوید. همه بدنبال او دویدند و آن که جلوتر از همه بود هم فریاد کشید "

 آآآآآآآآآآآآآآآآآی دزددددد!!! دزد رو بگیرید!!! "..

و چند لحظه بعد همه بیهوده دنبال هم می دویدند!



6-از زندگی اش خسته شده بود.از خودش کارش حتی از اسمش هم خسته شده بود. همه جور دیگری در مورد او فکر می کردند. حتی از اسمش هم وحشت داشتند.

سمی که از صبح خورده بود هیچ تاثیری نداشت به همین خاطر شیشه سم را تا آخر سر کشید و بعد سراغ شیر گاز رفت و بعد به سرعت طناب دار را گردنش انداخت و از چارپایه بالا رفت اما بخاطر وزن سنگینش چارپایه شکست و طناب هم پاره شد و بخاطر طرز افتادنش هم تمام سمی که خورده بود را بالا آورد. در آن لحظه یادش آمد که گاز بخاطر تعمیرات حداقل تا ۱۰روز قطع است!


7-  مردی تنها در جزیره ای دورافتاده ، پس از تحمّلِ سال ها رنجِ تنهایی و بی کسی مُرد در حالی که همیشه آرزو داشت بتواند با یک نفر حرف بزند . مرد تنها هرگز نفهمید که در نزدیک ترین جزیره به او ، یک نفر زندگی می کند که بزرگ ترین آرزویش این است که با کسی هم صحبت شود . 

                       

ترکیب سازی

در جلسات ابتدایی کلاس ادبیات فارسی ،بهتر است معلم ترکیب سازی را با بچه ها سر کلاس

کارکند به این صورت که یک کلمه را پای تخته می نویسد واز دانش آموزان 

می خواهد که کلمه هایی را با آن ترکیب کرده ونام ببرند . (هرچه بیشتر بهتر )

واگر نیاز به فرصت  بیشتری هست، به عنوان تکلیف شب مشخص شود . 

بهتر است بگویید ،برای هر کلمه  ،حد اقل 3خط  ،دردفترشان جا بگذارند. 

مثال :

آب =آب بقا – آب بند – آب بها – آبپاش – آبریز-- آبخوری –آبدارچی – آبخیزداری

آب  انبار- آب درمانی – آب دزدک- آبدست – آبدوغ- آب دهان- آبراهه –آبرو-

 آبزی – آبسال- آب سنج – آبشار- آبشخور – آبشش – آبغوره – آب فشان -

 آبکش – آبگیر- آبکی – آبگرم- آبگردان – آبگون – آبگینه – آب لمبو – آبله – 

آب مروارید – آب نگاری – آبنوس- آب نما – آبیاری -آبرفت-آبکار و.........................

آتش =آتش افروز –آتشبار-آتشبازی –آتشبان –آتش بس – آتشپاره – 

آتش خو – آتشدان – آتش زا – آتش زدن – آتش زنه – آتش سوزی – 

آتش نشان – آتش فشان – آتش زبان – آتش کار –آتش گردان – آتش نفس –

آتش  نهاد – آتشکده – آتشفام – آتشگون – آتش رنگ – آتش گیره ––

 آتشناک –آتشین – آتشگاه –آتشی -آتش پرست-آتش فام-آتش  مزاج-..........

کلمات بعدی که کاملا هم فارسی هستند ومی توانند ترکیب سازی کنند ،عبارتنداز:

آدم –آزاد – آسمان –آفتاب – آهو – آیینه – اشک – اندوه – انگشت – باد – بت

 – پاک – پیچ- پیش – تاب – تراش – تلخ – تنگ – جادو- جان – جفا – جنگ – جوان

 – چاره – چرب – چرخ – چشم – چهار – خاک – خرد – خشک – خشم – خواب –

 خود – خوش – خون – خیال – خیز – دادار – دانش – دریا – دست – دل – دندان –

 ده – دیر- راست – راه – رزم – رنگ – روان – روز – روشن – زاد – زبان – زر – زمین

 – زنجیر- زود – زهر – سال – سبز – سپید – سخن – سر – سگ – سنگ – سیاه

 – شاد – شاه – شب – شتاب – شرم – شکار – شکر – شهر – شیر – غم –

 فرمان – فرهنگ – کار – کاش – کشت – کوه – کیمیا – کین – گاو – گذر – گران –

 گرم – گزار – گسترش – گل – گل  - گلو – گله – گنج – گور – گوشت – گوش –

 گوهر – لب – لرز – لشکر – لنگ – ماتم – مار – ماه – مردم – مشت – مو – میان

 – میخ – نان – می – مینا – ناخن – ناز – نام – ناو – نشیمن – نکوهش – نگار –

 نماز – نمایش – نمک – نو- نی – نیک – نیم – هزار – هوش – هفت – هنر – هوا –

 یاد – یار – یخ – یک  و......................

اهداف وفواید این طرح =

1-آشنایی با فرهنگ لغت برای یافتن ترکیبات تازه 

2-افزایش خلاقیت                                         

3-افزایش وگسترش دامنه ی لغات فارسی         

4- آماده سازی  مقدماتی برای نگارش های پیچیده  

5-آشنایی با هم خانواده های کلمات               

6-فکرکردن در مورد واژه های نو                      

7- کمک ویاری گرفتن از اعضای خانواده وتعامل بیشتر باآنها                        

  و...................................................................

انشای فرشتگان

یک روز که انشا داشتیم ابتدا  شعرزیرباعنوان فرشتگان را،برای دانش آموزان خواندم و

سپس ازآنها خواستم ،که حرف های خودمانی شان رابه دو فرشته ی همراهشان بزنند .

  فرشته هایی که خیلی وقت ها فراموششان کرده واحساسشان نمی کنیم .

 والحق که باز هم زیبا نوشتند ولذت بردم. 

با سلام خدمت فرشته‏ های خوب

بی‏ مقدمه،

دلم گرفته است

می‏ شود کمی برای من دعا کنید؟

یا اگر خدا اجازه می‏ دهد

یک کمی به جای من خدا خدا کنید؟

راستی فرشته‏ ها! سلامتید؟

حال من که هیچ خوب نیست

جانماز سبز من دوباره گم شده

شب رسیده توی آسمان دل، ولی

ردّ پای روشن ستاره گم شده

خوش به حالتان فرشته‏ ها!

هر کجا که خواستید می‏ پرید

روی باد

روی ابر

روی شانه‏ های ماه

آسمان هم از شما همیشه راضی است

می‏ روید

بی‏گناه بی‏گناه بی‏گناه

راستی به من نگفته‏ اید

آن طرف کنار لحظه‏ های دوردست

روزهای آسمان چه شکلی است؟

کاش می‏شد ای فرشته ‏ها

راه خانه ستاره  را به من نشان دهید

یا که از فراز قلّه‏ های نور

دستی از دعا برای من تکان دهید

راستش دلم

مثل یک نماز بین راه

خسته و شکسته است

او مسافر است

می‏ رود به شهر آفتاب

گرچه راه آفتاب بسته است

کاشکی نمازهای صبح من قضا نمی‏ شدند

دست‏های من

هیچ وقت از آسمان جدا نمی‏ شدند

ای فرشته‏ ها به دست‏های من کمک کنید

دست‏های کوچکی که اشتباه می‏ کند

یا به قول مادرم گناه می‏ کنند

بگذریم!

پیچک کنار پنجره

نور ماه را

مثل نردبان گرفت و رفت

آخرش به آسمان رسید

یک سبد ستاره چید

من ولی هنوز هم چقدر کوچکم

ماه، مثل سیب روشنی

روی شاخه‏ های دور آرزو نشسته است

حیف که برای چیدنش

نردبان من شکسته است

دیگر اینکه دیوها

چراغ‏های کوچه را شکسته‏ اند

هر کجا که می ‏روم

فکر می کنم، در کمین رفت و آمدم نشسته‏ اند

ای فرشته‏ ها که تا همیشه روشنید

یک چراغ هم برای من بیاورید

ای فرشته‏ ها!

ای که دل به حجره های نور بسته‏ اید

ای که پای غصه ‏های من نشست اید

حرف‏های من هنوز ناتمام مانده است

هیچ کس ولی

شعرهای دفتر مرا نخوانده است

با وجود این

بیش از این مزاحم شما نمی‏ شوم

پس خدا همیشه حافظ شما

ای فرشته‏ ها، فرشته‏ ها، فرشته ‏ها!

بحرطویل در کلاس انشا

دریکی از کلاس های انشا ، چند یحر طویل، برای نمونه  وتند وسریع خواندم .

(بچه ها می گفتند:خانوم نفس بگیرید )چون بحرطویل باید تند وآهنگین وپشت سر هم ،خوانده شود.

 سپس ازآنها خواستم ،با موضوع آزاد وگروهی ، بحر طویل بنویسند.وگفتم شما می توانید درصورت

 تمایل ،بحر طویل خود را  بایکی از این عبارات شروع کنید.:

الف)میل دارم که روم دور ازین شهر به جایی که ......

ب)مردی از شدت دل دردبه جان آمده صدناله وآهش به زبان آمده .......

پ)پیرزنی مفلس وبی چیز وسحرخیز ،سحرگاه چو می خواست که بیرون رود از خانه ی خود ......

ت)بود در کوچه ی ما ،کهنه گدایی که چهل سال در این کار پر از زحمت و.......

ث)دوستان آمده ام باز ،که این انشای ممتاز بخوانم به ...............

ج)سلام وادب و پرسش احوال ،........................واین هم بحر طویل های خوانده شده سرکلاس :

بهار

رفقا خاطر خود شاد بدارید و ، ره غم مسپارید و، گل و لاله بیارید و ، به هر سو بگذارید که یک بار دگر فصل بهار آمد و ، نوروز در آمد ز در و ، کرد طبیعت هنر و ، ابر برآورد سر و ، ریخت ز باران گهر و ، سبز شد از نو شجر و ، داد نوید ثمر و ، گشت جنان جلوه گر و ، یافت جهان زیب و فر و ، لطف و صفایی دگر و ، کرد غم از دل به در و ، می دهدت باد بهاری خبر از طی شدن فصل زمستان ، که کنی ترک شبستان و تو هم چون گل خندان ، بزنی خیمه به بستان و ببینی که گلستان، ز گل و لاله و ریحان ، ز باریدن باران، شده چون روضه ی رضوان ، همه پُر لاله ی نُعمان ، همه پر نرگس فتّان ، همه پر گوهر و مرجان . غرض ای نور دل و جان، منشین زار و پریشان ، که شوی سخت پشیمان، چو دهی فرصت عیش و طرب از دست درین فصل دل انگیز و فرح زا که صفا داده به هر باغ و به هر راغ و چنان ساحت فردوس برین کرده جهان را . همه جا زمزمه ی سال جدید و ، همه را شوق شدید و ، سخن از گردش عید است ، گل سرخ و سپید است که بر خاک پدید است ، درین عید سعید است که بس روح امید است که در جسم دمیده است ، ز هر سوی نوید است که بر خلق رسیده است، ولی من ز رخم رنگ پریده است ، که هنگام خرید است و از این فقر شدید است که قلبم ترکیده است و دلم سخت تپیده است، به یک سوی مجید است که خونم بمکیده است، به یک سوی فریده است ، همین خیر ندیده است که پیوسته پریده است به جان من مسکین که برایش بخرم کفش و کلاه و کت و جوراب ، بدان سان که ز هر باب ، فتد دل به تب و تاب ، شب از چشم پرد خواب ، ولی سال نوین با همه ی خرج تراشی که کند، مایه ی شادی است ، سرآغاز بهار است و زمانی خوش و خرم که به هر سوی و به کوی ، کنی روی و ، کشی بوی و ، ببینی رخ دلجوی و سر و صورت نیکوی و ، کنی جامه ی نو در بر و از صبح الی شام ، به صد شوق نهی گام ، درِخانه ی اقوام ، پی دیدن و بوییدن و بوسیدن و لیسیدن دست و سر و روی پدر مادر و همشیره و داداش و عمو جان و فلان دایی و هر عمه و هر خاله و هر حاجی و هر باجی و لب باز کنی در پی ورّاجی و بس نغز بگویی و سی کام بجویی و بخندی چو ببینی همه را خرّم و ازاد ، چنان شاخه ی شمشاد ، عموم ند بسی شاد و ، ندارند ز غم داد و نیارند ز غم یاد و نباشند به فریاد . اگر بچه و گر تازه جوانند، پی عیش روانند، و گر پیر زنانند، چو گل خنده زنانند و چنینند و چنانند. به هر حال ، بود عید نشاط آور نوروز بدان سان فرح اندوز و طرب ساز و تعب سوز که روشن کند از پرتو امید دل هموطنان را. هفت سین چیده شود باز به هر جا و ز نو سبزه در آید به بر سرکه و سیر و سمک و سیب و سماق و سمنو، دور و برش از طرفی سبزه ی سبز و طرفی سیم سپید و طرفی سنبل آبی ، طرفی ماهی سرخ است که در آب خورد تاب و زند غوطه و بر گرد چنین منظره ی نغز و فریبنده و زیبنده و پر لطف و صفا ، شربت و شیرینی و نقل و شکلات است، بسی آب نبات است که چون آب حیات است و برای تو برات است ، غذاهای گواراست ، که چون شهد مهنّاست ، به شیرینی حلواست، چو بادام منقّاست، و یا چون گز اعلاست ، غرض جان تو فرداست که روز خوشی ماست، هر آن کس که درین جا و در آن جاست، چه پیر است و چه برناست ، چه نادار و چه داراست، کند سورچرانی ز چپ و راست دگر باره برای به کف آوردن عیدی ، قمر و شمسی و هوشنگ و حسین و حسن و اکبر و مسعود بر آرند سحر زود سر از خواب و پی نیل به مقصود ، به هر کس که غنی بود بپیچند چنان دود، بسی اسکن موجود که از جیب تو مفقود شود در پی پرداختن عیدی و ، این مسئله در عید چنان رونقش افزود، که بگشود در کیسه ی خود مشدآقا محمود، که از بس که کنس بود، نمی دید کسی زو کرم و جود و برای دو سه تومان عصبی می شد و می بست به دشنام زمین را و زمان را. عده ی نیز از آن پیش که تحویل شود سال نو افتند در اندیشه ی سیر و سفر و گردش و خیزند و گریزند ز شهر خود و رو جانب شهر دگر آرند و شتابند به قزوین و به گیلان و به نوشهر و به گرگان و به تبریز و به زنجان و به قوچان و فریمان و به سمنان و به یزد و قم و کاشان و به کرمان و صفاهان و خراسان و بروجرد و لرستان و به تبریز و به نیزیز و به ترشیز و به هر شهر و به هر قریه که یک هفته در آن جای بمانند و بسی کام برانند و بر آنند که هم خوش گذرانند و هم آخر برهانند گریبان خود از خرج پذیرایی نوروز و گرفتاری سال نو و بر دوش نگیرند چنین بار گران را . طی سال نو و هر سال که آن راست به دنبال ، الهی که به تایید خداوند مبین خوش گذرد بر همه از کارگر و رنجبر و پیشه ور و اهل ادارات ، چه اعلی و چه ادنی ، چه رئیس و چه مدیر و چه مشار و چه مشیر و چه سفیر و چه وکیل و چه وزیر و چه نعیم و چه فقیر و چه نمدمال و چه دلال و چه حمال و چه رمال و چه باحال و چه بی حال و چه بقال و چه عطّار و چه سمسار و چه بوجار و چه نجار و چه تجار و چه بزّاز و چه خبّاز و چه رزّاز و چه لبّاف و چه طوّاف. غرض جمله ی اصناف ، که دورند ز انصاف و قرینند به اجحاف ، لهی که به زربافی زرباف و به علّافی علاف ، خداوند در ین جامعه جور همه را جور کند، غصّه ز ما دور کند ، چاره ی رنجور کند ، خرّم و مسرور کند خاطر هر پیر و جوان را  

مرحوم ابوالقاسم حالت  ........................................................................................................................................ تسبیح خداوند تعالی     دوستان، آمده ام باز، كه این دفتر ممتاز، كنم باز و شوم قافیه پرداز و سخن را كنم آغاز به تسبیح خداوند تبارك و تعالی كه غفور است و رحیم است، صبور است و حلیم است، نصیر است و رئوف است و كریم است، قدیر است و قدیم است. خدایی كه بسی نعمت سرشار به ما آدمیان داده، گهرهای گران داده، سر و صورت و جان داده، تن و تاب و توان داده، رخ و روح روان داده، لب و گوش و دهان داده، دل و چشم و زبان داده، شكم داده و نان داده، زآفات امان داده، كمالات نهان داده، هنرهای عیان داده و توفیق بیان داده و اینها پی آن داده،‌كه از شكر عطا و كرمش چشم نپوشیم و زهر غم نخروشیم و زهر درد نجوشیم و تكبر نفروشیم و می از ساغر توحید بنوشیم و بكوشیم كه تا از دل و جان شكر بگوییم عنایات خداوند مبین را. آفریننده ی دانا و خداوند توانا و مهین خالق یكتا و بهین داور دادار، كزو گشته پدیدار، به دهر این همه آثار، چه دریا و چه كهسار، چه صحرا و چه گلزار، چه انهار و چه اشجار، اگر برگ و اگر بار، اگر مور و اگر مار، اگر نور و اگر نار و اگر ثابت و سیار. خدایی كه خبردار بود از همه اسرار، غنی باشد و غفار، شود مرحمتش یار، درین دار و در آن دار، به اخیار و به زهاد و به عباد و به اوتاد و به آحاد و به افراد نكوكار، خدایی كه عطا كرده به هر مرغ پرو بال، به هر مار خط و خال، به هر شیر بر و یال، به هر كار و به هر حال بود قبله ی آمال و شود ناظر اعمال، فتد در همه ی احوال از او سایه ی اقبال به فرق سر آن قوم كه پویند ره خیر و نكوكاری و دینداری و هشیاری و ایمان و صفا و كرم و صدق و یقین را. آرزومندم و خواهنده كه بخشنده به هر بنده شكیبایی و تدبیر و توانایی و بینایی و دانایی بسیار كه با پیروی از عقل ره راست بپوییم و زهر قصه ی شیرین و حدیث نمكین پند بگیریم ونصیحت بپذیریم و چنان مردم فرزانه بدان گونه حكیمانه در این دارجهان عمر سرآریم كه از كرده ی خود شرم نداریم و ره بد نسپاریم و به درگاه خدا شكر گزاریم كه ما را به ره صدق و صفا و كرم و عدل چنان كرده هدایت از سر لطف و عنایت كه زما خلق ندارند شكایت. به ازین نیست حكایت، به از این چیست درایت، كه ز حسن عمل ما به نهایت، همه كس راست رضایت، چه خداوندو چه مخلوق خداوند، به گیتی همه باشند ز ما راضی و خرسند و به توفیق الهی بتوانیم در این دار فنا زندگی سالم و بی دغدغه ای داشته باشیم و در آن دار بقا نیز خداوند كند قسمت ما نعمت فردوس برین را..............................................................

بحر طویل حضرت زهرا(س)، حضرت فـاطمه ای مظـهر داور ، که تـوئی دخت پـیا مبـر ، شده در شـان تو نـازل زخـدا سوره کـوثـر نبود بین زنـان همه عالـم زتـو بهتر زتـو برتـر ، همـه گـلهــــا ، بـوداز عطـر وجـود تو معطـر ، تـو عطـوفی ، تـورئـوفـی ، تـو بهینی تو مهینی که نبی گفت به شـان تو مکـرر که مـرا اوست چو مــــادر ، گـل گـلزار وفـائـی ، همه لطفی مدحی و ثنائی تو ثنا کرده به قـرآن زخـدائـی، تـو زهر عیب برینی تـو زهـر نـقص جدائـی تو عطوفـی، تورئوفـی

امام زمان 

   عصر یک جمعه ی دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است ؟چرا آب به گلدان نرسیده است ؟چرا لحظه ی باران نرسیده است ؟و هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است ؟به ایمان نرسیده است و غم عشق  به پایان نرسیده است ؟بگوحافظ دل خسته زشیراز بیایدبنویسد .که هنوزم که هنوزاست چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است ؟دل عشق ترک خورد :گل زخم نمک خورد  :زمین مرد:زمین مرد :خداوند گواه است. دلم چشم به راه است و در حسرت یک پلک نگاه است.ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی: برسد کاش صدایم به صدایی  عصر این جمعه ی دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس .تو کجایی گل نرگس ؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم .زده آتش به دل آدم و عالم .مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ای عشق مجسم که به جای نم شبنم بچکد خون جگر از عمق نگاهت .نکند باز شده ماه محرم که چنین میزند آتش به دل فاطمه آهت .به فدای نخ آن شال سیاهت .به فدای رخت ای ماه ! بیا .صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی آجرک الله عزیز دو جهان .یوسف در چاه .دلم سوخته از آه نفسش های غریبت .دل من بال کبوتر شده .خاکستر پرپر شده .همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی .و سپس رفته به اقلیم رهایی :به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و  خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت .زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی .:به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد .نگهم خواب ندارد .قلمم گوشه ی دفتر .غزل ناب ندارد .شب من روزن مهتاب ندارد . همه گویند به انگشت اشاره :مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد ؟و کجایی ؟تو کجایی شده ام باز هوایی .شده ام باز هوایی .... گریه کن گریه و خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه زمقتل بنویسم .و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است .به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است .و ببخشید اگر این مخمل خون بر تن تب دار حروف است .که این روضه ی مکشوف لهوف است .عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است .و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است : ولی حیف که ارباب  قتیل العبرات است .ولی حیف که ارباب اسیر الکربات است ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین بن علی تشنه ی یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که  الشمر ....خدایا چه بگویم ؟که شکستند سبو را و بریدند... دلت تاب ندارد به خدا با خبرم .می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی .تو خودت کرب و بلایی .قسمت می دهم آقابه همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی تو کجایی ؟تو کجایی ؟سید حمید رضا برقعی........................................................................................................

بحرطویل بسیج 

با یاد خدا نام علی اسم محمد و به اسم همه پاکان و شریفان و شجاعان و دلیران و یلان همه دوران کلمات گهر افشان شهیدان و به یاد همه دینداری و سرداری و سر بازی و جانبازی و جان دادن و خون دادن وایمان وشجاعت وشهامت وقداست وتمام کلمات و حرکات و سکنات همه یاران بسیجی .. که همی عاشق پاک و سینه چاک و بی توقع بدن پاک و نحیف و گل خود را .سپر تیر وسنان و ستم وحیله ی دشمن بنمودند ..............................................................................................

اربعین آمد و شد وقت عزا  شورونوا  قافله ای آمده از شام بلا  رو به سوی کرب و بلا خاک مصیبت به سر اهل  ولا ناله  ی مرغان چمن آید و  با سوز و محن آید و  با قافله سالار که بُد عابد بیمار ولی دیده خونبار  ز داغ پدرواکبروعباس علمدار  علی اصغر و هم قاسم و عبداله و یاران وفادار  درآن وادی خونبار  ز جور و ستم فرقه کفار  که گلها همه پرپر شدو گفت زینب به عزیزان جوان مرده و افسرده و درمانده  که ای نجمه و کلثوم و رباب  ای گل گلزارمدینه  مه رخشنده سکینه  همه آئید لب  آب روان مَشک بیارید از این آب بریزید  روی قبر شهیدان  همگی با لب عطشان همگي  در ره قرآن و ره دین خدا روی زمین گشته  زکین ، بر سر نی رفت سر نور خدا خون خدا زاده زهرای بتول  آن گل گلزار رسول ای به فدای تو حسین نوردو عین آن گل گلزار رسول ، قلب نبی جان علی زینب تو آمده با خیل یتیمان و اسیران همه سرگشته و حیران همه با دیدة گریان همه پژمرده و نالان زغم نو گل بستان پيمبر حسين آه برادر به خدا هيچ تو داني که از این قوم چه دیدم چه کشیدم ز جفا طعنه شنيدم چه بگویم که در آن طشت طلا  راس پر از خون تو دیدم   به خرابه شبی ای وای چه آمد به سرم خون شدی آن شب جگرم ، مُرد ضیاء بصرم  طفل صغیر تو ز بس گفت کجا شد پدرم   عمه چه شد تاج سرم از چه نیامد ببرم   خیز و ببین چشم ترم، آه از آن دم که بیامد به خرابه سر پر خون تو ای جان برادر چه شبی بود که جان داد رقیه هله كوتاه كن اي صالح،ببين فاطمه شد بهر تو نالان و پريشان و نواخوان و هراسان ببرت آمده اي مرهم مادر ايا پرغم مادر ببين آه و فغانم ببين اشك روانم ببين قد كمانم ببين بر سر من سرور من پيكر من معجر من گشت سيه از غمت اي نوگل بستان پيمبر حسين آه حسين است كه در راه خدا راه رضا كرده عطا، كرده فدا چون سر عباسي و اكبر   چو قاسم مه انور چو عوني و چو جعفر چو عبدالله و اصغر همه تازه جوانان و نهالان خَرامان نبي و علي و فاطمه ، اي واي سيه پوش پيمبر شده مدهوش چو حيدرشده هم حمزه مكدر شده صد نيش به جعفر شده  اي واي و امان آه كه در كربوبلا آمده زهرا و فغان برده به افلاك به سر خاك چه غمناك كه يارب به چه جرم آمده بر نوگل بستان پيمبر حسين آه كه شد اهل جنان گريه كنان اشك روان جامه دران سينه زنان پير و جوان جنت اعلا و دگر نخله طوبي و دگر قصر مطلا و دگر شهد مصفا و دگر روضه اعلا و شده سينه زنان حضرت ادريس نبي صالح و ايوب و خليل وذكريا و دگر حضرت يحيي و دگر آدم و حوا و دگر مريم و عيسي ودگر لوط و چو داود و سليمان نبي جمله سيه پوش سراپا همه بر نوگل بستان پيمبر حسين آه كه افكنده ز سر مغفر خود خسرو خاور  ز غم سبط پيمبر شده برجيس نواگر  چه شده زهره مكدر  ز غم ماه منور عطارد زده بر سر زحل سوخته پيكر همگي تا صف محشر  كه عزادار بود اول و در آخر و در باطن و در ظاهر از اين غم بود صاحب ماتم  كند ناله دمادم دو چشمش يم قلزم  كه ببخشاي به آن كان سخا  بحر عطا شافع ما  روز جزا  كشته  ی كين حبل متين دُر ثمين در ره كين نو گل بستان پيمبر حسين

بحرطویل طنز : آن شنیدم که یکی مرد دهاتی هوس دیدن تهران سرش افتاد وپس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران خوش و خندان و غزلخوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و کرد به هر کوی گذر ها و به هر سوی نظرها وبه تحسین و تعجب نگران گشته به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی. در خیابان به بنایی که بسی مرتفع و عالی و زیبا و نکو بود و مجلل نظر افکند و شد از دیدن آن خرم و خرسند و بزد یک دو سه لبخند و جلو آمد ومشغول تماشا شد و یک مرتبه افتاد دو چشمش به آسانسور ولی البته نبود آدم دل ساده که آن چیست؟ برای چه شده ساخته یا بهر چه کار است؟ فقط کرد بسویش نظرو چشم بدان دوخت زمانی. ناگهان دید زنی پیر جلو آمد و آورد بر آن دگمه پهلوی آسانسور به سر انگشت فشاری و به یکباره چراغی بدرخشید و دری وا شد و پیدا شد از آن پشت اتاقی و زن پیر وزبون داخل آن گشت و درش نیز فروبست. دهاتی که همانطور به آن صحنه جالب نگران بود ز نو دید دگر باره همان در به همان جای زهم وا شد واین مرتبه یک خانم زیبا و پری چهره برون آمد از آن. مردک بیچاره به یکباره دچار تعجب شد وحیرت چو به رخسار زن تازه جوان خیره شد و دید که در چهره اش از پیری و زشتی ابداً نیست نشانی. پیش خود گفت : که ما در توی ده اینهمه افسانه جادوگری و سحر شنیدیم ولی هیچ ندیدیم به چشم خودمان همچه فسونکاری و جادو که در این شهر نمایند و بدین سان به سهولت سر یک ربع زنی پیر مبدل به زن تازه جوانی شود افسوس کزین پیش نبودم من درویش از این کار خبر دار که آرم زن فرتوت و سیه چرده خود نیز به همراه در اینجا که شود باز جوان آن زن بیچاره و من هم سر پیری برم از دیدن او لذت و با او به ده خویش چو برگردم  وزین واقعه یابند خبر اهل ده ما، همه ده را بگذارند که در شهر بیارند زن خویش چو دانند به شهر است اتاقی که درونش چو رود پیر زنی زشت، برون آید از آن خانم زیبای جوانی.

بحر طویل گربه :                                                                                                 

 این گربه پرید ازلب این بام به آن بام و از آن بام به آن بام فرود آمد وبرپله از آن پله به این پله به آن پله بیفتاد به دهلیز وزدهلیز به صحن آمد واز صحن به ایوان واز ایوان به اتاق  آمد و این تاقچه وآن تاقچه وآن تاقچه پرید وهمه را گشت واز این سوی به ان سوی  به این گنجه وپستو و به آن دبه وپستو همه راسرزد و آن گاه دوید آمد ومطبخ .به این گوشه وآن گوشه وآن گوشه وآن گوشه به این دیگ وبه آن دیگچه .به این دیس وبه آن چمچه به این مجمعه وسفره وکاسه . به آن بادیه وخمره وتابه . همه را سرزد و بویید ونجویید زچیزی که ورا  درد  خور آید نه از پیه ونه از گوشت و نه از مغز و نه از پوست  .نه از دل جگر و قلوه . نه شش روده . نه دمبه ونه ماستی  نه پنیری  نه نانی نه فطیری  نه از دوغ و نه از شیر نه از کره وسرشیر . نه از کشک و نه روغن به قدر سر سوزن . پس آن گاه بشد باز به دهلیز و ز دهلیز  به آن پله  از آن پله به آن پله . از آن پله بشد بام از آن بام به آن بام و............................الخ    

بحر طویل جمجمه

دکتری گفت که یک روز به دانشکده طب//سر تشریح یکی جمجمه استاد بپرسید//

ز شاگرد که:این جمجمه از کیست ؟چو شاگرد //بیامد جلو وجمجمه را کرد بسی زیروزبر گفت: از آنجا که بسی چانه این جمجمه لق است گمانم که ز یک مشت زنی بوده که از بس که سر مشت زنی مشت به زیر دهنش خورده چک و چانه او لق شده// و محکمی مشت حریفان شل و ول کرده چنین  چانه او را//

گفت استاد که هر چندچک و چانه این جمجمه لق است //

ولی صاحب آن مشت زن و بوکسور اگر بود //چک وچانه او در عوض اینکه شل و ول بشود //

در اثر ورزش بسیار بسی محکم و ستوار همی گشت//در این بین به یک مرتبه شاگرد دگر

خواست ز استادخودش اذن و بیامدجلو//و جمجمه را کرد بسی وارسی و گفت: گمانم که بود

صاحب این جمجمه //

یک کاسب بازار و ز بس در سر هر چیز زده چانه چنین چانه او لق شده. //

  استاد بدو گفت که هر چند که از چانه زدن چانه اشخاص بسی لق شود//

اما نه بدین قدر ملقلق که شل و ول بکند چانه آن عربده جو را//

. گشت شاگرد  روان  در سر جای خود و شاگرد دگر جست //

و گرفت اذن و بیامدجلو و جمجمه را پیش کشید //و به سر و صورت وشکل و پک و پوزش

نظری کرد //

و سپس گفت که این جمجمه بی شک تعلق به زنی داشته   وین لق شدن چانه از آن است //

که هی از سر شب تا به سحر یا ز سحر تا سر شب ور زده با خاله و خانباجی و نفرین بنموده

است//

به پشت سر هم  شوهر خود را که برای چه مرتب ندهد خرجی //

و هی خرج  قر ورخت و لبا سش نکند //یا که چرا از سراو وانکند شر هوو  را.!

ابوالقاسم حالت

لهجه ی طرقبه ای

از وقتی در طرقبه تدریس می کنم ،با بیشتر فرهنگ اصطلاحات این مردم خوب ودوست داشتنی ،آشنا شده ام

 دانش آموزان عزیز ! این کلمات  لهجه ای را برای من  حرکت گذاری  و ترجمه کرده وامتیاز بگیرید.

اجاش :                  ارق:                      ورچپه:                   التیزک:                  بانوج:

پوچو:                     تیاره:                      تیل:                     چغک:                   اشترزنه:

الفشرو:                پلخمون:                  چخت:                    چوری:                    چی:

چینگ:                    حولی:                   خچار:                  خسم:                     خسر:  

ریخماسو:                 زاچ:                 خون کفتر :            سوسلنگ:                     شینو:                   

انشای نماز

چندین سال است که مسابقه ی انشای نماز در بین دانش آموزان اجرا می گردد وباوجود این که بچه ها کلی هم اطلاعات دارند اما باز نمی دانند چگونه این انشارا ادبی وزیبا بنویسند .در یکی از این جلسات، از دانش آموزان خواستم که به هر حرف الفبا که به ترتیب می رسیم یک  تر کیب یا عبارت زیبا ،در مورد نماز بگویند که با آن حرف شروع شده باشد. وترکیبات زیر جمع آوری شد که باآنها انشایی نوشتند. 

البته بچه ها حرف دلشان را می نویسند ،اما برای ادبی جلوه دادنش ،به کلمه های زیبا نیاز دارند. همچنین می توانند کلمات قافیه دار را در کنار هم بگذارند وشعر یا نثر مسجعی بنویسند.

مثلا :حلقه  اتصال -جاده  کمال - روح سبکبال - نردبان صعود - آغوش مقصود - عابد ومعبود -

  حلاوت نیایش - کلید گشایش - ساحل آرامش - عمق بینش-پل ارتباطی - لحظه های بهشتی -

   مقدمه ی خودسازی - نوعی سپاس لفظی -

         واین هم الفبای نماز :

    الف مثل :

اقراری بر قصور و خطاهای خویش - آمرزش پروردگار -آوندهای مزرعه جانمان - انیس انسان در قبر -

آرام بخش دل ها -آغوش مقصود - آستان حضرت دوست -آشیان گرم خداوند-آهنگ شور انگیز


      ب مثل :

       بندگی خویش و پروردگاری او -- بارش ابر کرامت، بر کویر تشنه ی  وجود - برکت زندگی - بهترین عبادت -

       بشارت بهشت - بینش بالا - بهاری بودن - بینش عمیق -بسان مروارید در میان صدف عشق -

      پ مثل :

       پای نهادن در قلمرو عشق - پاکسازی درون از غرور وتکبر -  پرواز روح در عالم هستی و بر اوج آسمان معرفت - پیروی از امامان

       پرواز پرنده ی  دل - پیشروی به سوی کمالاتپل ارتباطی پیمانه ی  سرشارعشق - پاداش خدا

      ت مثل :

       تجلی عشق در آیینه عرفان توفیق سخن گفتن با خداوند -  تواضع بندگان - ترفیع مقام معنوی -         

       تجلی عرفان و معرفت تسبیح حق و تبلور عشق -تجلیل از خداوند تعظیم سرهای خم شده در مقابل  اقتدار خداوند

      ث مثل :

       ثنا و ستایش از پروردگار -    ثمره  ی ایمان

      ج مثل :

       جرعه ای از جام محبت و عشق خدا -- جنبش عارفانه ی یک گرد در آغوش باد-   جاده کمال

       چ مثل :

       چشمه ی  پاک و زلال الهی در چشم های نمناک نماز گزاران 

       ح مثل :

       حضور قلب در محضر خداوند ، سرزمین عشق--  حلقه ی اتصال ،حلاوت نیایش

      خ مثل :

       خودسازی - خالصانه ترین اظهار بندگی -- خلوت راز عاشقان -- خضوع و خشوع برای پروردگار -خلوت با خداوند -

      خوشنام شدن در دنیا و اخرت

      د مثل :

       دل سپردن حقیقی به خداوند - دریافت پاداش الهی - دورشدن از بلاها - در امان بودن از شر شیطان -     

 دلنشین ترین نغمه  ی هدایت-- در آغوش خداوند با دل های خزان زدهدروازه ی دل در دفتر ایام 

 در انتظار رحمت همچون دشتی تشنه -- داروی شفابخش-- دروازه های دعا - درنوردیدن قله های عبودیت

      ذ مثل :

 ذخیره ی آخرت   -  ذلیل شدن شیطان

      ر مثل :

 راز و نیاز با معبود هستی بخش-- راحت روح -رزق وروزی معنوی ومادی

      ز مثل : 

 زمزمه ی  قلب ها و جان های پاک و تابناک- زیادشدن رحمت پروردگار  

ژ مثل:  

ژرف اندیشی در دین -- ژاله های اشک برگل نماز 

      س مثل :

 ستون دین -- سلامت معنوی-  سیر و سلوک در وادی عشق-

 سجاده  ی راز و نیاز سفر عشق

 ساحل آرامش سرود عشق

 سوار بر امواج محبت سفر عارفانه با سبکبالی

     ش مثل :

 شمیم آشنای عشق شمع  - شب های تار گناه  - شکستن بت خودپرستی - شست وشوی درون آدمی -

 شاعرانه ترین و شور آفرین ترین لحظه  ی روح ما  

     ص مثل :

 صبح آرزو- صراط عشق-

 صبر - صلات

     ض مثل :

 ضد ضلالت و گمراهی - ضیاء و روشنایی

     ط مثل :

 طبیب دل بیمار

     ظ مثل :

ظفرمندی و پیروزی بر شیطان- ظهور حق در دل ما ، ظل الله (سایه ی خدا)

      ع مثل :

 عاشقانه ترین ارتباط میان خالق و مخلوق و عابد ومعبودعهد و پیمان دوباره با خداوند

 عروج قفس خاکی تن تا اوج عبادات و اطاعات در  عرش خداوند

      غ مثل :

 غرق شدن در دریای بیکران کرامتغزلخوانی برای او

      ف مثل :

 فریاد عشق از عمق جان  - فرو افتادن پرده های غفلت -  فنا شدن در جوار رحمت الهی

     ق مثل :

 قطره ای از دریای خداوندقبول شدن سایر عبادات-

قیام برای خدا قول پروردگار

     ک مثل :

کلید گشایش دروازه های دعا - کفاره ی گناهان -کیمیای هستی-- کردگار یکتا را دیدن

    گ مثل :

گوهر سخن و سخنوری برای خدا

    ل مثل :

لحظه های سبز نیایش و لحظه های بهشتی

     م مثل :

معبود هستی بخش، مرا دریاب - مسیر معراج و کمال - معرفت و عشق-  مقدمه ی خودسازی - معراج مومن 

میزان اعمال - موهبت عظیم - موجب نجات از ترس قیامت - مستجاب شدن دعاها - مستی عاشقانه ی بندگان با خداوند

     ن مثل :

نوعی سپاس لفظی - نور چشم پیامبر - نردبان صعودن - نجوای سپاس به درگاه احدیت- نجات از عذاب خدا

نیاز روح های عطشناک و تشنه و لطف او  - نشانه ی  همبستگی و یکدلی - نسیمی در کوچه باغ دل - نزدیکی به خدا 

     و مثل :

ورود به عرش خداوندوبهشت -  وادی عشق-   وابستگی به خدا -  واصل شدن

      ه مثل :

هم نشینی با پرواز فرشتگان رحمت -  هنگانه ی  پرواز عارفان و معراج مومنان

    ی مثل :

یاد خدا - یقین به شفاعت خدا و افراد خاص -  یادگار پیامبر-  یاری رسان نمازگزار- یار خلوت شب های عشاق

یک جلسه انشا با کتاب

روزی که کلاس انشا داشته  و در"هفته کتاب " قرار داشتیم .به دانش آموزان گفتم :می خواهیم ابتدا طرح انشا را با همین موضوع ،روی تخته وبه صورت  مشارکتی  بنویسیم.    

پس ،هرکدام به جای جمله ،فقط یک عبارت کوتاه ،درباره ی کتاب، بگویید تا پس از آن ،با جا به جا کردن وجمله بندی، انشای خوبی نوشته باشیم .                           

وعباراتی که دانش آموزان گفتند وانتخاب هم شد اینها بود شما می توانید این عبارات آماده را به دانش آموزانتان بدهید تا انشا،یاشعر ومتن ادبی  زیبا وراحتی در مورد کتاب بنویسند.                                                                  

فرمانروایی بردنیا – زمزمه ی خاموش واژه ها –دریچه ای رو به جهان - قصه ی دیروزها ،راز فرداها – بردن ما به دنیای خیال خورشید صلح - لذت مطالعه – یک عمر تجربه – بهترین گفت وگوها – بزرگ ترین اختراع بشر – رشد واتصال وپیوند معنوی –ازبین بردن غم وغصه ها – دانایی وفهمیدگی – گل های معرفت- غذای روح – پرورش روح بشر- واداشتن به تفکر واندیشه – دوستی با کتاب – ارزشهای متفاوت برای هر کتاب – پرواز به عالم نور وروشنایی – نیاز دانایان وضروری نادانان – هم نشین خوب وراز دار وخستگی ناپذیر وساز گار -زبان آموزی – افزایش گنجینه  ی واژگان – آموزش نوع دوستی – بهره وری از اوقات فراغت وغنی سازی آن – عادت به مطالعه یک  سرگرمی عالی – افزایش علم وآگاهی – پلی میان نسل ها – مناسب برای هرسنی – اشتغال زایی برای نویسنده ،تصویرگر ،طراح ، متصدی چاپ ،ویراستار، عکاس،ناشر،کتابدار،کتاب فروش ومترجم و...- معرف فرهنگ یک کشور – راهنمایی به سمت فکرهای نو- تقویت روحیه ی دینی وملی – ایده های نو- باعث موفقیت در مدرسه – آشنایی بامسائل روز جامعه – آرامش روحی ولذت معنوی – باعث گریه وخنده – آشنایی با فرهنگ ها وزبان های مختلف – تقویت استقلال – اندیشیدن در مورد حقایق – هیجان زده شدن با کتاب – نشان دادن راه حل های جدید وابتکاری – کمک به خود شناسی – سند فرهیختگی وحیات جامعه – شکوفایی وبالندگی هر ملتی – آشنایی باآداب ورسوم ،تاریخ ،طبیعت و...-گسترش افق های فکری – ایجاد وابستگی عاطفی – جمع آوری کتاب یک ثروت بزرگ – کتابخانه ای در منزل ومحل کار داشتن وامانت دادن به رایگان -  تصویری از زندگی واقعی – اندیشیدن در مورد خوب وبد ودرست وغلط کارها – – داشتن تصورات خلاق- کشف وشناخت الگوها – میراث فرهنگی هر ملت – پیداکردن تجربه های تازه – چراغ همیشه روشن – همه چیز زندگی – عشق به کتاب وعاشق مطالعه بودن در هر زمان ،مکان وموقعیتی                          

تسلیت نویسی

به دانش آموزانم گفتم با این کلید واژه ها که برای راهنمایی وفقط پیشنهادی داده ام متن ادبی یا پیام تسلیت بنویسید  که می تواند در قالب مونولوگ وگروهی  هم باشد والحق که چه متون زیبایی نوشتند.                              

 شمع وجود- خاموش – گوهر (جوهر )جان –نسیم صبا – ای دریغ ودرد - حریر جاودانه جان –سراسراندوه -جایگاهی بلند ورفیع –چهره مهرآفرین –در بزم ملائک –سنگین وطاقت فرسا- پاک سرشت – گوهر گران سنگ زندگی – خاکستر – سوگوار- کبوتر سپیدبال – ستاره پر فروغ – رایحه روح پاک – حس سبز -  در عرصه زندگی – کاشانه ما - مقدر - در محضر دوست – فیض رحمت الهی – سریر آسمان – عالم ملکوت –کالبد خاکی تن – گذر گاهی – فلسفه مرگ – سرو  دل آرای زندگی – مشیت پروردگار - فرشته مرگ- فرهیخته – دایره زندگی - گوهر گران بها -ترک  لباس مندرس زندگی (هستی )- کوچ زود هنگام – حضرت حق- سربرزانوی غم – سرتسلیم - حصار قفس –غم گساری – متاثر- نهال سبز زندگی – عزیز از دست رفته – سرود وصل جانان – بلور اشک – تسکین – رحیل روح پاک – صبوری – غم عمیق –غفران الهی – جان فرسا- هجرت ابدی – آیت مهربانی -کوچ چکاوک – در جوار دوست – درسایه سار مهر – رحیل نابهنگام – داغدار – کوچ ستاره – گل مهر آفرین - سرشار –مصیبت – فردوس برین – اقیانوس رحمت الهی – مقدس – اسیر خاک – سمبل عاطفه – آسوده بیارام – تصویر- وصال حق –درواپسین دم حیات –پیوستن روح به سرچشمه نورانی ملکوت – سفر الهی مقیم کوی دوست – اشک حسرت -پرنده باغ آرزوها – رجعتی به سراپرده دوست – جانی به جانان تسلیم کرد –مقامی شامخ – آیینه چشم – درسانحه تاسف بار – مراتب تسلیت -            

 

واحدهای شمارش

1-اصله : درخت،چوب ،الوار                           2-باب :خانه، دکان

3- برگ : کاغذهای جلدنشده                        4 - بند :تعدادمعینی از کاغذ و مقوا 

5- توپ :توپ ومجموعه ای از سوزن وسنجاق         6- تخته :قالی ،پتو،فرش

7-  تیر :شمارش فشنگ                                    8-ثوب :لباس دوخته شده

9- جام :شیشه،آینه،پنجره                          10- جفت:کفش،جوراب،دستکش                                              

11- جلد :کتاب                                                    12-دسته  :گل وگیاه

13-جین :قرقره،دکمه،جوراب،دسته های شش تایی   14-دهنه :دکان ومغازه

15-حب :قرص،آب نبات ،قند خردشده ی حبه            16-شعله:لامپ وشمع

 17-حلقه :چاه آب ،اشیای گرد شکل             18-دانه :اشیای قابل شمارش     

 19-دست :لباس،مبل،ظرف به تعداد معین     20-راس :جانوران اهلی مانند   اسب                                                     

  21-دستگاه :رادیو،تلویزیون،دوربین،تلفن وماشین آلات .

  22-رشته :شمارش قنات،اشیای نوارمانند (کمربند وگردن بند )

23  -رمه :گله گوسفند،گاو ،افراد خانواده . 

24-سکه: انواع مسکوکات (پول فلزی)            25-طاقه : پارچه وشال                          

26-طغرا : نامه ،پاکت وسندهای مشابه

 27-عدل : بسته های معینی از پارچه ،پنبه ،کاغذ وکالاهای مشابه

 28-عدد : پرندگان ونظایر آنها        29-قبضه : تفنگ،مسلسل،چاقو              

 30-عراده : توپ،تانک،اسلحه ی سنگین چرخ دار

 31-فال : برای شمارش تعدادی از گردو ،فندق،پسته،5 یا 10 تایی

 32-فقره :برای شمارش اسناد بهادار نظیر چک ،سفته ،برات

 33-فروند : وسایل نقلیه ی هوایی ودریایی نظیر کشتی ،هواپیما وهلی کوپتر

 34-قراضه :بند کفش ،مداد،بعضی از لوازم التحریر .

 35-قطره : اشک،خون،جوهروبرخی از مایعات .

 36- قطعه : عکس ،شعر،زمین ،فرش.

37-قلاده : جانوران وحشی نظیر گرگ ،سگ،شیر وپلنگ .

 38- قواره : قطعات معینی از پارچه وزمین .

 39 - گله :دسته هایی از جانوران چون گوسفند واسب وگاو .

 40- لوله : برای شمارش اشیای استوانه ای شکل

           مانند خمیر دندان ،رژلب و...

 41- نسخه : برای شمارش کتاب ،روزنامه  که استنساخ یا کپی شده باشد ودستورپزشک

  42-  نفر: برای شمارش انسان ،شتر ،درخت خرما .

حالا با توجه به اطلاعات بالا بگو کدام واحدهای شمارشی برای فرش ودکان به طور

 جداگانه مشترک است ؟  وآیا می توانی یک متن طنز با جابجا کردن واحدهای

 شمارشی بنویسی ؟

سياهه انشا  یا خود ارزیابی پیش از معلم

در ابتداي سال اين برگه را تكثير كرده وبه دانش آموزان مي دهم تا به ابتداي دفتر انشايشان بچسبانند :

چنان چه دانش آموز از معیارهای معلم برای نمره دادن به انشا آگاه شود، قبل از خوانش ،تمام عیوب را برطرف

 می کند واین مهم عملی نمی شود جز این که به صورت کتبی ، این سیاهه انشا در اختیار بچه ها قرار گیرد.

هرچیز دیگر ی را كه بايد رعايت كنند مي توانيد اضافه كنيد به اين صورت خود دانش آموز قبل از نمره گذاري دبير 

خودش را ، ارزشيابي مي كند ودو باره به ويرايش انشا مي پردازد .

1-آياانديشه ومطلب خاصي براي نوشتن داشته ام ؟ (طرز تفکر و ایده ی دانش آموز)

2-سطح معلومات من درباره موضوع مورد بحث تا چه حدي بود ؟

3- آيا طرح ونقشه اي براي بيان مطلب داشتم وتوانستم به طور كامل آن را بيان كنم ؟ 

4-آيا انشا از غلط هاي املايي ودستوري خالي بود ؟(طرز جمله بندی و قواعد دستوری و شیوه ی خط)

5-آيا كلمه وجمله تكراري ونازيبا و زاید واضافی نداشت ؟واز کلمات نامانوس  مبهم  جمله های بازاری

ومفاهیم دور از فهم پرهیز شده بود وتازگی وتنوع مفاهیم و بیان داشت یا نه ؟

6-آيا پاراگراف بندي شده بود (بند نويسي ) وپیوستگی مطالب وارتباط مناسب جملات  ومطالب با هم

رعایت شده بود ؟

(بند یا پاراگراف،مجموعه جمله هایی است که بین آن ها ارتباط وهمبستگی لفظی ومعنایی بیشتری وجود دارد

وروی هم مطلب ومفهوم نسبتا واحد وخاصی را بیان می کنند. )

7-آيا از آرايه هاي ادبي  و واژه های مناسب جهت جذابیت نوشته در آن استفاده كرده بودم ؟

8-آيا  از نشانه هاي نگارشي استفاده كرده ام وزيبا وخوش خط وخوانا نوشته ام ؟

9-آيا جملات ،روشن وواضح است وجذابيت دارد؟ خوانا وپاکیزه نوشته شده است ؟

۱۰- آیا رعایت اصول اخلاقی شده است؟

۱۱- آیارعایت وحدت موضوع شده است واز آغاز تا پایان نوشته موضوع اصلی را دنبال کرده واز

مطالب زاید وغیر لازم پرهیز کردم ؟

تلفیق املا وانشا

تلفیق املا،انشا،فارسی:یک تجربه ی خاص

یک روز که درکلاس دوم راهنمایی بودم ،چیزی به عنوان موضوع انشابه فکرم نمی رسید .

 در ضمن ،زمان کمی هم در اختیار داشتم ( یک تک زنگ)

وباید کل املای فصل 5 راهم طبق برنامه ریزی کار می کردم .وهم چنین معنی

کلمه های همان فصل را باید می پرسیدم .

فی البداهه راه حلی به ذهنم رسیدوآن این که :

کلمه های مشکل فصل 5 رادرشت روی تخته نوشتم وگفتم خوب به این واژه ها

 نگاه کنید وبا انگشت روی هوا تمرین کنید سپس معنی واژه هارا راهم

 تکرار کنید وهر کدام را نمی دانید بپرسید.وسپس از آنها خواستم برای این که

 معنی کلمه ها در ذهنشان پایدارتر باشد،آن ها رادر یک متن به کار ببرند

دانش آموزان گفتند:چطوری این کلمه های بی ربط را به هم ربط بدهیم ؟گفتم

 :خلاقیت یعنی همین .ربط دادن چیزهای بی ربط به هم .

اگر نوشته شما خنده دار وطنز یا چیزی شبیه آگهی بازرگانی هم شد ویا حتی دو

 نفره نوشتید ،اشکالی ندارد.فقط واژه های روی تخته را رنگی وبرجسته در متن 

 به کار ببرید،تا بفهمم که از آنها استفاده کرده اید . بعد از یک ربع ساعت ،همه از 

هم  برای خواندن انشا پیشی می گرفتند.کلمه های روی تخته اینها بود:

خاصی-شقاوت- فیض الهی-فرصت-استعداد-مشقت-ثانیه شمار-تصمیم گیری-

 رویایی-ذرات-مراسم مذهبی-تصویر-توکل-سنجیده-موقعیت-طعم گوارا

-لذت-طراوت-

واین هم برای نمونه ،انشای دو نفر از  دانش آموز ان که به روش مصاحبه ای 

وتقلید  صدا آن را اجرا کردند ودر کلاس هم فضای شادی ایجاد شد نفر اول به  

دومی گفت  :خوب شما ضمن معرفی خود بفرمایید چطور شد که در مسابقه 

همراه اول برنده  شدید ؟ونفردوم که صدای پیرزن را تقلید می کرد این طور

انشایش را خواند :

آن روز ،روز خاصی بود. دنیا مثل تصویرهای رویایی از جلوی چشمانم می گذشت

 .ذرات اشک از روی گونه هایم برزمین می غلطید .چون فرصت های زیادی برایم

 پیش آمده بود اما از آن ها به خوبی استفاده نکرده بودم.

تصمیم گیری برایم دشواربود .ثانیه شمار ساعت به سرعت جلو می رفت ومن تا آن

 موقع دست به هیچ کاری نزده بودم .باید سنجیده فکر می کردم ودر موقعیت های

 مهم ،استعدادخود را خوب نشان می دادم . درآن موقع دست هایم را رو به آسمان

 بلند کردم واز اعماق دل خواستم تا به من کمک کند. بعد به خدا توکل کردم.واز

 شقاوت وبدبختی خود با او سخن گفتم:خدایا به من کمک کن تا امسال برای محرم

 ، مراسم مذهبی  برپاکنم.اما مشکلی هست وآن فقر وتهی دستی وزندگی پر

 مشقت من است .

ناگهان ،فیض الهی شامل حال من شد ودر قرعه کشی طرح هزاران لبخند همراه

 اول برنده شدم. وآن موقع بود که طعم گوارای زندگی را چشیدم . البته با این که به

 این پول نیاز داشتم ،آن را خرج مراسم امام حسین کردم. دیگر زندگی ام پر از

 طراوت ولذت شده بود. واقعا خدا چه زود جواب آدم ها را می دهد.

واج آرایی باحروف مختلف

يكي از عوامل مهم موفقيت هاي دانش آموزان من، در انشانويسي 

کاربرد همان كليد وا‍‍‍‍ژه هاي زيباست،كه دراختيارشان مي گذارم،خصوصا اگر

با واج آرایی همراه باشد،درخوانش آن هم زيباتر است .

 تمام اين واژه هارا در اختيار دارند واز نظر گنجينه لغات تقويت مي شوند

 سپس شروع به نوشتن مي كنند والحق كه زيباتر از خودم مي نويسند .

البته صرف کلمات دقیق وصحیح ، اگرچه شرط لازم است، ولی کافی برای رسیدن به منظورووافی به مقصود نیست. تعدادی کلمات دقیق وپرمعنی را کنار هم ریختن نگارش نیست.

شرط دوم این هنر ، پیوند دادن این کلمات ومفاهیم است. اگر مشتی جواهر وسنگ های گران بها ، از هر قبیل که باشد، داشته باشیم وآنها را روی صفحه ای از طلا ونقره یا هر فلز گران بهای دیگری بریزیم، مجموعه ای که پیش روی ما قرار می گیرد،نشانگر هیچ هنری نخواهد بود. گوهر شناسی باید که این قطعات جواهر را نیک در کنار هم بنشاند و نقشی زیبا ازآن بیافریند و نشانه های ابتکار وخلاقیت ، ایجاد وابداع را به صورت نقش ونگاری هنری وتحسین آفرین درآورد.

هنرخوب نوشتن ، مانند هنرگوهر شناسی با ابداع است. کلمات با همه ی زیبایی خود ،باید چون نگینی در انگشتری ،در جای خود بنشیند و گرنه بیهوده خواهد نمود.

نگارش بی هدف و منظورهم مانند وراجی کردن آدم پر گویی است که سخنان بیهوده را ردیف می کند وفقط گوش شنوندگان را می آزارد.

پس هر نوشته ای را باید هدف ومنظوری باشد ومحتوی معنی ومفهومی مفید، ومورد طلب دیگران. 

واج آرایی باحروف (ح -ه)‍  

رایحه-لحظه-بهار-حصار-شکوه-بهشت-کهکشان-کوهستان-شاهوار-ماهی-

کهنسال-قهرمان-اشتباه-اهریمن-حنجره-ساحر-ذهن-آهو-هیاهو-اردیبهشت-

پنهان-حجم-التهاب-پناه-صبح-مبهم-چهره-جهان-هاله-کهن-هستی-شرح-گناه-

مرهم-شهید-شاهد-سطح-بهانه-نهان-هم سفر-حرم-راهزن-صفحه-برهوت-

استراحت-خداحافظ-بهاران-گهگاهی-گوهر-راه-صحبت-قهر-هق هق-کاه-حرکت-

شهاب-نامتناهی-حماسه-هولناک-طرح-ظهور-ملاحت-ریحان-حریر-توهم-حسرت-

مهتاب-حرمت-ماهیگیر-هنر-مهربانی-احتیاج-محتاج-حوالی-همین-کوه-آه-آهنگ

-نگاه-ملتهب-حیرت-حیرت انگیز-شهد –حیات-ماه-انحنا-مبهوت-سیاهچال-مه

جهنم-حیف-هجران-آهنین-آهسته-رها-هورا-هجر-اهل بیت-حریم-حضرت-شاه

سحر-

واج آرایی باحرف واو                                                            

خلوت-دلواپسی-چکاوک-سوگوار-شیون-تولد-وادی-وصال-دروازه-ورود-کاروان-وجود-

وعده-کاروان سرا-قضاوقدر-وداع-وفات-وارث-ماوا-گهواره-تصویر-ارغوانی-نوید-واهی-

وارونه-پاورچین-وطن-آواز-ولوله-وای برمن-وسعت-هم آواز-توهم-هویدا-بی پروا-

جلوه  گر-مصور-امواج-غوطه ور-طواف-مواج-آوا-واهمه-هوا-طراوت-گلواژه –گل آویز-

ویران-آواره-دلاور-تلاوت-پروانه-شقاوت-جوانه-زوال-دیوار-وصل-واژه-شاهوار-پرتوان-

دیوانه-نامور-آوازه-آوازه خوان-وادار-طاووسی-وفا-لوا-یاور-كوير-منور                          

واج آرایی باحرف پ                                                                  

پرچین –دلواپسی-پرتو-سپید-تپه-پیچ وخم-پیچک-پیچ وتاب-پلکان-پیکر-سپیدار-

پیغام-پنجره-پرستو-سپیده دم-پاسخ-پرواز-شاپرک-پریشان-پولک-گلپونه-پاییز-

پاورچین پاورچین-پایان-پدیدار-پنجه-پل-پیام-بی پروا-گوش سپردن –پنهان-پروانه-

پهنه-پرچم-سپاس-پیشانی-پشیمان-پژمرده-پلاسیده-پیوند-پرشور-پاک-گلپونه

-پله-پیروزی-خاک پا-پیرو-پلک –تپش –پناه –سپاه –پیاده-پندار-پویا-پیرامون-پیغمبر-

پایمال-پروردگار-پرستش-                                                

الف)پیچک ترد احساس به دور بوته سبز وجودم می پیچد ومرابه آینده ای روشن به  پیش می راند.                                                                

ب)تپه ای از گل پونه ها در پیچ وخم جاده پدیدار شد.                              

پ)پاییز پاورچین پاورچین می رفت .پایان پاییز وآغاز زمستان بود.               

واج آرایی باحرف "ش"                                                                

کهکشان-خورشید-شعر-چشمه-شعله-شب تار-روشنا-شط-نقش-خوش بختی-

تشنه-عشق-پیشانی-عرش-نوش ونیش-شقاوت-شروع-شکوفایی-نوازش -

-دلشکسته-خویش-آشنا-شاید-عطش-گنجایش-شب زنده داری-خاموش-

شکسته-دامن کشان-رویش-بارش-اشک-فرشته-اندیشه-آشتی-شیار-

استشمام-شکر-شکایت-نقاشی-شکوه-شالیزار-تپش-شاهوار-آرامش-بهشت

سرنوشت-شهاب-سرگذشت-عشق-شرجی-شیوا-شاهزاده-عاشق-جشن-

شادی-شقایق-کشتی-دشتستان-آفرینش-نگارش-اردیبهشت-غرش باشکوه-

شاهین-گل شیپوری-تمشک –گنجشک-شیدا-شوق-دشت-آشیانه-تلاش-

شیروانی-فراموش-شکار-دشمن-شمع-شکرانه-خروش-شفق-شمیم-شهید-

شاهد-شبنم-نیایش-شیون-شب-چشم شور –شیطان-شوره زار-خوشه-شرم-

شیرین-گردش-پرشور-شاپرک-شکیبایی-آغوش-شمشیر-آشوب-شوق –درخشان-

شهد-روشن –دلنشین-سنگ نوشته –وحشت-آبشار-خشک-کاشانه-آشفته-

محشر-خوشدل-بنفشه-بی نشان-سرشار-مشتاق-نشانی-تیشه-آتشفشان-

شوریده-شیشه-آتش افروز-جوش وخروش-مشام-گوش سپردن-ریزش-روش-آتش-

شرح پریشانی -شفاعت.

الف)شعله ی خورشید،آشیانه ی گنجشک هارا  روشن کرد.

ب)  آشتی شکوفه ها وگنجشک ها در دشت شقایق چه زیبا بود!

واج آرایی با حرف "ر"

سراغ –تقدیر-فریب-دیدار-رایحه-حریر-سفر-برکت-خاکستری-بیمار-پیر-قرص

 خورشید-ارغوانی-خار-کویر-درخت-سراب-شوره زار-صحرا-نردبان-رویا-چهره

-فرشته-ارمغان-مرگ-غبار-قضاوقدر-رویش-بارش-باران-نقره گون-غرق-غرور-چنار-

دریاچه-تصویر-بیکران-برگ-سپیدار-گندمزار-راز-روشن-اردیبهشت-روزگار-پرواز-

سرمنزل-جویبار-ترانه-زیرباران-غربت-دیار-سرزمین-خروش-قهرمان-پنجره -گورستان

ترنم-طراوت-بستر-بهاران-رقص-آبشار-عطر-سرد-سرود-هجران-قناری-پژمرده-

سرشار-آرامش-شیرین-فروغ-دفتر هستی-شروع-عمر-جرعه-مزرعه-اسرار-

قصر –دروغین-فرصت-اهریمن-رنگ-زمرد-دریایی-جزیره-قعردریا-ستاره-رنگین کمان-

زرین-رها-شکرانه-خطر-شاپرک-سرانجام-رنج-ساربان-رهگذر-آفرینش-ماهیگیر-بی

 خبر-عبور –کبوترانه-عقربه-صبور-حریم-حصار-مرمر-تیره-یادگار-پرستو-خاطره-

الف)پرندگان آفتاب ،ازپشت درختان چنار ،برروی زمین می رقصیدند.

ب)غبار غرور ،قلب کودک را پر کرده بود.

پ)در اعماق جنگل ،قاصدکی ،غمگینانه به قرص خورشید می نگریست .

ت)غزل حافظ،خداحافظی من وزندگی را ،زیباترکرد.

واج آرایی باحروف "غ" و"ق"

ای دریغ-قضا وقدر-صاعقه-آغاز-قصه-غصه-غبار-فراق-نقش-قبول-قرص خورشید-

فروغ-غروب-قسم-ساقی-افق-رفاقت-آغوش-باتلاق-شقاوت-رقص-موسیقی-قلب

غمناک-قاصدک-بغل-قله-قاف-عقاب-نقاشی-غرق-غرور-غفلت-قبله گاه-عاشق-

غوطه ور-قطره-قایق-اقیانوس-قربانگاه-تقدیر-قربان-قلوه سنگ-سنجاقک-قاصدک-

قفل-صندوق-نغمه-قناری-قفس-اعماق-حقیقت-ققنوس-قو-جغد-مرغ دریایی-بغض-

قلم-حلقه-غم-غمدیده-قافله-ساغر-عشق-خرقه-شقایق-غمبار-قهر-قانون-غرش-

غربت-قندیل-نقره فام-نقره گون-شوق-شقاوت-دقایق-وقت-هق هق عقربه-قاب-

باغچه-غزلخوان-معشوق-غنچه-صداقت-عمق-غزل-قیام-دروغین-سقف-اقاقیا-قدم-

قیامت-مقدر-قطعه-انتقام-غریب-لغزش-قهرمان-حقیقت جو-مقدس-قنوت-قافیه-قدر-

اوقات-توفیق-قامت-قصر-ارغوانی-مشتاق-غافل-غمگینانه-پیغمبر-یقین-غیب

 آسا-تقلا-اقتدا-غلبه-سقوط-

واج آرایی باحرف "ل"

گلشن-لاله-طلوع-کلام-غزل-نیلوفری-قلب-لطیف-گلبرگ-لحظه-گلپونه-خیال-خلوت-

نخلستان-کلید-کلبه-پلکان-التهاب-تولد-اطلسی-گلواژه-نیلگون-سنگلاخ-دلواپسی-

لحظه-قفل-پل-تونل-افلاک-تلاوت-لطف الهی-یک بغل اطلسی-بلور-سلام-داغ دل-

حوالی-ظلمانی-نی لبک –خالی-فاصله-دلشکسته-التماس-سیاهچال-غزال-

شالیزار-تسلیم-جمال-ملاحت-کلک-خیال-نهال-لادن-لک لک-دلخور-طبل-باطل-

طلیعه-تلخ-طلوع-مجال-بال-کال-پلک-پولک-فال-یال-گلگون-بلبل-کهنسال-هاله-

دلنشین-آلاچیق-دلواپسی-چاله-بلدرچین-کولی-رمزالود-گلو-دلخسته-گلوگاه-کربلا-

گل-قبله گاه-باتلاق-گل آلود-ظالم-ظلمات-لبخند-ملکوت-ملائک-قندیل-ظلمت-کوله

 بار –دلبر-وصال-سالک-زوال-اشتعال-علاج-لغزش-قله-تلاطم-شعله-هولناک-قبول-

مصلحت-ناله-کمال-غافل-جلبک-گلزار-گلستان-عالم-وصل-بطالت-صلح-جبرئیل-زلال-

غزلخوان-غفلت-لغزش-خلعت-پاکدل-دخیل-سرمنزل-گلشن-خوشدل-فلک-دلگشا-

واج آرایی باحرف "م"

مرز-رمز-زمرد-گندمزار-زمزمه-زخمی-مزرعه-زمانه-مزار-زمستان-زمین-زمان-رموز-

مرموز-مجذوب-معجزه-مهیب-مبهم-هم سفر-مهتاب-مبهوت-مهمان-هجوم-شبنم-

چشم-شمیم-مشام-سلام-سرانجام-نافرجام-انتقام-کلام-کام-مرام-بام-ناتمام-مدام-

استشمام-پیام-پیغام-قیام-ظلام-نقره فام-رنگین کمان-آسمان-دامن کشان-ارمغان-

نم نم –عالم-جهنم-غم-مرهم-میسر-غمبار-ماندگار-مرگبار-بیمار-معصومانه-

غمگینانه-نغمه-مریم-مجال-جمال-کمال-ملال-محکوم-سرمنزل-محروم-حرم-حریم-

ماسه-حماسه-صور-مخمور-معطر-مکرر-مادر-مه-سپیده دم-شرم-پشیمان-مرثیه-

پژمرده-پیچ وخم-مژده-قامت-قیامت-کرامت-مصلحت-ملاحت-مشتاق-اعماق-تسلیم

-سرزمین-تقدیم-توهم-ترنم-تبسم-میخانه-گمشده-چمن-چکامه-شمع-شمشیر-

محشر-دشمن-آرامش-تمشک-سمند-فراموش-مست-سیما-موسم-مستجاب-

کمند-امید-مواج-مقدس-معنا-مهربانی-قهرمان-اهریمن-میهمان-ملائک-مصیبت-

ماجرا-ضامن-محفل-جامه-رمزآلود-جامه-ماهیگیر-موج-مسافر-آمین-زمزم-مظلوم-

ظلم-ظالم-ظلمت-تلاطم-مهتاب-مدد-معما-عزم-غمدیده-هما-ملودی-ناموزون-محتاج-

غمناک-کیمیا-مرگ-مانوس-ملکوت-دامن-مخملی-طعمه-حجم-مرمر-

مثالهای ترکیبی:  تبسم غمبار مهتاب-نغمه ی غمگینانه ی ملائک-زمزمه ی زخمی

 مسافر- کلام معطر ماندگار –سیمای مغموم- حجم زمان-مرز نا امیدی –

معجزه ی مهربانی –ملودی امید -............................................

واج آرایی با حروف (ز-ذ-ظ-ض)

زندان-زندگی-رهگذر –روزگار-زخم –زخمی-تازیانه-زنجیر-زمین-زمان-بغض- قضاوقدر-

ضمیر-ضامن-لحظه-رموز-غزل-موزون-ناموزون-آغاز-سرگذشت-آواز-آوازه-پاییز

-خداحافط-بازتاب-زیان-ظلمات-لغزش-زیستن-زمزمه-برزخ-هم آواز-غزلخوان-طنین

 انداز-آتش افروز-شوره زار-شالیزار-زیرباران-رمز-بذر-زرد-سبزینه-سبزقامت-نوازش

-نازنین-گلزار-زانو-تیزپا-سرمنزل-زمستان-ذهن-سوزان-پیشواز-آزاده-خاطره انگیز-راز-

مرموز-مرز-مزار-دروازه-زرین-زیبا-راز آلود-بازیچه-نظر-گریز-نظاره-رستاخیز-زمزم-عطش

 خیز-زمرد-زیتون-عصازنان-عرض-منظره-کوزه-راهزن-جزیره-مجذوب-حیرت انگیز-آذین-

نماز-ستیزه-عاجزانه-زلف-شاهزاده-ریزش-تقاضا-اعتراض-زوال-سرزمین-بازار-زاری-

انتظار-زلال-رضوان-معجزه-حضرت –مظلوم-اضطراب-بازی-لغزش-سزا –ناز-ظلم-ظالم

واج آرایی با حرف "چ"                                                                

چراغ-چهره-به ناچار-بیچاره -کوچه باغ-چین خورده-چتر –چمن –چشمه –دریاچه –

چرخش –چشم –چاه –باغچه –چلچله-چکاوک –کوچه –پیچک –چنار –چاله-غنچه –

پوچی –چکامه –بازیچه –سیاهچال –پاورچین –بلدرچین –چلیپا –

(واج آرایی باحروف ث–س–ص )                                                              سیب-سرخ-سوز سرما –سریر- –پیوسته –ستودن –میسر -  سوزغم –

فانوس –آسمان-سفیر –سراغ –سراب –سحر-سخن –استاد-قاموس –

مسافت –فاصله –سپید –سیاه –یاسمن –گیسو-خاکستری –سوار –دلخسته-

سپیدار –کوهستان-مسافر –کهنسال –قصر –صحرا-افسوس –افسرده –افسون –

مرثیه –دست به دعا –عکس –حسرت –سعادت –دلواپسی –ثانیه ها –تسلیم 

–صفحه هستی –تصویر –قرص خورشید –تندیس –مجسمه –ساحر-آستانه –هم

 سفر –صاعقه –نخلستان –سهم –ستاره –مستجاب –اسیر –مسیر –صدا –مقدس

 –سرود –سینه سرخ –بستر –سیاه چال –التماس –وصل- پرستو-سپیدبال –

سوگوار –گلستان –وصال –ساده –اقیانوس –سرد –بوسه –رخسار-اکسیر –

احساس –افسانه –ققنوس –طاووسی –سوگ –مقدس –سیر –سفر نامه –سر

 زمین –مصلحت –دلشکسته –ستیزه –رقص –ساقی –سکوت –اطلسی-سایه –

سنگین –فصل –تابستان-موسم –زمستان –تفسیر –گسترده –زیستن –سجاده –

تسبیح –یاس –سبز-دشتستان –مصیبت –سرنوشت –سوزان –استشمام –اسرار

 –سرمنزل –گورستان –سوال –سلام –پاسخ –سیما –سرگردان –سنگلاخ –عصر-

سقوط –سطر برجسته –سنگ صبور –نسیم –سپیده دم –سمند –وصل –حصار –

صدف –حماسه –جست وجو –سنجاقک –سبز قامت –ساغر –سرشار –موسیقی

 –سقوط –تبسم -صبورانه –سقف –قفس –ماسه –دست –آهسته –حادثه –

سبزینه –صنوبر-دل سپردن –صداقت –فرصت –استراحت –قصد –تصمیم –سپاس –

سعادت –سالک –مانوس –صلوات –سبکبال –کاروان سرا –سرگذشت –ساربان –

سایبان –خسته –پینه بسته –سپری کرد –سخت –فرسوده –معصومانه –حدیث –

سحر –سجده –سنگلاخ –رستاخیز –شکسته –عبث –خرسند –جسارت –خجسته

         واج آرایی با حرف "ک "       

یک عمر –کهکشان –بیکران- کاروان –کام –کلبه –کلید –شکوفایی-کوچه –دهکده-

کبوترانه –باشکوه –کوچه باغ –مکرر – کاروان سرا –کلاغ –اکسیر-فلک –پلکان –

کلام –کاه –کوه کوزه شکسته –کهن –کیهان -کاشانه –اشک-–کودکانه-شاپرک-

 –شکوفه –کابوس –کهنسال –کیمیا –سکوت –کویر-بکر –کودکی –پیچک –شکرانه-

عکس-تک ستاره -کمین -  کشتی-کرامت –کمند –کمان –شکیبایی –کدامین –

کجاوه –کمک-چکاوک-غمناک-هولناک –کاخ- کلوخ –کوخ-ملکوت –ملائک-حکایت –

تکاپو –شکایت -سالک-کربلا-دامن کشان –کعبه-پولک –کهکشان - برکت –پلک

–افلاک -تمشک –تکرار –کال انکار –افکار –شکار –تک درخت –پیکر –کوله بار –حرکت

  جلبک –کمال –نیک –

واج آرایی باحرف "گ"                                                             

سنگ-نگاره-گریه-گلو-گهواره-گورستان-آهنگ-مرگ-یادگار-ماندگار-گردش-گردون

گوهر-گمشده-روزگار-مرگبار-رنگ-زنگ-زندگی-نگارش-نگار-گردباد-جنگ-گسترده-

نگین-نقره گون-گنج-ماهیگیر-گدا-درنگ-رهگذر-سوگ-گندمزار-قبله گاه-گل-گلبرگ-

گلپونه-گل شیپوری-گریبان-جایگاه-رنگین کمان-برگ-وبار-دیدگان-گیسو-عطرآگین-

گریز-نگاه-سنگلاخ-گنجایش-تنگنا-گناه-سوگوار-گلستان-گلشن-گلواژه-گلگون-گیج

-غمگینانه-دلتنگ-سنگین-سرگردان-گور-گریان-حیرت انگیز-گهگاهی-گوش

سپردن-گل آلوده-گنبد-نیلگون-                               

واج آرایی باحرف "ج"                                                                

حجم-جهان-نجوا-گنجشک-اوج-جنگ-برج-جادو-جایگاه-جلبک-جامه-جوان-جاده-

هجران-رنج-گنج-جرعه-جویبار-ماجرا-جوانه-پنجره-حنجره-موج-جغد-سرانجام-هجر-

جنون-جنایت-عروج-نافرجام-هجوم-امواج-اجابت-حاجت-مستجاب-جمال-جبرئیل-

مجال-جان-جزیره-وجود-جشن-معجزه-جست وجو-زنجره-اجاق-جالیز-ناجی-

مجذوب-انجمن-جهنم-شرجی-جوینده-حقیقت جو-جهاد-جانانه-مجنون-جبران-

سراج-زنجیر-خنجر-علاج-عاجزانه-محتاج-سجده-سنجاقک-جویا-مواج- جفا 

واج آرایی باحرف "ی"                                                                  

یاس-یاسمن-پیام-شقایق-رایحه-مریم-ریحان-زیتون-سایبان-آیینه-دنیا-آیه-یوسف-یک

 عمر-دقایق-تاروپود-یار-یاور-یاسین-ثانیه ها-هیاهو-حیرت-سایه-نمایان-اقیانوس-قیام-

اقاقیا-سیاهچال-خودنمایی-پیکر-دریایی-دیار-خیال-کیمیا-قیامت-یاد-یادگار-زیان   

غیب-پیوند-رویا-پیدا-هدیه-پایکوبان-ییلاق-یقین-تازیانه-شیطان-یال-قایق-حیف-جوینده-

                                                          

مثال:دقایقی درآیینه خیال ،ثانیه هایی در حیرت،کناردریا زیر سایبانی از زیتون

 ،بارایحه یاس ویاسمن،شقایق وریحان،می نشینم ولذت می برم.

 واج آرایی باحرف "خ"                                        

رستاخیز-خاک-خزان-تلخ-پیچ وخم-نخلستان-خوش بختی -خاموش-سنگلاخ-

خروش- خیانت –خون-خورشید-سخن-خیال-خرقه-خاک -آوازه خوانی -یخ بندان-

خویش-خشت-خیمه-خجسته-خدا-دلخور-درخشان-خلعت-بدبخت-خیره-نخل-

خرسند-خلسه-دخیل-خمار-خواب آلوده-خام-خواب-خط-خطر-خاطره-خاطر-

مخمل سبز زمین-  خیس –خطوط-خط خطی-خلوت-خانه-خفقان-خفته-زخمی-

خوب-خاطره انگیز-لبخند-فرخنده-چین خورده-خودنمایی- دلخسته-خیل-بی خبر-

آخر –برزخ-خم-میخانه-خالی-جست وخیز-عطش خیز-خاکستر-خداحافظ-خواهش –

-خوشه-خوشدل-خار-خنجر-درخت-                   

مثال:او خاطرات تلخ خزان زده ی زندگی ام را به خاطراتی خوش مبدل کرد . 

موج خروشان خوش بختی ،مرا در بر گرفته بود .            

لبخند تلخ درخت ،در خزان خود نمایی می کرد.

واج آرایی با حرف "ب"

بهاران-نردبان-باران-بیکران-بی نشان –پایکوبان-گریبان-سایبان-شتاب-آب-فریب-

آفتاب-شهاب-زیبا-سراب-بکر-بنفشه-اردیبهشت-لبخند-آبشار-مرگبار-کوله بار-عبور-

عقاب-باشکوه-بستر-مهتاب-برکت-بارش-شب-کوچه باغ –صبح-بلور-آبی-بازار-قربانی 

-بهشت-مصیبت-غربت-قاب-برگ یاس-اشتباه-مبهم-مجذوب-صحبت-بهانه-تب

-جلبک-بام-بخت-صبور-کلبه-دلبر-مبهوت-بذر-بامدادان-باد-غروب-بال-برهوت-طلب-

برزخ-باده-تسبیح-بازیچه-آشوب-بی پروا-پینه بسته-شکیبایی-غیب-غلبه-بطالت 

مثال:اردیبهشت ماه بود .عقاب باشکوه برپهنه ی آبی بیکران آسمان ،بی پروا پر

 پرواز گشوده بود.در بستر پینه بسته ی رود،جلبک های سبز ،چه جذابیتی داشت

 .کوچه باغ ها ،سرشار از بنفشه وبومادران بود وسایبان های سبز،استراحت گاه

 مسافران .آفتاب به شتاب از نردبان صبح بالا می رفت ولب بام می رسید.لبخند

 سرخ غروب ،زیر بارش باران چه زیبا بود .کلبه های گلی در آن طرف آبشار ،کوله

 باری از خاطره بود وتیرباران شهاب در شب به کدام نشانه بود ؟!

این متن 43 حرف "ب"داشت .                                                               

واج آرایی باحروف (ت-ط)                                                          

خطا-تردید-خجسته-پیوسته-خط-تاروپود-حیات-حکایت-غربت-شتاب-اردیبهشت-تابلو

لطیف-دفترهستی-گلستان-عطرآگین-تصویر-بهشت-تندیس-کوهستان-تولد-تمشک

طلوع-طعم-تلخ-غربت-خوش بختی –دشت-تشنه-معطر-عطش-برکت-بستر-

خاکستر-کبوترانه-تار-شکسته-بایلاق-نخلستان-ستاره-طلب-عاطفه-لطف-استاد-

ترانه-توفان-انتظتار-سرنوشت-فرشته-شیطان-سعادت-مصلحت-طبیب-وطن-طعمه-

سقوط-فرصت-بدبخت-آشتی-آتش-خلوت-خاکستری-دست-تقدیر-درخت-خفته-

ارتفاع-مصیبت-صداقت-بشارت-جسارت-انتقام-غفلت-توبه-مستجاب-اعتراض-

استراحت-زمستان-تابستان-غوطه ور-ظلمت-حسرت-دعوت-تلاوت-برهوت-بازتاب-

سکوت-تصمیم-طلایی-ستیزه-سرگذشت-طلیعه-طبیعت-گلستان-خطر-آتش

 فشان-طواف-سطح-طلسم-توهم-قامت-تازیانه-آستانه-اجابت-خلعت-گورستان-

اشتباه-ناتمام-فرصت-واسطه-حیرت انگیز-طرح-طاووس-مبهوت-امتداد-خسته-پرتوان-

التهاب-شط-طنین انداز-حیرت-ملامت-محتاج-غنیمت-قیامت-وفات-رحلت 

کرامت-طبل-باطل-تسلیم-ظلمات-رستاخیز-تپش-آهسته-ستون-تنگنا-تکاپو-

تکرار-تقدیم-مشتاق-حقیقت-تسبیح-تنگدل-آشفته-پینه بسته-تفسیر-تجربه-اوقات

تلاطم-نفرت-بخت-خاطر-منتطر-بطالت-گسترده-عطش خیز-دلخسته-طعنه-تیزپا-

تقاضا-دشتستان-                     واج آرایی باحرف  ( ف)

سرخ فام-دفترهستي-آفرينش-افلاك-جفا-افق-توفان-فرسوده-فروغ-فراموش-مسافر-فانوس-افسانه-فصل-صدف-افسوس-زلف-افسرده-خداحافظ-شفق-شفاعت-فدا-فلك-لطيف-فاصله-فرار-فراز وفرود-قافيه-فولاد-فيروزه اي-نيلوفري-سفر-سفيد-فرياد-قاف-افسون-فال-قافله-برف-فاتحه-فريادرس-ارتفاع-عاطفه-آفتاب-شكوفايي-فريب-فهم-وفات-قفس-حيف-فرخنده-فكر-فرشته-افكار-فوري-قفل-لطيف-فاني-فرصت-كف-محفل—

نمونه متن واج آرايي با حرف  ف

فرازوفرود زندگي را طي كرده بود.برف سفيدپيري برزلف او حكايت از افكار سفر آخرت داشت افسون فرشته ي مرگ فرصت فريب رابراوبسته بود.فرياد خداحافظي از زندگي زميني هستي را فرا گرفت.قفس فولادين دنيارا شكست وبرافلاك نيلوفرين درمحفل فرشتگان جاي گرفت وحالابه ارتفاع آفتاب بايد پاسخگو مي بود.دوستان براو فاتحه اي خوانده واشكي نثار كردند.

متن بالا 22حرف  ف  داشت.

واج آرایی باحرف ( د)

ديو-دفتردل-دهكده-دقايق-باده-ديدگان-دعا-دروازه-ياد-ترديد-مزد-دريايي-انديشه-شوريده-دشمن-دلنشين-دشت-شيدا-دندان شكن-دلگشا-خوشدل-شايد-خورشيد-شاد-زندگي-به تدريج-درد-درمان-دف-فرخنده-استاد-زمرد-ملودي-وداع-دعوت-سپيد-مدد-پند-مزده-مداوا-مدارا-فريادرس-تولد-تقديم-پيوند-پلاسيده-پياده-اي دريغ-تقدير-قاصدك-قضاوقدر-دست-دروغين-سرد-سرود-گدا-يادگار-لادن-گردباد-كليد-داغ دل-دلشكسته-مدام-دخيل-مادر-زندان-يخبندان-كمند-ديرين-پاكدل-كودكي-درخت-دلخسته-بدبخت-دلخور-جادو-دريا-دفترهستي-ردپا-دوباره-ديار-دور-اميد-نويد-ديوانه-وعده-وادي-باد-ساده-تنديس-كليد-دامن-ماندگار-دلبر-قنديل-سرگردان-ديدار-ديوار-آدينه-رمزآلود-شهد-تاروپود-دروازه-درخشان-جاده هاي دوردست-چين خورده-فرسوده-درحركت-خودنمايي-لبخند-دود-ردپا-پزمرده-درنگ-دلواپسي-دشتستان-دامن كشان-گندمزار-ارديبهشت-ديارمقدس-حديث-تقدير-سپيدار-بامدادان-امتداد-كودكانه-

واج آرایی باحرف ( ن)

 تابستان-زمستان-شيون-زيرباران-گورستان-شيطان-صنوبر-افسانه-نويد-سرنوشت-

قربان-پريشان-ويران-جهان-صدچندان-مزدگاني-وردزبان-بي سروسامان-طولاني-آذين-جان آفرين-واپسين-دروغين-ارغواني-سايبان-ساربان-سمند-خرسند-سوزان-ستون-فانوس-سبزينه-سينه سرخ-نفرين-نفرت-نامتناهي-نقش-سخن-نيك-ناله-گناه-نور-زيتون-نار-نقاشي-فرخنده-نهان-ريشخند-دلنشين-موزون-نغمه-غزلخوان-قناري-غمگينانه-سنگ-قنوت-نسيم-سنجاقك-اقيانوس-ريحان-مانوس-سرانجام-نظر-وطن-سفينه-ناب-محزون-نويد-انحنا-افسونگر-كودكانه-ديوانه-ذهن-ميهمان-سنگلاخ-آمين-دانه-گريبان-زمانه-ديدگان-يگانه-بهانه-جنگ-شبنم-تشنه-شيرين-نگين-زرين-چين خورده-كوهستان-لبخند-خودنما-فانوس-كهكشان-ناتمام-گردون-سنگلاخ-طعنه-ثانيه-اهريمن-نخل-آستانه-دشتستان-درنگ-بيكران-نظاره-رنج-پايكوبان-دامن كشان-ارمغان-آشنا-آهنگ-گندمزار-شيون-بي نشان-انجمن-كهن-ميهمان-پرتوان-سرزمين-ناجي-نيلگون--جنون-كمند-كبوترانه-خاطره انگيز-چنار-بلدرچين-عاجزانه-غنچه-جهان-جوانه-نجوا-افسون-نمايان-ترانه-راهزن-آهنين-توفان-درخشان-خون-كاروانسرا-عصازنان-پينه بسته-اينك-رنج-معنا-نردبان-پلكان-تنديس-بهاران-ماندگار-نگاه-پاورچين-گلستان- تنور- نگارش-آفرينش-پيشاني-دامن-قنديل-عطراگين-خانه-نازنين-قهرمان-كاشانه-معصومانه-نافرجام-سرگردان-آدينه-كهنسال-سنگين-نوازش-نشاني-آتشفشان-دشمن-روشن-پريشان-روشنا-جشن-گنجشك-نفس-غنيمت-يقين-نيلوفر-نم نم-آبان-رنگ-زندان-زنجير-خنجر-جهنم-آسمان-منتظر-زيان-مجنون-انديشه-پناه-ميخانه-نوش ونيش-گنج- ناز-گلشن- يخبندان چمن-شكرانه-پند-غمناك-غنچه-طنين-ترنم-تازيانه-پيوند-پونه-پنجره-انتقام-نقره فام-انتظار-هولناك-منظره-سرمنزل-ضامن-زمين-زمان-نماز-تنگدل-پونه-گلگون-لادن-رنگين كمان-نهال-ني-نخلستان-تيروكمان-نوراني-روزن-ناچار-نعره-نيلوفري-آيينه-           

معادل یابی برای ضرب المثل ها

دریکی از جلسات ،از بچه ها می خواهم که برای ضرب المثل ها معادل یابی کنند

 .اگر بتوانید کتاب هایی در اختیار آنها قرار دهید که استفاده کنند ،بهتر است

 .می تواند یک موضوع تحقیقی هم باشد. چند نمونه ازاین موارد:


1-چراعاقل کندکاری که باز آرد پشیمانی =حسنک نه دردی داشت نه بیماری

 ،سوزن به خودش می زد ومی نالید.


2-اگر مرگ نبود،آدم آدم می خورد.=مرگ مشکل گشاست .


3-آدم گرسنه خواب نان سنگک می بیند =شتر در خواب بیند پنبه دانه.


4-کوه به کوه نمی رسه ،آدم به آدم می رسه =گذر پوست به دباغ خانه می افته.


اگر موردی نتوانستند بیابند باهم فکری در گروه خودشان معادل سازی کنند.


یک تجربه در کلاس انشا

در یکی از جلسات که آقای هوشنگ مرادی کرمانی را دعوت کرده بودیم بچه ها به

 ابتکار خودشان ،در استقبال از ایشان ،چیزهایی نوشته بودند که متاسفانه الان 

 نوشته هایشان راندارم .فقط یک مورد راکه به خاطر دارم این متن بود که نام 

کتاب های  ایشان را در نوشته ی خود آورده بودند:شما هم می توانید یک  

 شاعر ،نویسنده ،بازیگر یا....را نام برده واز بچه ها  بخواهید که با استفاده از آثارش 

متن ادبی  بنویسند .  

                                  

"بهترین لحظات سپری شده ما بچه های قالیباف خانه در کنار خمره ای شکسته

 .لحطاتی مثل مربای شیرین بودومثل ماه شب چهارده.                                                        

درسفره های ما خبری از پلو خورش نبود ولی کبوتر دلهایمان برای همدیگر پر می

 زد . شما که غریبه نیستید،بگذارید راحت تر بگویم .......

انگار در زندگی به ناز بالش تکیه کرده بودیم وقصه های مجیدرا می خواندیم ولی واقعیت

 این بود که اصلا خود مجید درکنار ما بود. آن روز یکی از بهترین روزهای تنور زندگیم

 بود .جای شما خالی . "

                                                                     

اتل متل توتوله

می توانید دریکی از جلسات انشا از بچه ها بخواهید تا با "اتل متل توتوله " 

چیزهای جدیدتری بنویسند . یک نمونه کوتاه :                                                           

اتل متل آسیاب                                         می چر خه باموج آب .....

اتل متل توتوله                                       سه تا آدم کوتوله ............

یادداشت معلم برای پایان انشای دانش آموزان

با توجه به اثر فوق العاده تشویق ،در بهتر شدن نوشته های دانش آموزان کلاس ،

در پایان انشاهای آنها ،مطالب محبت آمیز غیرتکراری بنویسید.نمونه ای از آنها :

1-آفرین گل خوشبوی من

 2-نگاه تو دوستی را برایم معنا می کند موفق باشی عزیزم.

 3-قشنگ ترین گل های دنیا تقدیم تو

 4-تولدت هم مبارکه قشنگم

5-سبزترین واژه ها ،تقدیم وجود نازنینت

 6-تمام شقایق های دنیا ،تقدیم تو  

7- هزاران میخک ونسترن تقدیم تو عزیزم

 8-انشای تو عطری بودکه در خاطره ام باقی ماند.

  9-یک دنیا لبخند تقدیم تو

10-برای با طراوت ماندن باغ آرزوهایت همواره دعا

 می کنم دخترم.

 11-خوبی های تو ،لحظه هایم را آکنده ازمهرو شادی کرد.زنده وپاینده باشی.


 12-ای همه خوبی ،باتو من بهارم 13-زیبا ترین لحظات را برایت خواهانم.

  14-تقدیم به مهربان دانش آموزم پیروز باشی عزیزم 15-توزیبایی تو

 همچون سرو رعنایی توچون عطر دل انگیزی   ز گلبرگ لطیف یاس تنهایی عزیزمن

.............................................................................................................

ونیز روز اول مهر که اسامی را در دفتر نمره ثبت می کنید، تاریخ های تولد

 دانش آموزان را هم بپرسیدکه البته می توانید از دفتر آموزشگاه بگیرید.

 ودر حاشیه ی اسامی بنویسید تا در آن تاریخ ها، اولین نفری باشید که

 تولدش را تبریک می گویید .می توانید دفترش را به بهانه ای بگیرید ومتنی 

را خطاب به او بنویسید.مثلا:

چه  لطیف است ، حس آغازی دوباره وچه زیباست رسیدن دوباره به

 روز آغاز تنفس وچه اندازه شیرین است ، امروز روز میلادت.

 روزی که توآغاز شدی . روز زمینی شدنت. تولدت مبارک عزیزم.

                               زنده وپاینده باشی.

 ترنم طبیعت با عطر شقایق دلم را به وجد آورد. بهانه ای شدی تا لحظه ی خلوت به شادی گره بخورد. وجودت روشنی بخش خانواده شد. وتولدت برکتی برایشان. کلبه شان آکنده از نور شد و رایحه ی بهشتی همه جا را پرکرد. با ملودی تپش قلبت ،فرشته ها پای کوبان وهلهله کنان آواز می خواندند و می گفتند عزیزم تولدت مبارک.

نمایش رادیویی

 در یکی از جلسات انشا ،داستان جوانه وسنگ را به صورت نمایش رادیویی،

ضبط کنید. .

 شخصیت هاعبارتند از :جوانه –سنگ-مرداب –سنجاقک –بوته خار ویک نفر مجری

که خوانش وصدای بهتری دارد .

می توانید یک کار گردان هم انتخاب کنید تا 2-3 بار با نظارت اوخارج از کلاس

 تمرین کنند .( در ساعات تفریح ، قبل از ورود دبیربه کلاس یادرساعاتی که

  معلمان جلسه یا غیبت دارند ) سپس با موبایل خود صدا ها راضبط کنید.

 از آهنگ بدون کلام آرام یاتقلید صدای بچه هابرای باد وسنجاقک و.....

 استفاده کنید. اگر سرکلاس سروصدا زیاد است از محیط آرام کتابخانه استفاده

 کنند بعدا این نمایشنامه رادیویی رابرای بچه ها پخش کنید وبرای اداره هم ارسال

 کنید. به بازیگران بگویید که با لحن خوب  وتغییر صدا وبا احساس هر چه تمام تر 

اجرا کنند .

---------------------------------------------------------------------------------------

خدایا مرا مهربانی بیاموز تا حراج کنم آن چه را که می دانم و به دانسته هایم

که عین نادانی من است فخر نفروشم.    آمین

تغییرداستان جوانه وسنگ

می توانند در یکی از جلسات انشا ،داستان جوانه وسنگ را تغییر دهند واین یک

 نمونه ی ناقص  :جوانه ای از خاک درآمد سنگی کنار خود دید. سنگ عاشق 

جوانه شد آن ها  هر روز با هم حرف می زدند .هروقت گرمای آفتاب آزاردهنده  

می شد،سنگ با  سایه اش از برگ های تازه جوانه  زده مراقبت می کرد. هروقت باد 

تندی می وزید ،سنگ با قدرت جلوی باد می ایستاد واز خم شدن وشکستن 

ساقه های جوانه، جلو گیری می کرد وجوانه هر روز کمی بزرگتر می شد.

 ..........................................................................................

سپس ضرب المثل هایی را که در انها کلمه سنگ دارد بیابند وبنویسند.


آقای محمد قلی پور هم این داستان را به شعر در آورده اند که می توانید با جست

 وجو در اینترنت یافته وبرای بچه ها بخوانید .بیت اول آن این است:

خاک لب تشنه بود وشبنم را                       در دل خویش جست وجو می کرد

گاه هم رو به آسمان ها داشت                          در دلش ابر آرزو می کرد ...

می توان این داستان را تجزیه وتحلیل کرد ه وبحث گروهی ایجاد کرد .

1- ازکسانی که نیاز به کمک دارند ویا خسیس ،دلسوز وبخشنده وظالم هستند ،

سخن  گفته شده است این داستان شرح حال جامعه ماست .جوانه نیاز به کمک 

دارد سنگ می خواهد کمک کند ومی تواند اما به سختی ،قاصدک می خواهد 

یاری  کند اما نمی تواند. خار راهنماست ومرداب از سبزه زار بدش می آید.

2-سنگ می تواند دلی نرم داشته باشد پس از این به بعد به ظاهر قضاوت نکنیم. 

3-مهارت زندگی ،سازش ومقاومت در برابر سختی ها ورسیدن به هدف

4- بعد از تاریکی،روشنی به دنبال است وکلید وراه حل همیشه وجود دارد.

5-صبر وحوصله جوانه وتلاش وحرکت تدریجی ومقاومت او،تا این که از درون سنگ

،سربرآورد و راه خود را یافت وچهره زیبایش را نمایان کرد .                                                             

فراخوان سوالات ادبی ماهانه آموزشگاه

در هر ماه 2-3 سوال ادبی طرح کرده وروی تابلوی کلاس یا در راهروی مدرسه نصب می کنم وهر کس به آنها پاسخ داد ،امتیازی برایش منظور می کنم .مثلا :

1-نام های دیگرکتاب  هفت پیکر نظامی چیست ؟

2-نام دیگر کتاب بوستان چیست ؟

3-همان طور که چهار حرف (پ- چ- گ-ژ)در زبان عربی فصیح وجود ندارد ومخصوص زبان فارسی است ،هشت حرف هم به زبان عربی اختصاص دارد واگر واژه ای یکی از این هشت حرف را داشته باشد ،عربی است آن ها را نام ببرید .

4- ادامه دادن این تک مصرع :  غرش ابربهار ،زمزمه جویبار .........................


1-بهرام نامه -هفت گنبد             2-سعدی نامه               3-ث-ح-ص-ض-ط-ظ-ع-غ

4-آب زلال ازسما ،لطف خداوندگار

داستان خانواده فعل

     روزي، روزگاري در يك ده باصفا خانواده اي به نام «فعل » زندگي مي كردند.

     فعل ، سه بچّه به نام هاي ماضي ،مضارع ومستقبل داشت وهميشه 

    خدا را به خاطر داشتن چنین فرزندانی شکر می کرد. اما آرزو داشت

    خداوند به اوعمربيشتري عطا کند تا نوه هایش را هم ببیند .

     ديري نپاييدوهرسه فرزندش تشكيل زندگي دادند. مدت ها گذشت تا

     اين كه به فعل خبر دادند ؛دارد ،نوه دار مي شود.  انتظار کشید تا

     بالاخره آرزويش برآورده شد.پس از سال ها برتعداد نوه هايش افزوده شد.  

     ماضي ،سه پسر به نا م هاي « استمراري،التزامي ومستمر» وسه دختر

     به نام هاي« ساده،بعيد ونقلي » داشت. مضارع ،دوبچّه داشت و   

      هردوي آن ها پسر بودند . اسم آن ها را گذاشتند :

     التزامي واخباري. امّامستقبل ،بچه دار نشد.

    واز اين بابت ناراحت نبودو ازحكمت خداوند راضي بود.

   خانواده ي ماضي پرجمعيّت بود ازاين رو لازم بود براي سير كردن شكم

   بچّه هايش تلاش بيشتري بكند.

   القصّه! خانواده ي فعل ،با خوبي وخوشي در كنار هم زندگي مي كردند.

ادامه دادن  عبارات  ناقص  یا      تک  مصرع ها درکلاس

گاهی عبارات کوتاهی رابه بچه ها می دهم تا انفرادی یا گروهی آن را مثلا به صورت داستانی

یاشعری و...ادامه دهند و کامل کنند.مثلا:

1-آسمان می خندید و گلها ازطراوت درونی خویش سرمست وچلچله ها

گرداگرد درختان بزرگ که ازشکوفه سفیدبود،می رقصیدند.گنجشکی زرد،روی

 شاخه ی علفی خودرو نشسته وپرهای خودراتکان داده ودرآن بامدادفرخنده ،جفت

 خویش رافرامی خواند.

پسری روستایی،کت کوچکش رابردوش انداخته وباچوبدستی،گله گوسفندی را به

 دامنه کوهسار هدایت می کرد................................

 

2-یک روز پیرزنی ،نامه ای از پسرش به دستش رسیدکه خیلی خوشحالش کرد اما

 چون بی سواد بود  ..........................................

 

3-روزگاری پادشاهی بود که صد فرزند داشت.خردسال ترین آنها یعنی صدمین

 فرزند،پسری پرانرژی،صبورومهربان بود .همه فرزندان پادشاه،توسط مربیان ورزیده ای

 تحت تعلیم بودند.حتی این شاهزاده خردسال که هیچ شانسی برای رسیدن به

 تاج وتخت پادشاهی نداشت .....................................


4-باز باران باترانه              باگل و لای فراوان  


می چکد ازسقف خانه       یادم آمد درزمستان گذشته....................

 

5-بی تو اندوه زرد پاییزم ....................................


6-یک بغل شعروغزل تقدیم تو..................................


7--زندگی یعنی نگاهی آشنا                  زندگی یعنی......................


8-بازهم یک جنگل خیس ودرختان خمار                بازهم................


9-رفتم به بازار                     یک جوجه دیدم .....................


10-بازم صدای بارون ............................................


11-چتری از زیباترین گلها بساز ........................................


12-نرم نرمک می رسد اینک بهار..............................................


13-می نشینم روی بال ابرها ...............................................


14-نان وپنیروخرما..........................................................


15-نان وپنیروسبزی ...........................................................


16- باز فضا بوی بهاران   گرفت             حمله ی سرما همه پایان گرفت

بوی گل از پنجره ها سر کشید              ......................................



نثرادبی زیبا

می توانید تعدادی واژه ی زیبا و تعدادی هم تصویر در اختیار بچه ها بگذارید،
 تا انشایی بنویسند وبا لحن زیبا هم بخوانند.

دست نوشته های پشت کامیونی

می توانید از بچه ها بخواهید در ایام نوروز که به مسافرت رفته یا داخل شهر بیشتر رفت وآمد دارند ،به دست نوشته های پشت کامیون ها بیشتر دقت کنند و زیباترین آنها را سریع یادداشت کنند و بعد سر کلاس بخوانند و سپس از آنها بپرسید اگر قرار بود یک جمله ی زیبا برای پشت کامیونشان انتخاب کنند چه جمله یا شعری می نوشتند؟؟؟

1- ببخشید پشتم به شماست. 2- تاکسی نارنجی از من نرنجی
3- در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای        سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای
4- رخش بی قرار  5- قربان وجودی که وجودم ز وجودش به وجود آمده است.
6- لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن.
7- رادیاتور عشق من از بهر تو آمد به جوش      گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم
8- کاش جاده ی زندگی هم دنده عقب داشت .
9- داداش مرگ من یواش.        10- چون تکی بانمکی .     

انشای کوتاه و باخلاقیت

دراین جلسه یک داستان کوتاه یک خطی می نویسند.مثلا به این صورت :

این جمله رابه بچه ها می دهیم تادنباله اش را به ابتکار خودشان بنویسند.

یک روزی یک سیب از درخت افتاد روی سر یک مرد و.................

دانش آموزان من به این صورت آن راکامل کردند.                          

یک روزی یک سیب از روی درخت افتاد روی سر یک مرد وآن مرد جاذبه زمین

 راکشف کرد.                                                                 

یک روزی ...........وآن مرد فکرکردکه چقدر بدشانس است وآن جا رابرای همیشه ترک کرد

                                                                   

یک روزی ............وآن مرد گفت توموهبت ومظهر خداوندی تادانه های تودروجودم

 حیات بخش وجودی پاک ترباشد.  

                                

یک روزی  ..............وآن مرد سیب رانقاشی کرد.  

                          

یک روزی..................وآن مرد مرد .  

                                        

یک روزی ................بالذت آن سیب راخورد.  

                                

یک روزی ...................گفت :این سیب توطئه خصمانه دشمنان من است ورفت تا

 انتقام بگیرد.                                                                  

یک روزی ..........................ومرد باتنها رمقی که ازفرط گرسنگی در دستانش

 جاری بود آن رابرای روز مبادا کنار گذاشت.  

                         

یک روزی ............................وآن مرد شعری زیبا در مورد سیب نوشت.


  سیب که به زمین افتاد                          مرد عقلش به کار افتاد                      

  رفت دست به کاری زد                         تازندگی خودرا کند شهد                  

    برای آینده ثروتی شد                                 منبع درآمدی شد              

یک جلسه انشا باخلاقیت

می توانیم دریک جلسه ازکلاس انشا 2-3 داستان ساده به آنها بدهیم

 تاباهم ترکیب کنند ونمایش ها وشخصیت های جدید بیافرینند. مثلا :ترکیب

  داستان های شنل قرمزی ،سیندرلا،سفیدبرفی،شاه قورباغه.

داستان هایی هیجانی با زاویه دوم شخص

دراین جلسه ،قصه ای برای بچه ها بخوانیدکه شخصیت اصلی خود دانش آموز است وبنا به تصمیمی که می گیرد ،دنباله داستان رادر صفحه مورد نظرپی گیری می کند. 

مانند داستان:( نجات یافتگان اقیانوس ،اثر:ادوارد پاکارد وبرگردان:دانیال کاملی ،نشر گل آفتاب )                               

این گونه داستانها ،براساس تصمیم گیری های خواننده داستان ،شکل می گیرد ولازم نیست از ابتدا تا انتها خوانده شود.صفحات کتاب شامل داستان های بسیار متفاوتی است که می توانید آنها را تجربه کنید.گهگاه در ضمن خواندن از شما پرسش هایی می شود وگزینش شما ممکن است به پیروزی یا شکست بینجامد.پایان وقایع ،نتیجه ی انتخاب های شماست. وشمادرمقابل تصمیم خود مسئولید.پس از هر انتخاب راهنما را دنبال کنید تا ببینید برای شما چه اتفاقی رخ می دهد؟

به یاد داشته باشید که نمی توانید به عقب برگردید. قبل از هر تصمیم خوب فکر کنید.یک اشتباه می تواند آخرین اشتباه باشد.تصمیمات شما ،شمارا با وقایع مختلفی روبرو می کند تجربیات متهورانه وباور نکر دنی .اما بهترین قسمت داستان آن است که شما به خواندن آن ادامه می دهید.ونه تنها یکی بلکه حوادث گوناگون وآموزنده بسیاری راتجربه می کنید.                                                                      به طور مثال قسمتی از کتاب :روز گذشته، بندر رابا عده ای غواص ومحقق، برای یافتن یک دایناسور ،ترک کرده اید.اقیانوس به نظر آرام وزیبا میرسد .ناگهان رادیو بی سیم اعلام خطر می کند.وخبر از یک آتشفشان زیر دریایی می دهد. جلو را نگاه می کنید.یک موج بسیار عظیم به سوی شما می آید.موج با کشتی شما برخورد می کند. ناخدا،براثر ضربه بی هوش می شود.وسکان آزاد می شود .اگر مستقیما قایق رابه پایین می رانید ،به صفحه 21بروید.اگرسعی می کنید سکان را به راست بگردانید به صفحه 14 بروید.دقت داشته باشید که درحوالی جزایر مرجانی هستید واحتمال برخوردتان باجزایر بسیار زیاد است یاممکن است تنها برروی یک قایق بادی در دریا رها شویدویادرغار مخفی دایناسور گیربیفتید.......

می توانید دنباله همین داستان را از بچه ها بخواهید که با هرنوع زاویه دیدی که می خواهند بنویسند.

جالب ترین تجربه من درزمینه نوشتن متن ادبی

من این روش را معجزه ترکیب واژگان نام نهاده ام وبرای من بسیارتجربه کاربردی ارزشمندی بود.

خواهش می کنم شما هم ازاین روش البته با شور وهیجان خاص درکلاس استفاده کرده وببینید  چگونه با انشاهای بچه ها ذوق می کنید .

این انشا در5مرحله،اما در یک جلسه باتوضیحات وهمراهی معلم آموزش داده وکامل می شود .طوری که اگر دانش اموز تابحال انشای ادبی ننوشته باشد قادرخواهد بود بنویسد.وحتی جالب است که ناخواسته آرایه های ادبی هم خصوصا تشبیه وتشخیص و واج آرایی وتکرارو...پابه درون انشاها می گذارندولحظاتی میهمان ما  می گردند .موصوف وصفتومضافومضاف الیه،دراین نوع انشا به دفعات دیده می شود .

خصوصا  اگر معلم با صبر وعلاقه 5 مرحله راخوب وکامل پیش ببرد دانش آموزان خواهند توانست هر جلسه همین گونه انشا بنویسند وتکراری وخسته کننده هم نخواهد بود. چون خودشان با خلاقیت وکشف وتفکر می نویسند .

در این نوع انشا همه فعالند وهیچ کس بیکار نیست .دانش آموزان ضعیف در مراحل 1و2 ومتوسط ها در مرحله 3 وپیشرفته ها در مرحله 4و5 استعداد وهوش خود رانشان می دهند پس برای هیچ کس شکستی نیست وهمه خودرا موفق می دانند.

معلم می تواند ابتدا با ایجاد انگیزه مثلا پخش صدای ملایم از طریق اسپیکر موبایل یا...ونمایش چندتصویرزیبا ،مراحل را برای بچه ها توضیح دهد .

مرحله اول=انتخاب یک یا چند،حرف الفبای فارسی ازبین حروف هم صدا مثلا (س-ص-ث)

مرحله دوم=دانش آموزان فقط دست بلند می کنند وواژه هایی را که اول،  وسط یا آخرشان این حروف رادارند ودر ضمن بار ادبی وعاطفی هم دارندنام می برند ومعلم آنها رامرتب ومنظم روی تخته می نویسد.تاوقتی که تخته کاملا پرشودمثلا (50کلمه )معلم هم البته کمک کرده وواژه هایی را که بچه ها نگفته اند وآماده دارد اضافه می کند .

دکترشریعتی گفته است واژه اعجاز می کند ،واژه رادست کم نگیرید.

    به طور مثال کلمه هایی که دانش آموزان من گفتند اینها بود :

سرد-سرزمین-سرگذشت-نسیم-یاس ویاسمن-پرستو-سپید-سپیدبال-سپیده دم-سکوت-سایبان-ساربان-اسرار-خرسند-سپاس-سعادت-فانوس-تفسیر-تصویر- صداقت-سلام-سیب-اسمان-ساقی-پاسخ-سجاده-سمند-ققنوس-سفیر-سریر-باجسارت-سوال-پاسخ-خجسته-پیوسته-حماسه-سنجاقک-احساس-ستون-سرود-مسافر-موسم-زمستان-تابستان-سبز-سبزینه پوش-صدف-رقص-صحرا -صنوبر-ستاره-سبزقامت-افسانه-نفس مستجاب-سرنوشت-اقیانوس-سقف-ماسه    افسرده-افسوس-سوزان-سوسو-دست-ارث-آستانه-سر-صخره-سیراب-پرسش سنگریزه-کابوس-کاکتوس-دلواپس-داستان-سراغ-بسته-سنگ-قفس-محبوس- سردرگم-اسیر-بغض بی صدا-صبر-سراپا-التماس-سپس-سردرگریبان-جست وجو-بی کسی-قسم-بن بست-بستر-گیسوان-هستی-دوردست-تبسم-بساط-

اگرمعلم خسته شد،یکی از دانش آموزان راپای تخته می آوردوکمک می 

گیرد.اگرمعنی برخی از کلمات رانمی فهمندبرای آنهاتوضیح می دهد.در این

 مرحله، از دانش آموزان ضعیف تر بیشترکمک بگیریدتا حس وطعم موفقیت

 رابچشند وباگفتن همان یکی دو کلمه ،مشارکت کنند.

مرحله سوم =دراین مرحله معلم ازدانش آموزان می خواهدتا 2-3دقیقه به

 کلمه ها نگاه کنندوبگویند که کدام واژه ها ،با هم پیوندبهتری برقرار 

می کنند واگر دوتا دوتا کنار هم بنویسند، معنی دار وزیبا می شوند.

مثلاافسانه سبز قامت معنی نمی دهد اما سلام وسرد را که کنار هم

 بگذاریم زیباومعنی دار می شود .اگرتخته سیاه بزرگ وجادار بود که هیچ

 وگرنه از یک وایت برد دیکر کمک می گیریم تا بدون پاک کردن واژه های

 مرحله دوم ،مرحله سوم را هم به انجام رسانیم.اگرتخته سیاه کوچک بود

 وتخته دیگری هم دراختیارنداشتیم ،بچه ها این ترکیبات رابا تایید ما در

 دفترشان می نویسند .اگرهم تخته هوشمند باشد که صفحات نوشته

 شده قبلی وبعدی به راحتی ورق می خوردبرخی از این ترکیبات به عنوان

 مثال عبارتنداز:.سلام سرد-پاسخ سرد-سرزمین اسرار-سرگذشت

 پرستو-سرنوشت خجسته-ساقی آسمان-احساس سرد-سرودسبز- 

    مسافرخسته-مسافر آسمانی-سیب سرخ سلام-احساس پرستو-

پرستوی سپیدبال-فانوس آسمان-تفسیرتصویر-نسیم ساحل-ساربان

 اسرار-پاسخ ستاره-سکوت ساحل-سوال سنجاقک-سجاده سبز-

سمندسعادت-موسم زمستان-رقص نسیم-سروسبزقامت-ستاره آسمان-

صدف اسرار-سوسوی ستاره-سایبان سبز-سایبان   آسمان-ساربان

 صحرا-استراحت مسافر-تصویرصحرا-سریرآسمان-ساقی صحرا-سریرسبز-

سریرساحلی-مسافرصحرا-سقف آبی آسمان-ستاره ها بربسترشب –یک

 آسمان ستاره و............


به دانش آموزان بگوییدبرای مرحله سوم یک صفحه کامل درنظر بگیرند

 وحتی اگر خالی ماند چیزی ننویسند ممکن است بعدا چیزی به

 خاطرشان برسد، جای اضافه کردن برای این ترکیبات باشد .

    

مرحله چهارم=حالابه ترکیبات نوشته شده روی تخته یادفتر با دقت وتامل

 نگاه می کنند وهرنفریک جمله زیبا می گویند چنانچه جمله زیبا بود، معلم

 حتما تشویق کند .حتی برایش دست بزنند تا کلاس هم با نشاط شود

 وجمله اش را روی تخته بنویسند وشماره گذاری کننداگر جمله ضعیفی بود

  بگویید کمی بیشتر روی آن کار کن .وامابعضی ازجملات دانش آموزانم:


1-نسیم ساحلی ،سیب سرخ سلام را ،به مسافر خسته رساند.


2-صدای نفس زدن پرستوی سپیدبال ،سکوت ساحل راشکست.


3-ساربان صحرا بارقص نسیم پیش میرفت وسرود سبزی را زمزمه می کرد.

از ذکر تمام جمله ها صرف نظر می کنم .


مرحله پنجم وآخر:حالا جمله های خود ودوستانشان را ویرایش می کنند

 یعنی پس و پیش وکم وزیاد کرده ویک انشا می نویسند ومهم نیست

 درچه موضوعی باشد به هر حال آنها یک متن ادبی نوشته اند 

من با این روش نتیجه اش را دیده ولذت برده ام به شما هم توصیه میکنم

 حداقل یک بار اجرا کنید ،ضررندارد.

این انشای یک دانش آموز با حرف "ش"است .لطفا بخوانید:


چهارشنبه آخرسال فرارسید.شهردرزیرنور ستارگان درکنارگرمای آتش وشهاب های روشنی که لحظه به لحظه درگذربودند،باشوروشوق برگزاری سور،برزیبایی شب می افزود.هنگامی که شراره های آتش در هوا می رقصیدند،چه زیبا بود !

درمیان آتش وباروت وشعله چیزی جز غم نمی سوخت .همه شاد شاد بودند .یکی می گفت:چهارشنبه سوری یک جشن باستانی است چه ربطی به مادارد ؟

دیگری می گفت:چهارشنبه سوری سمبل روشنی در زندگی است وآن یکی چهارشنبه سوری رامیدان جنگ پلیس وجوانان می دانست.کم کم بچه ها از روی شعله های کم رنگ زرد وآبی آتش می پریدندوشعر همیشگی را زمزمه می کردند.آری عشق چهارشنبه سوری سروده های آتش رازیباتر کرده بودوستاره هادر شب با آتش انگار زیباتر بودند.

پیرمردی  دل شکسته اما سرشار از امیددر شب تار آن شب با آرامش درحال نیایش با پروردگار بودوشیاراشک برصورت خاک آلوده اش آشکار.بوی شمعدانی ها کاشانه اش را فرا گرفته بود .چه شب باشکوهی !

گنجشکی،باقلب پراحساس وتپش خویش ،جوجه اش رانوازش می کرد .آنها در آشیانه شان خوش بودند .اما عطش شیطلن ،کارخود راکرد.خشم شب،شیطان شهررابیدار کرد.شیطان نیز از جنس آتش بود.آری شعله های روشن فشفشه سرنوشت شاد زندگی دوستی را خاموش کرد .شیشه عمر ستاره ،دوست عزیزم ،با آتش شیطان ذوب شد وشکست.نقشه شیطان گرفت وشمع شادی راخاموش کرد.جشن چهارشنبه سوری به سوگواری چهارشنبه سوزی مبدل شد .

شعله های فشفشه که قرار بود سرنوشتی شاد را در زندگی رقم بزند وقراربودخورشید خوش بختی درزندگی اش بدرخشدونورافشانی کند،حاصلی جز خاکستر نداشت.بالهای این فرشته کوچک سوخت وشوروشوق شادی از او گرفته شد.دفتر عمرش بسته شد وآسمان هشتمین عیداو آتشین شد.

ناگهان سکوت سهمگین آسمان درهم شکسته شد .خشم شیطان با فشفشه همراه شدوسرنوشت شاد فرشته را خاموش کرد. آتش با شعله های بی صدایی ،آتش نشان راصدا کرد.چهارشنبه سوری سوگواره ی شعله های آتش شد .آری باشروع شب ،سپیده ی صبح زندگی خاموش شد واین فشفشه سوزان آتش بردل هفت سین زد.

شاید بهشت زندگیش که سرشارازآرامش بودوشیرینی واندیشه های روشن او به خاموشی نمی گرایید اگر.........

شاید شمیم خوش شادی ونشاط هنوز به مشام می رسید ونسیم اشتیاق در وجودش وزیدن می گرفت اگر.........

شاید هنوز او در کاشانه ی قشنگ خویش ماوا  داشت وسر آشتی باشهر وکوه ودشت وآبشار و....

شاید هنوز خورشید خوش بختی درشهر نور افشانی می کرد اگر.........اگر اوبه لغزش افکنده نمی شد ،شکوفه ای در آتش نمی سوخت .

آری جرقه های شعله ور آتش وباروت ریزش شقاوت بود برسعادتش .

شاید هم شوری آتشین چشمی، اورا نقش برزمین کرد وشیرینی زندگیش را گرفت .

 فکر می کنید از چند حرف "ش"استفاده کرده ،این دانش آموز دوم راهنمایی واج آرایی زیبایی نوشته مگه نه ؟بی انصاف نباشین نظربدین.

انشا بانغمه حروف (واج آرایی حروف ز-ظ-ض)               

 مجذوب زیبایی روزافزون زندگی بودم که به یاد گذر تند زمان افتادم.

 برگ های زرین پاییزی ،گذرزمان را زمزمه می کردند.

 راهزن زمان ،لحظه های خوش زندگیم رادزدیدوبغض سوزان غم درگلوگاه زندگی ،زخمی عمیق برروزگارم زد.

آری بغض پاییز شکست ومرادرشالیزارزندگی جاگذاشت.

گلی زخمی بودم که در شوره زار زمان،زجرمی کشیدم وبه انتظارپاییز زندگی ،نشسته بودم.

امابدان ،زندگی درخت سبزقامت زورمندی است که روزی زرد می شود خزان زندگی هم زود گذر است وسوز وگداز روزگاران چون پاییز به پایان خواهد رسید  وپرستوهای بهاری ،پیک خوش بختی راخواهند آورد.                                                                                                                                                                                                                         معجزه زمان،لحظه هایی جذاب است که در زندان زندگی نمی توان آن رامتوقف کرد

باری لحظات جذاب نوروز رسید وبازی روزگار را عوض کرد وزمزمه های راز ونیازم ،لحظات زندگیم راپراز غزل های زیبا کرد. حرف آخرم این است :زندگی زرین خود رابا ضرب تازیانه های غم نسوزانید.                                                        

   واج ارایی باحرف"ب"                                                                                                                                               

اردیبهشت ماه بود .عقاب باشکوه برپهنه آبی بی کران آسمان ،پرپرواز گشوده بود .دربستر پینه بسته رود ،جلبک های سبز ،چه جذابیتی داشت!کوچه باغ ها، سرشاراز بنفشه وبومادران بودوسایبان های سبز ،استراحتگاه مسافران .                            

آفتاب به شتاب از نردبان صبح بالا رفت ولب بام رسید .لبخند سرخ غروب زیربارش باران چه زیبا بود !کلبه های گلی در آن طرف آبشار،کوله باری از خاطره بود وتیرباران شهاب در شب به کدام نشانه بود ؟؟؟