اهداف ادبیات بومی وراهکارهایی برای فعالیت دانش آموزان :

من هفته ی گذشته شاعر معاصرجناب  آقای قاسم رفیعا و تعدادی از پدربزرگها ومادربزرگ ها را به مدرسه دعوت کردم ونشست خوبی داشتیم ،که فیلم برداری هم شد.

ایشان تعدادی از شعرهای خود را با لهجه ی طرقبه ای خواندندو از آداب ورسوم ازدواج وتعزیه در این منطقه ونیز خاطرات جالب خود ولالایی ها وضرب المثل های قدیمی گفتند.

در ضمن دکوراسیون شب یلدا راهم، توی نماز خانه نگه داشته بودیم ومدعوین اطراف کرسی و سماور و... ایراد سخن فرمودند.

هدف من از برگزاری چنین نشستی ،ارتباط  و تکریم بیشتر این عزیزان بود واستفاده از تجربه ها وخاطراتشان در زمینه ی ادبیات بومی طرقبه.


ادامه نوشته

متل ها

متل ها داستان های منظوم وموزونی هستند که لزوما معنی وپیام خاصی ندارند وبیشتر ریتم وآهنگ تکرار آنهاست که سبب جذب بچه ها می شود. 

جم جمک برگ خزون

جم جمک برگ خزون

جم جمک برگ خزون، 
مادرم زینت خاتون، 
گیس داره قد کمون،‌
از کمون بلندتره، 
از شبق مشکی تر،
گیس اون شونه می خواد، 
شونه فیروزه میخواد، 
حمام سی روزه میخواد، 
هاجستم و واجستم، 
تو حوض نقره جستم، 
نقره نمکدونم شد،‌
هاجری به قربونم شد!


ای داد و بیداد

ای داد و بیداد

ای داد و بیداد!
تخمه بو می داد.
به همه می داد،
به من نمی داد،‌
وقتی که می داد،
مغزشُ‌ می خورد،‌
پوستاشو می داد!
منم تخمه مو،
وقتی بو بدم،‌
به او نمیدم،
اگرم بدم،
پوستاشو میدم!
پوستاشو میدم!


دختر دارم انار و به

دختر دارم انار و به

دختر دارم انار و به !
چادر زده کنار ده،
به کس کسونش نمی دم،
به همه کسونش نمی دم،
به راه دورش نمی دم، 
به مرد پیرش نمی دم،
به بی سوادش نمی دم،
به کسی می دم که کس باشه،
بنده قباش اطلس باشه،
 سیصد تومن کیسش باشه! 
روزی باشه! روزی باشه!
شاه بیاد با لشگرش،
خدم و حشم پشت سرش، 
شاهزاده ها دور و برش،
دخترم بخواد واسه پسرش،
آااااایا بدم،
آااااایا ندم!


یکی بود، یکی نبود
یکی بود، یکی نبود
در خانمان گدالی بود
پشه چادر زده بود
تو چادر نشسته بود
گربه عطاری می کرد
موشه بقالی می کرد
شتره نمد مالی می کرد
فیل اومد نگاه کنه 
افتاد دندانش شکست
گفت چی کنم چی نکنم
رومو به دروازه کنم
صدای بزغاله کنم
بیجی، بیجی، مع، مع
دنبه داری ؟ نه نه

پس چرا می گی مع مع


دویدم و دویدم (روایت تهرانی)
دویدم و دویدم،
سر کوهی رسیدم، 
دوتا خاتونی دیدم.
یکیش به من نون داد .
یکیش به من آب داد .
نونو خودم خوردم 
آبو دادم به صحرا،
صحرا به من علف داد
علفو دادم به بزی ،
بزی به من شیر داد.
شیر و دادم به بقال ،
بقال به من مویز داد
مویز و دادم به آقا ،
آقا به من دعا داد.
دعا رو بستم به بازوم 
خدا به من شفا داد.

یک "اوسنه ی" قدیمی از زبان مردم خراسان

روزی بود روزگاری بود

پشت خانه ما گودالی بود 
موش ماشوره می کرد
بچه موش ناله می کرد
اسب اسب بازی می کرد
شتره نمد مالی می کرد
خره خراطی می کرد
بز، آمد به جنگش، افتاد
دنونش شکست
گفت: چه کنم؟  چاره کنم؟
رو بدروازه کنم
دروازه نگین داره
قفل عنبرین داره
عنبر رو بسوزانید
دور شهر بگردانید
ای شاه کمر بسته!
خنجر طلا بسته!
ای عروسک گلدسته!
دست و پاش حنا بسته!
من دختر عباسم
سازنده و رقاصم.
حطاس می خوام
حموم میرم ،  طاس می خوام
بیرون میرم ، ماس می خوام
این در و وا کن ، سلیمان
اون در و واکن، سلیمان
قالی رو بکش رو ایوان
گوشه قالی کبوده،
اسم بابام محموده محمود باغ بالا
شلوار زرد خارا...
ابولی ابولی چیکار می کنی؟
باقالی می دزدم
از ترس جونم دوقلی می دوزدم!


مرغ زرد پا کوتاه (ترانه مسجد سلیمان)
آهای آهای آب اومد
کدوم آب؟
همون آب که تش خاموش کرد.
کدوم تش؟
همون تش که چوب روشن کرد.
کدوم چوب؟
همون چوب که پشت در بود.
کدوم در؟
همون در که شب نبستی.
کدوم شب؟
همون شب که خرسه اومد.
کدوم خرس؟
همون خرس که مرغه رو برد.
کدوم مرغ؟
همون مرغ زرد پا کوتاه،
سینه سفید و دم طلا،
که صد تومن میخریدن
نمی دادمش،
خرسه اومد و بردش،
سرپانشست و خوردش
یه مشت زدم تو گردش
دوباره برام آوردش.


خره خراطی می کرد! (متل یزدی) 
خره خراطی می کرد 
یک روزی بود و روزگاری،
پشت خونه ما یک گودالی،
موش ماسوره می کرد،
بچه موش ناله می کرد،
شتر نمد مالی می کرد،
خره خراطی می کرد،
گاو گو بازی می کرد،
اسب عصاری می کرد،
فیل اومد سیل و تماشا،
پاش لیزید و افتاد تو چا،
گفت: چه کنم، چاره کنم،
نیم من گوش قلیه کنم،
بخورم ، خورده مشه،
نخورم گنده مشه،
من بخورم ، تو چه کنی؟
تو بخوری ، من چه کنم؟
روما حد دروازه کنم،
صدای بزغاله کنم،
گیلی گیلییک ، به
دمبه داری ؟
نه

حاجی لک لک

-- حاجی لک لک تو کجایی ؟ -- در بلندی

--  چی می خوری ؟--  نون قندی ؟

-- مال من کو ؟ -- توی آبکش -- آبکشت کو؟

--  پیشی برده--اگه پیشی رو ببینم ،سرو دمشو می چینم

تکلیف: در این جلسه به بچه ها بگویید، به صورت فردی یا گروهی ،یک متل  ابتکاری بنویسند .

الف) نان وپنیر وسبزی......................ب) نان و پنیر وخرما .......................

یک نمونه: 

نان وپنیر وسبزی                           بیا بریم    به بازی 

نان وپنیر وسبزی                           تو بیش از این می ارزی 

نان وپنیر وپسته                            حسنی کجا نشسته 

نشسته توی ایوون                        می خوره تکه ای نون 

نان وپنیر، هندونه                           امشب حنا بندونه 

سدر وحنا می بندیم                       به دست وپا می بندیم

...........................................................................................................

 نان و  پنیر   و  سبزی                حسنی   رفتش   سربازی

سرش گرفت و تاس کرد               نیششو  یک کمی  باز کرد

فرمانده شون  اونو دید                گفت  صد تا  کلاغ پر برید

حسنی  ازین چیزا  دید                 دیگه   هیچ وقت  نخندید

لالایی ها

 لالايي رابطه لالایی بین مادر و کودک نوعی احساس به وجود می آورد که باعث می شود هر دو آرام باشند و کودک بدون اینکه گریه کند به صدای مادرش گوش دهد و همراه لالایی خوابش ببرد!

لالایی ها جزو ابتدایی ترین ،آثار موسیقی جهان ،به شمار می آید.لالایی سخنی است موزون وآهنگ دار که مادر برای کودک زمزمه می کند.این کلمات ساده وحرف های بی پیرایه ،که بیان کننده عادی ترین موضوع های خودمانی وذوقی زندگی است،چون برزبان مادر جاری می شود،با جوهری از عشق واحساس ،همراه است، که سامعه کودک را می نوازد واورا آرام آرام در خوابی راحت وعمیق ،غرقه می سازد.

100497 مجموعه ای از لالایی های کودکان

بطور کلی لالایی ها را می توان به شیوه ی زیر دسته بندی کرد :



ادامه نوشته