نیایش و سپس یک توصیه:
درخت وصف، بیشک به آسمان ثنای تو نتواند رسید و پرنده عقل بر اوج جمال تو بال نتواند سائید.
خدایا!
در چنته کوچک فهم ما کی ابزار درک تو میگنجد و در کوله بار خرد ما کجا توشه راه قلّه جلال تو جای میگیرد؟
پای عقل در راه درک تو کفش آبله پوشید و به مقصد نرسید و چشمها بر خیمهگاه تو در انتظار ماند و رخسار زیبای تو ندید، که تو مر پناهگاه معرفت خویش را راهی نیافریدهای، جز کوره راههای عجز.
محبوبم!
نه تنها از خویش مران که در کنارم گیر و دامنت را پناه جاودانه من ساز.
خداوندا!
ما را از آنانی قرارده که درختهای اشتیاق در باغهای سینههایشان ریشه دوانده و شعلههای عشق تو آتش به دلهایشان زده و رایحه جمال تو پرنده افکارشان را اوج تازه بخشیده.
آنان که در مزارع قرب تو، به چراگاه مکاشفه آمدهاند و از چشمه عشق تو با جامهای لطف تو مینوشند.
آنان که:
در جوار خانه تو مسکن گزیدهاند و آب حیات از باران مهر تو مینوشند و لباس از نسیم لطف تو میپوشند.
آن پروانهها که هماره گرد تو میگردند و وام زندگی از آتش عشق تو میگیرند.
آنان که در بلندای قله ملاطفت تو تنفس میکنند.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
گفته اند که :مادری فرزند باهوش خود را نزد انیشتین برد و خواست راهی برای رشد خلاقیت و دانشمند شدن فرزندش بیابد . انیشتین گفت :برایش قصه بگو .مادر گفت :خوب بعد از آن چه کنم ؟انیشتین گفت :باز هم برایش قصه بگو. مادر گفت :بسیار خوب این کار را می کنم . اما می خواهم ،فرزندم چون شما دانشمند شود.
انیشتین مکثی کرد و دوباره گفت :برایش قصه بگو .
بی شک همه ما ،مادران و پدران فردا هستیم و معتقدیم که قصه و حکایت ، داستان و فیلم ،لذت بخش هستند و در نهایت ،همه را مفید می دانیم.
روایت ها هم همین طور ،جامع ترین وژرف ترین آموزه ها را دارند.